جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

آموزشی آرایه‌هایی ادبی صور خیال، کامل

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته آموزش‌های ادبی توسط ILLUSION با نام آرایه‌هایی ادبی صور خیال، کامل ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,075 بازدید, 29 پاسخ و 3 بار واکنش داشته است
نام دسته آموزش‌های ادبی
نام موضوع آرایه‌هایی ادبی صور خیال، کامل
نویسنده موضوع ILLUSION
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ILLUSION
موضوع نویسنده

ILLUSION

سطح
8
 
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری انجمن
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
Mar
3,667
39,156
مدال‌ها
13
انواع صور خیال:

● کنایه●

● مجاز●

● تشبیه●

● استعاره●

● تشخیص●
 
موضوع نویسنده

ILLUSION

سطح
8
 
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری انجمن
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
Mar
3,667
39,156
مدال‌ها
13
●کنایه●

پوشیده سخن گفتن درباره‌ی امری است بدین گونه که عبارت یا جمله‌ای را بیاورند که منظور از آن چیزی غیر از معنی ظاهری و تحت اللفظی آن است و در واقع از معنی ظاهری و لفظ به لفظِ آن، به مفهوم دریافت شده و مورد نظر نویسنده پی می‌بریم.
مثال:
در عبارت 《روی زخمم نمک نپاش》
معنای ظاهری و تحت اللفظی آن این است که روی زخم من نمک نریز، اما مفهوم دریافت شده از آن این است که درد و رنج مرا زیاد نکن .
 
موضوع نویسنده

ILLUSION

سطح
8
 
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری انجمن
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
Mar
3,667
39,156
مدال‌ها
13
نمونه‌‌های دیگر:

_ چرا گوید آن چیز در خفیه مرد
که گر فاش گردد شود روی زرد
(روی زرد شدن کنایه از شرمنده شدن است)

_ هنوز از دهان بوی شیر آیدش
همی رای و شمشیر و تیر آیدش
( از دهان بوی شیر آمدن کنایه از بی تجربه بودن است)

_ در عبارت: مابقی را نقداً خط بکش و بگذار سماق بمکند؛
دو کنایه به کار رفته است:
( خط بکش یعنی صرف‌نظر کن و سماق بمکند یعنی سرکار بگذار)
 
موضوع نویسنده

ILLUSION

سطح
8
 
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری انجمن
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
Mar
3,667
39,156
مدال‌ها
13
●مجاز●

هنگامی که واژه‌ای در غیر معنی حقیقی خود به کار رود، یعنی آوردن واژه‌ای به جای واژه‌ی دیگر.

مثال:
در جمله‌ی 《امروز شهر عزادار است》
واژه‌ی شهر معنی حقیقی خود را ندارد بلکه منظور از آن ساکنان شهر یعنی مردم است.
آن‌چه که در این جمله‌ها ما را به معنی حقیقی شهر به معنی مردم سوق می‌دهد، قرینه‌ی عزادار است؛ چون شهر نمی‌تواند عزادار باشد.
 
موضوع نویسنده

ILLUSION

سطح
8
 
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری انجمن
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
Mar
3,667
39,156
مدال‌ها
13
مجاز صورت‌های مختلفی دارد که عبارت‌اند از:
* آوردن مکان چیزی به جای خود آن چیز.
مثال:
_ یکی دشت با دیدگان پر ز خون
که تا او کی آید ز آتش برون
(دشت مجاز از مردم)

* آوردن کل به جای جز.
مثال:
_ سپید شد چو درخت شکوفه دار سرم.
(سر مجاز از مو، سر کل است و مو جزئی از سر است)
 
موضوع نویسنده

ILLUSION

سطح
8
 
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری انجمن
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
Mar
3,667
39,156
مدال‌ها
13
* آوردن جز به جای کل.
مثال:
_ پیش دیوار آنچه گویی هوش دار
تا نباشد در پس دیوار گوش
( گوش مجاز از شنونده. گوش جزئی از انسان شنونده است)

* آوردن ابزار چیزی به جای خود آن چیز.
مثال:
_برآشفت عابد که خاموش باش
تو مرد زبان نیستی گوش باش
( زبان مجاز از سخن. زبان ابزار سخن گفتن است)

* آوردن جنس چیزی به جای خود آن چیز.
مثال:
_ تهمتن گز اندر کمان راند زود
بر آن سان که سیمرغ فرموده بود
( گز مجاز از تیر، تیری از جنس چوب گز)

