جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

درحال ترجمه {داستان زندگی من} اثر «مترجم Tootia»

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته کتاب‌های در حال ترجمه توسط Tootia با نام {داستان زندگی من} اثر «مترجم Tootia» ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 94 بازدید, 4 پاسخ و 4 بار واکنش داشته است
نام دسته کتاب‌های در حال ترجمه
نام موضوع {داستان زندگی من} اثر «مترجم Tootia»
نویسنده موضوع Tootia
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Tootia
موضوع نویسنده

Tootia

سطح
0
 
گوینده انجمن
گوینده انجمن
مترجم انجمن
کاربر ویژه انجمن
May
241
2,077
مدال‌ها
2
عنوان: داستان زندگی من
عنوان اصلی: Story of my life
نویسنده: Lucy Score
مترجم: Tootia

خلاصه:
به زودی گذاشته می‌شود.
 
موضوع نویسنده

Tootia

سطح
0
 
گوینده انجمن
گوینده انجمن
مترجم انجمن
کاربر ویژه انجمن
May
241
2,077
مدال‌ها
2
بخش اول

« شراب در گلدان و یک کتک حسابی»

«هیزل»

آن سه زن که با لباس‌های رسمی و با سه فنجان اسپرسو در حال استراحت بودند، با اشتیاق در حال برنامه‌ریزی برای نابودی کسی به نام برنارد در زمینه حسابرسی بودند. یا شاید فقط قصد داشتند او را به منابع انسانی گزارش دهند. شنیدن جزئیات صحبت‌هایشان به خاطر سر و صدای معمولی کافه سخت بود.
زوجی که در سمت راست من نشسته بودند و حلقه‌های ازدواج مشابهی به دست داشتند، در حال بحثی پرشور درباره فضای کمد بودند. در بقیه‌ی دنیا، بیشتر طلاق‌ها حول مسائل مالی، فرزندان و وفاداری می‌چرخید. اما در منهتن، من حاضر بودم شرط ببندم که فضای کمد در پنج مسئله‌ی اصلی قرار دارد.
باریستا طوری به‌نظر می‌رسید که اگر بیشتر از این از گرفتن و پر کردن سفارش‌ها بی‌حوصله میشد به کما می‌رفت!
(کما؟) روی صفحه‌ی دفتر نوشتم. مواد می‌تواند باعث بیرون آمدن از کما و یک ملاقات احساسی شود؟
اخم‌هایم را در هم کشیدم و خودکارم را روی میز کوبیدم. بدیهی‌ست که کما طولانی‌ نیست. مواردی مانند موهای پا و شوره سر و بوی بد دهان فجیع برای مقابله با آن وجود خواهد داشت.
 
موضوع نویسنده

Tootia

سطح
0
 
گوینده انجمن
گوینده انجمن
مترجم انجمن
کاربر ویژه انجمن
May
241
2,077
مدال‌ها
2
- لعنتی!
دستم را مقابل دهانم گرفتم و سعی کردم غیرمستقیم بو بکشم. مسواک صبحگاهی را برای خودم یادآوری کردم، انجامش نداده بودم. همچنین موهای زائد پاهایم را نزده بودم و دوش نگرفته بودم یا موهایم را شانه نکرده بودم. یادم باشد دئودورانت جدید بخرم تا استفاده کنم.
هیزل قدیم، فقط در زمان پایان مهلت برای تحویل کار با این ظاهر و بوی بد پریشان از آپارتمان خود بیرون می‌زد ولی هیزل کنونی به مانند موشی که با بهداشت خود در جنگ است، تمام اوقات روز را در سایه‌‌های واقعی این دنیا به هرسو می‌دوید.
- اه! چرا این اینقدر سخته؟
غر زدم. نگاه زوجی که بر سر فضای کمد بحث داشتند به سمت من کشیده شد.
- اون خانم چی گفت؟
خودم این سوال رو به آنها پیشنهاد دادم.
نگاه خیره‌شان به بالا رفتن واضح ابروهایشان تبدیل شد که باعث شد بی‌حرف برای ترک آن مکان نزدیک به یک زن عجیب غریب توافق کنند.
- مشکلی نیست، من یه نویسنده‌م و قراره که توی جمع با خودم صحبت کنم.
داشتم با سرعت توضیح می‌دادم که آنها قهوه‌هایشان را جمع کردند و به سمت در راه گرفتند و خود را داخل هوای گرم و شرجی آگوست پرتاب کردند.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

