جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار زهرا سلیم

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط ;FOROUGH با نام زهرا سلیم ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 525 بازدید, 10 پاسخ و 1 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع زهرا سلیم
نویسنده موضوع ;FOROUGH
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ;FOROUGH
موضوع نویسنده

;FOROUGH

سطح
5
 
ارشد بخش فرهنگ و هنر
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
طراح آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,791
15,814
مدال‌ها
6
اشعار زهرا سلیم
 
موضوع نویسنده

;FOROUGH

سطح
5
 
ارشد بخش فرهنگ و هنر
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
طراح آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,791
15,814
مدال‌ها
6
گفتم از بی‌مهری‌ات گفتی که حالا بگذریم
حق که بی‌تردید با من بود اما بگذریم
معجزه از عشق می‌خواهی بمان ثابت کنم
بی عصا هم می‌شود از قلب دریا بگذریم
من اسیر تُنگ باشم یا که قلابت یکی‌ست
عشق می‌آید که ما از هر تقلا بگذریم
جنگ برپا کرده‌ای اما نمی‌دانی چرا
یا بکش یا عاشقی کن مثل من یا بگذریم
حیف از این دنیا که گورستان احساس من است
ای دل عاشق بیا از خیر فردا بگذریم
هر زمان که از تو گفتم شعر رنگ غم گرفت
آخرِ این شعر از اول بود پیدا، بگذریم
((زهرا سلیم))
 
موضوع نویسنده

;FOROUGH

سطح
5
 
ارشد بخش فرهنگ و هنر
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
طراح آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,791
15,814
مدال‌ها
6
گلو اگر که تو باشی صدات خواهم شد
نفس اگر که تو باشی هوات خواهم شد
نبین که شاهم و یک مشت شاه کیش منند
رُخت بچرخد اگر مات مات خواهم شد
به شادمانی تو دل نداده‌ام تنها
تو غصه هم بشوی مبتلات خواهم شد
اگر زمان بلا کشتی تو در گل رفت
میان موج غمت ناخدات خواهم شد
نمی‌گذارمت ای جان غریبگی بکنی
به هر کجا بروی آشنات خواهم شد
زمان زمانه‌ی حرف است و حرف، باد هواست
خلاف مدعیانت فدات خواهم شد
((زهرا سلیم))
 
موضوع نویسنده

;FOROUGH

سطح
5
 
ارشد بخش فرهنگ و هنر
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
طراح آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,791
15,814
مدال‌ها
6
من به اندازهٔ غم های دلم پیر شدم
از تظاهر به جوان بودن خود سیر شدم
عقل میخواست که بعد از تو جوان باشم و شاد
من ولی با غَمِ عشقِ تو زمین گیر شدم
بعد تو شادترین رخت تنم مشکی شد
طعنه ها خوردم و پیش همه تحقیر شدم
کاش می‌کشت مرا عشق تو اینبار اما
من اسیرم که چنین تابع تقدیر شدم
عشق برگشت انالحق زند اما بی تو
دید در حنجره اش بغض گلو گیر شدم
تا شدم رود تو هم صخره شدی در راهم
بی صدا ماندم و با درد تو تبخیر شدم
((زهرا سلیم))
 
موضوع نویسنده

;FOROUGH

سطح
5
 
ارشد بخش فرهنگ و هنر
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
طراح آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,791
15,814
مدال‌ها
6
بعد از تو در خانه فقط آوای باران بود
انگار غم در چشم من هر روز مهمان بود
می‌دیدمت آنسوتر از من راه می‌رفتی
یعنی تمام فاصله عرض خیابان بود
من دائمأ مستم ولی این را به یاد آور
قبل از تو این بی دین زمانی هم مسلمان بود
در خاطرات من بهارت مانده پا برجا
هر چند کُلِ فصل‌های من زمستان بود
با هر قدم گفتم فراموشت کنم اما
یادآور غم‌های من هر جای تهران بود
گفتند هر کاری تقاصی دارد اما عشق
همچون گناهی بدترین تاوان انسان بود
((زهرا سلیم))
 