* آوردن سبب چیزی به جای خود آن چیز .
مثال:
_ مقدار یار هم‌نفس چون من ندارد هیچ ک.س
ماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند آب را
( نفس مجاز از سخن، چون نفس سبب تولید سخن می‌شود)
 
موضوع نویسنده

ILLUSION

سطح
8
 
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری انجمن
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
Mar
3,667
39,156
مدال‌ها
13
نمونه‌های دیگر:

_ محتاج قصه نیست گرت قصد خون ماست
چون رخت از آن توست به یغما چه حاجت است؟
(خون مجاز از کشتن)

_ نهادند بر دشت هیزم دوکوه
جهانی نظارت شده هم‌گروه
(جهان مجاز از مردم)

_ جهان خوردم و کارها راندم.
(جهان مجاز از نعمت‌های جهان)

_ هرکَس آن کند که امروز و فردا او را سود دارد.
( امروز مجاز از دنیا فردا مجاز از آخرت)

_دکتر اسلامی ندوشن قلم روانی دارد.
(قلم مجاز از سبک نویسندگی)

_ دشت سجاده‌ی من.
(دشت مجاز از گستره عالم)
 
موضوع نویسنده

ILLUSION

سطح
8
 
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری انجمن
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
Mar
3,667
39,156
مدال‌ها
13
●تشبیه●
آن است که کسی یا چیزی را از نظر داشتن صفتی به کسی یا چیز دیگری مانند کنند.
مثال:
_ چهره‌اش به سان ماه می‌درخشد.

تشبیه در اصل از چهار رکن تشکیل می‌شود:
*مشبه* اسمی که تشبیه شده است (چهره)

* مشبه به* اسمی که مشبه به آن تشبیه شده (ماه)

* ادات تشبیه* واژه‌هایی از قبیل: مثل، مانند، نظیر، به کردار‌، به سان، چون، همچون و غیره.

* وجه شبه* صفت یا ویژگی مشترک بین مشبه و مشبه به که در واقع دلیل شباهت است. (می‌درخشد در جمله بالا)
 
موضوع نویسنده

ILLUSION

سطح
8
 
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری انجمن
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
Mar
3,667
39,156
مدال‌ها
13
گاهی رابطه بین مشبه و مشبه‌به‌ به صورت مضاف الیه و مضاف است که در این صورت به آن 《اضافه‌ی تشبیهی》 می‌گویند.
مانند:
*ماه‌چهره*
یعنی چهره‌ی مانند ماه.
و گاهی به صورت مضاف و مضاف الیه است: *چهره‌ی ماه* که در این صورت دو حالت وجود دارد:
¥چهره‌ای که مانند ماه است (تشبیه)
¥ماه چهره دارد (تشخیص و اضافه استعاری)
 
موضوع نویسنده

ILLUSION

سطح
8
 
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری انجمن
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
Mar
3,667
39,156
مدال‌ها
13
_ چون شبنم اوفتاده بدم پیش آفتاب
مهرم به جان رسید و به عیوق برشدم
( چون: ادات، شبنم: مشبه‌به، افتاده: وجه شبه، من:مشبه)
_ دست از مس وجود چو مردان ره بشوی
تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی
* مثل: مشبه به، وجود: مشبه/ کیمیا: مشبه به، عشق: مشبه)

_ فراش باد صبا را گفته تا فرش زمردین بگسترد و دایه ابر بهاری را فرموده تا بنات نبات در مهد زمین بپرورد.
( فراش: مشبه به، باد صبا: مشبه/ دایه: مشبه به، ابر بهاری: مشبه/ بنات: مشبه به، نبات: مشبه/
مهد: مشبه‌به، زمین‌: مشبه)

_ اشکم ولی بپای عزیزان چکیده‌ام
خارم ولی به سایه گل آرمیده‌ام
( اشک: مشبه به، من: مشبه/ خار: مشبه به، من: مشبه)

_ بلم آرام چون قویی سبکبار
به نرمی بر سر کارون همی رفت
( بلم:مشبه، آرام: وجه شبه، چون: ادات،قویی سبکبار: مشبه به)

_ آیینه سکندر جام می است بنگر
تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا
( آیینه سکندر: مشبه به، جام : مشبه)
 
بالا پایین