جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

دلنوشته {تقاص یا انتقامِ من} اثر •مبهم شده کاربر انجمن رمان بوک•

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دل نوشته های کاربران توسط مبهم شده با نام {تقاص یا انتقامِ من} اثر •مبهم شده کاربر انجمن رمان بوک• ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 464 بازدید, 8 پاسخ و 3 بار واکنش داشته است
نام دسته دل نوشته های کاربران
نام موضوع {تقاص یا انتقامِ من} اثر •مبهم شده کاربر انجمن رمان بوک•
نویسنده موضوع مبهم شده
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط DLNZ

نظر خودتون راجب دلنوشته

  • ۱- خیلی خوبه

    رای: 0 0.0%
  • ۲- متوسطه

    رای: 1 100.0%
  • ۳- خیلی بده

    رای: 0 0.0%

  • مجموع رای دهندگان
    1
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

مبهم شده

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Apr
34
113
مدال‌ها
2
(بسم رب پروردگار عالم و آدم، بسم رب چشم‌های پاک و نجیب، بسم رب حضرت قلم)

دلنوشته: تقاص یا انتقامِ من
نویسنده: مبهم شده
ژانر: تراژدی
@مطهره.
مقدمه:
در بین ابهامی از ظلم و نفرت مانده‌ایم. زخمی بی‌رحمانه بر قلب و دلمان جای خوش کرده که حالا حالا‌ها قصد پاک شدن ندارد.
زخمی که تنها با زخم زدن مرحم می‌یابد. خونی که با خون ریختن پاک می‌شود.
همه می‌گویند روانی‌ای بیش نیستم! آری... روانی‌ای که سزاوار تقاصی است دردناک.
و انتقامی دردناک‌تر!
 
آخرین ویرایش:

فاطمه گلی

سطح
4
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
Mar
1,841
23,196
مدال‌ها
6
Negar_۲۰۲۲۰۸۲۸_۱۲۲۴۵۷ (1) (1).png
عرض ادب و احترام خدمت دلنویس عزیز و ضمن تشکر بابت انتخاب "رمان بوک" برای انتشار آثار ارزشمندتان.

حتما پیش از آغاز نوشتن، تاپیک زیر را مطالعه کنید تا دچار مشکل نشوید:
[ قوانین تایپ دلنوشته ]
پس از بیست پست، در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید:
[ تاپیک جامع درخواست نقد دلنوشته ]
بعد از ایجاد تاپیک نقدر شورا برای دلنوشته‌تان، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست نقد بدهید:
[ درخواست تگ ]
پس از گذاشتن بیست پست از دلنوشته، می‌توانید در تاپیک زیر برای آن درخواست جلد دهید:
[ درخواست جلد ]
و انشاءالله پس از به پایان رسیدن دلنوشته‌تان، در تاپیک زیر اعلام کنید:
[ تاپیک اعلام پایان دلنوشته ]
دلنویسان عزیز، هرگونه سوالی دارید؛ می‌توانید در اینجا مطرح کنید:
[سوالات و مشکلات دلنویسان]
با آرزوی موفقیت برای شما،
♡تیم مدیریت تالار ادبیات♡
 
موضوع نویسنده

مبهم شده

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Apr
34
113
مدال‌ها
2
گفته بودی منِ دیوانه را مجنون‌وار می‌پرستی، گفته بودی بدون من در هیچ کجای جهان و عالم دوامی نخواهی آورد، گفتی تک‌تک نفس‌هایت و تپش دیوانه‌وار قلبت متعلق به من است.
گفته بودی هفت آسمان با آن همه بزرگی و عظمتش و این جهان پهناور، به گرد عشقِ عاشق نمی‌رسند.
بوی عطرت مرا به مرز دیوانگی و جنون می‌کشاند و تو، نقش عاشق پیشگی را خوب بازی می‌کردی.
من... من خام تو و تو بی‌رحم دو عالم.
زمانه، بد زمانه‌‌ی عجیبی است! عاشق باشی آرام آرام و بی‌صدا ترکت می‌کنند، طوری ترکت می‌کنند که به مرز جنونِ هلاکت‌بار رسی. جنونی از جنس مرگ، مرگی خاموش.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

