جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

مهم نمونه متن ادبی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته آموزشات و تمرین گویندگی توسط HAN با نام نمونه متن ادبی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 10,488 بازدید, 305 پاسخ و 16 بار واکنش داشته است
نام دسته آموزشات و تمرین گویندگی
نام موضوع نمونه متن ادبی
نویسنده موضوع HAN
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط دختر خوب

دختر خوب

سطح
10
 
ناظر کیفی کتاب
ناظر کیفی کتاب
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
12,624
40,493
مدال‌ها
25
‹ تو تا حالا از توی عکس ؛
به من خیره شدی ؟!
تا حالا با دیدن عکسم ؛
بهِم لبخند زدی ؟! ›
بهت نگفتم اما من این کار رو کردم . . .
ساعت‌ها نشستم و نِگات کردم . . .
نگو دیوونه شدم ؛ چون بودم . . .
فقط عکس ؛ آدم رو دیوونه‌تَر می‌کنه . . .
چون می‌خواد یه چیزی بگه و نمیگه . . .
نوکِ زبونشه‌ها ؛ اما جون به لبِت می‌کنه !
تا حالا به چشم‌های توی عکس زُل زدی ؟!
خوبیِ عکست اینه که ؛
پلک نمی‌زنه . . .
خسته نمی‌شه . . .
بی‌خبر نمیره . . .
من بعد از نبودنت ؛
با عکست حرف می‌زنم . . .
تو بی‌من با کی حرف می‌زنی ؟!
خوش به حال اونایی که ؛
صدات رو می‌شنون . . .
بدی عکس اینه که ؛
صدا نداره . . .
یا اگه داره من نمی‌شنوم . . .
داره ؟!
گه صدا داشت ؛
ازش می‌پرسیدم کجای دنیایی . . ‌.
می‌دونستی فاصله‌ی بین واقعیت و‌ خیال ؛
یه پِلک زدنه ؟!
کافیه به عکست خیره بشم .‌ . .
حالا صدات رو هَم می‌شنوم که می‌خندی . . .
بخند . . . با صدای بلند . . .
اصلا همین‌ که می‌خندی کافیه . . .
حتی مهم نیست ؛
کجای دنیایی . . .:)))!🖤'🎞'
 

دختر خوب

سطح
10
 
ناظر کیفی کتاب
ناظر کیفی کتاب
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
12,624
40,493
مدال‌ها
25
یه روزی تو زندگیم فکر میکردم ؛
آدما هیچوقت نمیتونن نسبت به کسی که ؛
یه جایِ زندگیشون عاشقش بودن ؛
بی رحمی کنن . . .
فکر میکردم ؛
تهِ تهش وقتِ رفتن ؛
یه نگاهِ عاشقانه ی غمگین ؛
به معشوقشون میندازن . . .
و با گونه های خیس از اشک میرن ؛
که خاطره بشن . . .
اما اشتباه میکردم !
چون عاشقا هم آدمن . . .
و همه ی آدما یه دلِ بی رحمِ خاموش ؛
تو وجودشون دارن ؛
که وقتِ رفتن ؛ روشن میشه . . .
و با یه نیشخندِ وحشتناک ؛
همه ی خاطره هارو فرو میریزه . . .

وقتی دست تو دست یکی دیگه ؛
مسیری که تا رسیدن به من اومده بودی ؛
رو میرفتی ؛ نیشخند وحشتناکتو دیدم . . .
و تازه اون موقع بود که فهمیدم ؛
همه ی آدما میتونن بی رحم باشن . . .
‹ ولی عاشقایِ شکست خورده ؛
بیشتر ! خیلی بیشتر . . . ›:)))!
-نارنین عابدین پور
 