Tootia

سطح
0
 
گوینده انجمن
گوینده انجمن
مترجم انجمن
کاربر ویژه انجمن
May
241
2,077
مدال‌ها
2
ناله‌ای کردم و با دستانم روی گونه‌هایم زدم. میشد آنها را باهم ترکیب کرد و صورت یک ماهی را ساخت.
مردی که زیرپوش رکابیِ لِنی کراویتز به تن داشت و ظاهراً انگار خودش پیشخوان «جینیِس بار» را اداره می‌کرد، از بالای عینک‌های بنجامین فرانکلینی‌اش نگاهی بالا انداخت.
صورتم را از حالت انقباض درآوردم و لبخندی زدم که امیدوار بودم یک لبخند آدمیزادی باشد. او دوباره مشغول دو موبایل و آیپدش شد، و من کف دست‌هایم را به شلوارکم کشیدم. پوستم در آن واحد ترکیب چندش‌آوری از چربی و پوسته‌پوسته بود. آخرین باری که به جای فرو بردن سرم زیر شیر آب روتین پوستی‌ام را کامل انجام داده بودم، چه زمانی بود؟ اصلاً آخرین باری که چیزی را کامل کرده بودم، کی بود؟
خب من دیشب قطعاً حساب یک نودل بیرون‌بر تایلندی را رسیدم، آن هم حساب است، هست دیگر؟
کافه را بررسی کردم تا اشاره‌ای از الهام یا انگیزه‌هایی که قبلاً من را به یک بزرگسال مفید تبدیل می‌کرد پیدا کنم، اما چیزی نبود.
با آهی، کلمه‌های «کُما»، «دشمن تا دشمن» و «قایق‌ها» را هم خط زدم. آخری را از زوج سالخورده‌ی ایرلندی سرحالی شنیده بودم که انگار تازه از فروشگاه تجهیزات کوهنوردی بیرون آمده بودند. آنها ماچا و اسکون بدون گلوتن سفارش داده بودند و بعد با بوت‌های کوهنوردی ست‌شان از کافه بیرون رفتند.
 
موضوع نویسنده

Tootia

سطح
0
 
گوینده انجمن
گوینده انجمن
مترجم انجمن
کاربر ویژه انجمن
May
241
2,077
مدال‌ها
2
ساعت دیواری زمان رفتن را نشان می‌داد.
برای سه ساعت اینجا بودم اما نتیجه‌ای جز یک لیوان خالی آیس کافی نداشت. هشتاد درصد مطمئنم که ناخودآگاه صدای باریستا را شنیدم که فریاد زد:
- آیس لته وانیلی برای هازبین.
با ناله‌ای شبیه به آدم‌های از کار افتاده و پیر هنگام برخاستن از صندلی، بلند شدم. ظاهراً آنقدر طولانی مدت در آپارتمان خود مانده بودم که فرق بین صداهایی که در خلوت از خود درمی‌آورند و آنچه جلوی جمع باید شنیده شود را به یاد ندارم. وسایل نویسندگی‌ام یعنی دفتر، خودکار و موبایلم را جمع کردم و به دل گرما زدم.
قبل از اینکه به انتهای خیابان برسم، حس کردم حجم موهایم دو برابر شده، و درست وقتی دستم را بالا برده بودم تا دوباره آن را صاف کنم، مردی حدوداً صد و شصت و هشت سانتی‌متری با لباس رالف لورن سفارشی، که با صدای بلند در حال تهدید کسی از پشت تلفن بود، با شانه‌اش به من برخورد کرد. زویی احتمالاً به او برچسب پسر سرمایه دار می‌زد و چندتایی ناسزا هم نثارش می‌کرد. همچنین اون می‌تواند کسی باشد که مرا به قتل برساند وقتی بفهمد چیزی برای ارائه ندارم، نه فصل‌بندی نه خلاصه و نه ایده‌ای! انگار در صحنه‌ای از فیلم موش کور گیر افتاده‌ام و هرروز همه چیز تکرار می‌شود. برخلاف بیل موری، من هنوز ایده‌ای نیافته‌ام.
 
بالا پایین