مبهم شده

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Apr
34
113
مدال‌ها
2
حال در گوشه‌ی دیوارِ رنگ و رو رفته‌ی اتاقی متروکه مچاله شده و کِز کرده‌ام، رخسارم به سپیدی می‌زند و خون در رگ‌هایم منجمد و منجمد‌تر می‌شود.
قلبم از کار افتاده است، گاهی اوقات در تک‌تک کناره و گوشه‌های این اتاقِ غریب، تصویر و عکس تو برایم تداعی می‌شود. هیچ‌چیز افاقه کننده‌ی حالِ خرابِ من نیست و نخواهد شد.
تو با من چه کردی؟ چه کردی که حتی از خود وحشت دارم؟ چه کردی که حال حتی دیگر خود را نمی‌شناسم؟
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

مبهم شده

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Apr
34
113
مدال‌ها
2
سپیده دم در کرانه‌ی آسمانِ پهناور، پرندگان پر‌ها و بال‌های کوچک خود را آزادانه می‌گشایند و در اوج فراخنای هفت آسمان پر می‌کشند؛ به دور از هر نوع غصه و نااُمیدی، بی‌خیال از هر خیال، فقط به آینده متمرکز می‌شوند و پر می‌زنند و پر می‌زنند.
نگاه دیدگانِ ورم کرده و کبودم را به فضای بیرون از شیشه‌ی لکه‌ای و کهنه و شکسته‌ می‌اندازم. به حرکت کبوترانِ آزاده چشم دوخته‌ام و چشمانِ کبودم به غروب دل‌انگیز پاییزی سوق داده می‌شود.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

مبهم شده

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Apr
34
113
مدال‌ها
2
سرما و یخبندان شدیدی وجودم را فرا می‌گیرد، خسته‌ام؛ هم روحم که هر لحظه تمنای پروازِ آزادانه را دارد و هم جسمم که خسته و کوفته‌تر از دو عالم است.
دلبرِ بی‌احساسِ من! اگر هر روز و هر شب، هر دقیقه و هر ثانیه، با وجود نفس‌های نامنظم و نامتعادلم، قلب شکسته و نااُمیدم هنوز هم می‌تپد و نفس‌هایم پایان نیافته، همه و همه بخاطر یاد و خاطرات باقی‌مانده از توست.
من هنوز هم تا زمانی که چشمان و دیدگانِ خونینم بر روی هم نرفته، قاب عکسِ پوسیده و موریانه‌زده‌ی تو را در دستانِ بی‌جانم و سرد‌تر از یخم دارم.
و آیا این است تقاص عاشقی؟
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

مبهم شده

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Apr
34
113
مدال‌ها
2
تو سزاوار انتقامی، تو سزاوار دردناک‌ترین و سوزناک‌ترین انتقام جهانی نه منی که حال تقاص کارهای کرده و ناکرده را پس می‌دهم.
ای‌کاش! ای‌کاش حداقل یک درصد از تک‌تک دروغ‌های پلیدِ تو که بر سرِ زبانِ اهریمن‌تبارت جاری می‌شد حقیقت داشت و اینگونه مرا تنها و بی‌ک.س و خانمان خراب نمی‌نمود.
آیا آن انسان خو‌ش‌خنده و شوخ طبع من بودم؟
آیا آن انسانی که همه از بازیگوشی هایش در امان نبودند، من بودم؟
آیا این من بودم؟
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

مبهم شده

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Apr
34
113
مدال‌ها
2
بی‌رحم، تو احساس نداشتی و نخواهی داشت. بی‌رحمانه پایِ بی‌رحم‌تر از خودت را بر روی قلبِ ناتوان و شکسته‌ام گذاشته و با بی‌تفاوتیِ کامل، بی‌خیال‌تر از همه‌ی عالم، بی‌آنکه حتی یک لحظه با خودت بگویی:« پس احساساتِ او چه می‌شود؟» از روی قلبم گذر کردی و رفتی.
و اینک من تنها ماندم، آری! مرا دیوانه و روانی می‌خوانند. دیوانه‌ا‌ی مبهم شده؛ محو شده، دیوانه‌ای که یک جهان جلودارِ مجنون بودنش نیستند.
پس انتقام چه می‌شود؟!
 
آخرین ویرایش:

DLNZ

سطح
7
 
🝢ارشد بازنشسته🝢
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
May
3,428
13,043
مدال‌ها
17
«نویسنده تایپ این اثر را موکول کرده»
تاپیک تا اطلاع ثانوی بسته خواهد بود.
[کادر مدیریت بخش ادبیات]
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین