جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

ادبیات نوشتاری جوجه‌ی خجالتی و سفر به جنگل دوستی‌ها

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته ادبیات نوشتاری و صوتی کودکان توسط NARIYA با نام جوجه‌ی خجالتی و سفر به جنگل دوستی‌ها ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 60 بازدید, 10 پاسخ و 3 بار واکنش داشته است
نام دسته ادبیات نوشتاری و صوتی کودکان
نام موضوع جوجه‌ی خجالتی و سفر به جنگل دوستی‌ها
نویسنده موضوع NARIYA
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط NARIYA
موضوع نویسنده

NARIYA

سطح
1
 
سرپرست عمومی
پرسنل مدیریت
سرپرست عمومی
کاربر ویژه انجمن
Jan
1,390
4,488
مدال‌ها
3
روزی روزگاری، در یک مزرعه‌ی سبز و خوش‌بو، جوجه‌ای زرد و کوچولو زندگی می‌کرد. اسمش پَری بود. پری خیلی خجالتی بود و وقتی حیوان‌های دیگر با او حرف می‌زدند، فقط توی بال‌هاش قایم می‌شد و چیزی نمی‌گفت.
 
موضوع نویسنده

NARIYA

سطح
1
 
سرپرست عمومی
پرسنل مدیریت
سرپرست عمومی
کاربر ویژه انجمن
Jan
1,390
4,488
مدال‌ها
3
هر روز از پنجره‌ی لانه‌اش بیرون را نگاه می‌کرد و آرزو می‌کرد ای کاش می‌توانست با دیگران دوست شود. اما از «نه شنیدن» می‌ترسید، از اینکه شاید کسی با او دوست نشود یا مسخره‌اش کند.
 
موضوع نویسنده

NARIYA

سطح
1
 
سرپرست عمومی
پرسنل مدیریت
سرپرست عمومی
کاربر ویژه انجمن
Jan
1,390
4,488
مدال‌ها
3
تا اینکه یک روز باد تندی وزید و یک برگ سبز بزرگ را انداخت جلوی درِ خانه‌ی پری. روی برگ با دستخطِ خرگوش جنگلی نوشته بود:
"اگر دنبال دوستی، راه جنگل رو پیش بگیر."
 
موضوع نویسنده

NARIYA

سطح
1
 
سرپرست عمومی
پرسنل مدیریت
سرپرست عمومی
کاربر ویژه انجمن
Jan
1,390
4,488
مدال‌ها
3
پری با اینکه دلش می‌لرزید، دل را به دریا زد و پَر زد رفت سمت جنگل. راه پر ماجرایی در پیش بود...
 
موضوع نویسنده

NARIYA

سطح
1
 
سرپرست عمومی
پرسنل مدیریت
سرپرست عمومی
کاربر ویژه انجمن
Jan
1,390
4,488
مدال‌ها
3
اولین کسی که دید، سیبیلو بود؛ خارپشتی چاق و چله که با توپ‌اش بازی می‌کرد. سیبیلو گفت:
"سلام کوچولو! می‌خوای با من توپ بازی کنی؟"
 
موضوع نویسنده

NARIYA

سطح
1
 
سرپرست عمومی
پرسنل مدیریت
سرپرست عمومی
کاربر ویژه انجمن
Jan
1,390
4,488
مدال‌ها
3
پری با ترس گفت: "من بلد نیستم..."
سیبیل خندید و گفت: "دوستی یعنی اینکه با هم یاد بگیریم!"
و توپ را آهسته پرت کرد سمت پری.
پری لبخند زد. دلش گرم شد.
 
موضوع نویسنده

NARIYA

سطح
1
 
سرپرست عمومی
پرسنل مدیریت
سرپرست عمومی
کاربر ویژه انجمن
Jan
1,390
4,488
مدال‌ها
3
در ادامه‌ی سفرش، با لاک‌پشتی به اسم تُندتُند آشنا شد. تُندتُند خیلی آرام راه می‌رفت اما دل بزرگی داشت.
 
موضوع نویسنده

NARIYA

سطح
1
 
سرپرست عمومی
پرسنل مدیریت
سرپرست عمومی
کاربر ویژه انجمن
Jan
1,390
4,488
مدال‌ها
3
وقتی پری گفت که خجالتیه، تُندتُند گفت:
"همه ما یه چیزی داریم که باعث می‌شه متفاوت باشیم. تو هم خاصی!"
پری یاد گرفت که با وجود خجالتش، هنوز دوست‌داشتنیه.
 
موضوع نویسنده

NARIYA

سطح
1
 
سرپرست عمومی
پرسنل مدیریت
سرپرست عمومی
کاربر ویژه انجمن
Jan
1,390
4,488
مدال‌ها
3
آخر شب، رسید به خانه‌ی گربه‌ای به اسم پُفی. پفی همیشه خواب‌آلود بود اما حرف‌های قشنگی می‌زد.
پفی گفت:
"وقتی از چیزی می‌ترسی، یک نفس عمیق بکش و به خودت بگو: من شجاعم!"
پری برای اولین بار خودش را توی آینه دید و گفت:
"من شجاعم!"
 
موضوع نویسنده

NARIYA

سطح
1
 
سرپرست عمومی
پرسنل مدیریت
سرپرست عمومی
کاربر ویژه انجمن
Jan
1,390
4,488
مدال‌ها
3
پری برگشت مزرعه و حالا هر روز با لبخند از خانه بیرون می‌رفت. دوستان زیادی داشت و فهمیده بود که خجالت یه حس طبیعیه، ولی نباید بذاره جلوی دوست شدنش رو بگیره.
 
بالا پایین