دختر خوب

سطح
10
 
ناظر کیفی کتاب
ناظر کیفی کتاب
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
12,624
40,493
مدال‌ها
25
فکر کنم من مستاجر خوبی نبودم . . .
برای همین اجازه ندادی ؛
بیشتر مهمون دلت باشم . . .
من مراقب بودم که آسیبی به دلت نزنم . . .
دیوارو سوراخ نکنم . . .
حواسم به اون ارزوهای کنج دلت بود ؛
که نمیرن . . .
حواسم بود به رگای دلت ؛
که خونریزی نکنن . . .
با ادمای تو دلت مهربون بودم . . .
بد قلقی نمیکردم باهاشون . . .
اما این اواخر یکی مهمون دلت شده بود ؛
که جای منو تنگ کرده بود . . .!
اذیت میشدم ولی دم نمیزدم . . .
تا خودت یه فکری به حال ؛
اون مهمون ناخونده بکنی . . .
به خودم اومدم دیدم ؛
دیگه جایی تو دلت ندارم . . .
اونی که یه فکری به حالش شده ؛ منم . . .
دارم از سرما یخ میزنم . . .
خنده باهام غریبه شده . . .
تنم تقلا میکنه برای بغل شدن . . .
شاید . . .
شاید از نظر تو اونی که باید ؛
از دلت میرفت ؛ من بودم . . .
ولی من مراقب دلت بودم . . .
حتی بیشتر از دل خودم . . .
یهو یه نگاه به دل خودم انداختم دیدم ؛
داره از جاش کنده میشه . . .
دیوارش پر از میخه . . .
دیدم قاب عکس خنده هاتو . ‌. .
دیدم برق چشماتو . . .
دیدم اون نگاه بی روحتو . ‌. .
دیدم اون دستای سردتو . . .
دیدم که خون برداشته دلمو . . .
حتما من مستاجر خوبی نبودم ؛
که قرار داد ابدی رو فسخ کردی . . .
ولی قول میدم ؛
صاحب خونه خوبی باشم . . .
‹ البته اگه کسی دلی رو که ؛
به این روز انداختی رو قبول کنه . . . ›:)))!
-دختر ابری
 

دختر خوب

سطح
10
 
ناظر کیفی کتاب
ناظر کیفی کتاب
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
12,624
40,493
مدال‌ها
25
‹ آره تو برمیگردی . . . ›

تو367 اُمین روز قرن . . .
تو 5اُمین فصل سال . . .
32 اُمین روز ماه . . .
ساعت 25 . . .
دقیقه 61 . . .

وقتی خورشید و ماه ؛
همو به آغوش کشیدن . . .
وقتی درختا تو پاییز ؛
هیچ برگی رو از دست ندادن . . .
وقتی دریاچه ارومیه ؛
مثل روز اول پر از آب شد . . .
وقتی پوست نارنگی ؛
رو کندی و بوش نپیچید . . .
وقتی خرچنگ ها ؛
روبه جلو حرکت کردند . . .
وقتی ماهی ها ؛
بیرون از آب زنده بمونن . . .
وقتی نفس های ؛
عزیز جون برگرده . . .
وقتی یادم بره ؛
چند بار به خاطرت ؛ گریه کردم . . .

‹ آره تو برمیگردی . . .
درست تو همین روزا . . . ›:)))!🖤'🗝'
-دختر ابری
 

دختر خوب

سطح
10
 
ناظر کیفی کتاب
ناظر کیفی کتاب
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
12,624
40,493
مدال‌ها
25
من اگه یه بار دیگه به دنیا میومدم ؛
فهرست کارایی که باید انجام بدم رو ؛
برنمی‎داشتم . . .
فهرست نبایدها رو برمی‎داشتم . . .
که تو جزو نبایدها بودی . . .
باید بودیا ؛ واسه من نباید بودی . ‌. .
که کاش باید بودی . . .
کجا بودی تا حالا ؟!
من اگه یه بار دیگه به دنیا میومدم ؛
دیگه هیچوقت موقع خواب ؛
خیالتو نمی‎روندم که ؛
خوشگلم ! قربونِ قلبت برم ! زیبا !
صبح هزارتا بدبختی دارم . . .
هیچی نمی‎گفتم . . .
تا صبح تو چشات زل می‌زدم . . .
اگه بین ماچ کارییا ساعتی می‎موند ؛
واسه زل زدن توچشمات ؛
واقعا زل می‎زدم تا تو پلک هم بیاری دلبر . . .
بعد حافظ باز می‎کردم . . .
یادته ؟؟! . . .
‹ به مژگان سیه کردی ؛
هزاران رخنه در دینم . . . ›
بعد دوباره خیالتو ؛ بغل چیه ؟!!
سفت می‎چسبیدم . . .
خدا خیال می‎کرد ؛
دو قلو بهم چسبیده آفریده . . .:)))!
 