موضوع نویسنده

;FOROUGH

سطح
5
 
ارشد بخش فرهنگ و هنر
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
طراح آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,791
15,814
مدال‌ها
6
میان هر چه سیاهی‌ست رنگ خواهد مرد
دلی که بوده برای تو تنگ خواهد مرد
به وسعت تو نبوده حدود عاشقی‌ام
درون برکه‌ی کوچک پلنگ خواهد مرد
به وقت سردی دی نور کور آتش سرخ
هوا نباشد اگر بی درنگ خواهد مرد
چقدر دوری تو باعث تناقض شد
به جای آینه اینبار سنگ خواهد مرد
نه نام آور عشقت شدم نه معشوقت
کسی که علت شرم است و ننگ خواهد مرد
اگر که ماه نتابد در آسمان یک شب
در انزوای پر از غم پلنگ خواهد مرد
((زهرا سلیم))
 
موضوع نویسنده

;FOROUGH

سطح
5
 
ارشد بخش فرهنگ و هنر
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
طراح آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,791
15,814
مدال‌ها
6
این بغض نجابت به دل انگار ندارد
اسبی ست سراسیمه که افسار ندارد
از نالهٔ من بود که دیوار فرو ریخت
چون طاقت سیلاب غم اینبار ندارد
سربازم و تنها شده در حملهٔ دشمن
بی عشق تو دلشورهٔ رگبار ندارد
ویرانه‌ترین خانهٔ این شهر خرابم
تخریب تو را لشکر تاتار ندارد
در دوزخم و دلخوشِ فردای بهشتم
انگار که این چرخ جهاندار ندارد
هر لحظهٔ دیدار تو شد خاطره درمن
سخت است که هرخاطره تکرار ندارد
بیداری‌ام از وسوسهٔ مرگ تهی نیست
خوابِ تو به بیداریِ من کار ندارد
هی وقت تلف کرد زبانِ قلمِ من
اشعار غم انگیز خریدار ندارد
((زهرا سلیم))

 
موضوع نویسنده

;FOROUGH

سطح
5
 
ارشد بخش فرهنگ و هنر
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
طراح آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,791
15,814
مدال‌ها
6
قطره‌ای اشک که از گوشهٔ چشمم افتاد
عشق تو از قفس گرم دلم شد آزاد
گفته بودند شرابی و نفهمیدم که
آب بودی و عروسی به هزاران داماد
مطمئن باش که تاوان غمم را دنیا
از همان دست که دادی به تو پس خواهد داد
آبرو مانع این است که جارت بزنم
میزنم در دل خود درد و غمم را فریاد
یاد دادی به منِ ساده صبوری بکنم
دیر تاوان بدهی هیچ ندارد ایراد
((زهرا سلیم))
 
موضوع نویسنده

;FOROUGH

سطح
5
 
ارشد بخش فرهنگ و هنر
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
طراح آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,791
15,814
مدال‌ها
6
از تو برات شد به دلم دور می‌شوم
چشم انتظار آمدنت کور می‌شوم
چیزی به غیر دوری یارو فراق نیست
به فال و استخاره که مجبور می‌شوم
وقتی که نیستی، طرف خانه می‌روم
با قرص خواب تا به ابد جور می‌شوم
دوری تو عذاب بزرگی‌ست که چنین
زرد و نحیف و خسته و رنجور میشوم
معیار دوست داشتنم تا خیال هست
نزدیک می‌شوم به تو تا دور می‌شوم
هر شب که وقت خواب شود باز مثل قبل
با خاطرات خوب تو محصور می‌شوم
ماهی شدی و موج تورا برد با خودش
اصلا به هر کجا بروی تور می‌شوم
((زهرا سلیم))
 
موضوع نویسنده

;FOROUGH

سطح
5
 
ارشد بخش فرهنگ و هنر
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
طراح آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,791
15,814
مدال‌ها
6

شانه ام را غم و شب بر تن دیوار زدند
چشم های غزلم تا به سحر زار زدند
رفتنت زمزمه شد بین همه مردم شهر
همه با هم خبر مرگ مرا جار زدند
آن کسانی که بریدند نفس های مرا
تا کشیدم دو سه پک طعنه به سیگار زدند
آمدم تا که تو را قرض بگیرم ازشب
ابرها زود ولی شوق مرا دار زدند
صحبت از عشق تو شد بین طرفدارانت
کیسه کیسه غم و حسرت به دلم بار زدند
غرق نجوای تو از عشق شکایت کردم
عقل و منطق همگی بانگ خبردار زدند
((زهرا سلیم))
 
بالا پایین