دختر خوب

سطح
10
 
ناظر کیفی کتاب
ناظر کیفی کتاب
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
12,624
40,493
مدال‌ها
25
نه نه . . ‌. صبر كن !
اون كفش هاىِ لعنتىِ رفتن رو ؛
چند لحظه از پات دربيار بشين جلوم . ‌. ‌.
ببين چى ميگم !
ما قرار بود خیلی خوشبخت تر باشیم . . .
قرار بود بمونیم تا تهِ آخرش . . ‌.
يادته ؟!
قرار بود تو وسط پارک مثل همون فیلم های ؛
فرنگی که دیدنشون کار همیشگی مون بود ؛ خواستگاری کنی . . .
و من از ذوق نفهمم کی جلوی مردم ؛
و دهان بازشون ؛ پریدم بغلت . . .
قرار بود شب عروسی گازش رو بگیریم . . .
و تموم ماشین هایی که پشت سرمون ؛
بوق بوق راه انداختن رو جا بزاریم . ‌. .
و بریم سمت دریا . . .
و کفش هامون رو با کتونی عوض کنیم . . .
ساحل رو متر کنیم . . .
و تو شعر بخونی . . .
و من عشق کنم . . .
من شعر بخونم . . .
و تو عشق کنی . . .
قرار بود سر اسم بچه ها دعوامون بشه . . .
و آخر سر تصمیم بگیریم اسم دخترمون رو ؛
تو بزاری و پسرمون رو من . . .
قرار بود باهم هفتادوسه سالمون بشه . . ‌.
اما همچنان بعد پنجاه سال زندگىِ مشترک ؛
قرمه سبزى هاىِ روز چهارشنبه . . .
و ديزى هاىِ روزِ جمعه به راه باشه . . .

آى جنــاب با شمام ها !
ميشنوى چى ميگم ؟!
ميگم ما كلى قرار داشتيم !
نه . . . جايى رو امضا نزديم ؛
ثبت محضرى نكرديم ؛
اما دستتو بزار رو سينه سمت چپت . . .
يكم بالاتر . . . آها آره همونجا . . .
دقيقا همونجا ثبتِ قلبيش كرده بوديم !
يعنى تورو كه نميدونم . . .
اما براىِ من ؛
يه فرهاد كوه كن تموم اين قرار هارو ؛
اونجا حک كرده !
باز كه دارى كفشاتو ميپوشى لعنتى . . .
نزن زيرش . . .
از اون همه قرار سهم شيرين دلم رو ؛
از فرهاد بى قرارى نكن !
آى فرهادِ فرارى . . . ميفهمى ؟!
‹ ميگم قرارمون قرارِ بى قرارى نبود . . . ›:)))!🖤'💭'🔓
-محیا زند
 

دختر خوب

سطح
10
 
ناظر کیفی کتاب
ناظر کیفی کتاب
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
12,624
40,493
مدال‌ها
25
اون وقتایی که داشتمت...
وقتی بغض میومد و گلومو میچسبید...
میشستی کنارم...
از پشت گوشی بغلم میکردی و حرف میزدی...
نمیگفتی گریه نکن...
نمیگفتی همش درست میشه...
فقط حرف میزدی...
حرف میزدی و من فکر میکردم تا وقتی تورو دارم؛
دلیلی نداره چشمام اشکی باشه...
حرف میزدی و میفهمیدم درسته همه چی؛
که کنارمی...
که صدات تو گوشِ من میپیچه...
و فقط منو از پشت گوشی سفت بغل میگیری...
یه جوری که حتی از این فاصله ام نفسم بند میاد...
‹ میخوام بگم اوضاع بدجور بد شد...
یه جور که اشک حتی نیست...
بیا باز از پشت گوشی بغلم کن...
یه جور که نفسم نیاد بالا...
حرف بزن برام...
حرف بزن برام و بذار باور کنم اوضاع بد نیست...
چون تو هنوز هستی... ›:))))))!🖤'🫂'🔓
-فاطمه جوادی
 

دختر خوب

سطح
10
 
ناظر کیفی کتاب
ناظر کیفی کتاب
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
12,624
40,493
مدال‌ها
25
من از این همه نبودنِ تو...
از خیابان هایی که قدم هایمان را باهم نمیبینند...
از بن بست عاشقانه هایمان...
از قهوه های ترک کل کافه های دنیا...
از دوستت دارم شنیدن...
از مراقب خودت باش گفتن...
از دستی که اشک هایم را پاک میکند...
از آغوشی که برای آرام کردن کسی جز تو؛
باز میکنم...
از همه کسانی که اسمشان شبیه توست...
از همه کسانی که تیله های قهوه ای تیره دارند...
از همه کسانی که عادت دارند موقع حرف زدن؛
زل بزنند توی چشم طرفشان...
از هوایِ آلوده ی این شهر لعنتی...
از این آسمانی که بالای سرم است...
از این زمینی که رویش زندگی میکنم...
از این سقفی که اسمش خانه است...
من از این دنیا بدونِ تو...
از این همه بی تو بودن...
بدجور میترسم...:)))))))!🖤'🔓'💭
-فاطمه جوادی
 

دختر خوب

سطح
10
 
ناظر کیفی کتاب
ناظر کیفی کتاب
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
12,624
40,493
مدال‌ها
25
خوبیِ خیال اینه که شروع و پایانش دست خودته!
نه کسی می‌تونه به زور وارد بشه؛
نه کسی که بهش فکر می‌کنی؛
می‌تونه با پای خودش بره بیرون...
می‌تونی دستاش رو بگیری؛
توی خیالت بزنی بیرون...
بری وسط بزرگ‌راه...
با صدای بلند بخندی و به اولین بوسه فکر کنی... توی خیال زمان نمی‌گذره...
گذشته‌ای وجود نداره و کسی خاطره نمی‌شه...
آدمای خیال‌پرداز نه متوهمن نه دیوونه!
اونا فقط شیرینی رویاهاشون رو به تلخی واقعیت؛ ترجیح می‌دن...
‹ اما من هم خیال‌پردازم؛ هم دیوونه...
من اگه توی خیالم نتونم بهت فکر کنم؛
اگه نتونم دوستت داشته باشم؛
دیگه چه اهمیتی داره که چقدر عمر کنم؟!... ›:))))!🖤'💭'
-پویا جمشیدی
 

دختر خوب

سطح
10
 
ناظر کیفی کتاب
ناظر کیفی کتاب
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
12,624
40,493
مدال‌ها
25
اره داشتم میگفتم...
وقتی رفت؛ باورم نمیشد که دیگه ندارمش...
ولی یهو میدیدی وسط یه روز خوب؛
نبودش و احساس میکردم...
وسط یه دعوا...
موقع رد شدن از خیابون...
تو پاساژ موقع خرید عطر...
وسط جشن تولدم...
موقع رانندگی...
وقتی یه اینه میدیدم...
یا یه دختر بچه با موهای فر...
شب عید بین شلوغی بازار...
سر جلسه امتحان...
موقع پختن غذا...
وقتی بارون می بارید...
موقعی که از سوز سرما دستم یخ میکرد..
وقتی موهامو شونه میکردم...
وقتی ابرا رو تماشا میکردم...
وقتی شروع میکردم کتاب بخونم...
وقتی دلتنگی چنگ میزد به قلبم...
وقتی گوشیم زنگ میخورد...
یهو نبودش روی سرم اوار میشد...
ببینید من واقعا ادم زود باوری ام‌‌‌... اما این بار؛
‹ نمیتونم باور کنم که نیست... که رفته...
ینی همه چیزو باور میکنما... جز نبودشو... ›:))))!🖤'💭'🔓
-دختر ابری
 
بالا پایین