جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

فایل شده [دختری که عاشق ماه شد] از «Raha کاربر انجمن رمان بوک»

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته ادبیات توسط - OVERDOSE - با نام [دختری که عاشق ماه شد] از «Raha کاربر انجمن رمان بوک» ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,625 بازدید, 21 پاسخ و 28 بار واکنش داشته است
نام دسته ادبیات
نام موضوع [دختری که عاشق ماه شد] از «Raha کاربر انجمن رمان بوک»
نویسنده موضوع - OVERDOSE -
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط - OVERDOSE -
موضوع نویسنده

- OVERDOSE -

سطح
4
 
ارشد بازنشسته انجمن
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
Mar
2,309
14,626
مدال‌ها
7
ماه!
امشب از تو می‌خواهم نگاهت را از سنگ‌فرش‌های خیس و سرد کوچه‌های باران خورده جدا کنی؛ از تاریکی‌ها بگذری؛ خود را در میان کوچه‌های امید و باور یافت کنی!
چون...
چون یک نفر هست که شب؛ دلتنگی‌ات را با او قسمت کنی...
آری...
من عاشق شده‌ام! عاشق تو...
تویی که در آخر به دلم رحم نکردی و بی‌رحمانه او را به لرزه درآوردی...
تویی که تکه‌ای از جانم را خیلی وقت است ربوده‌ای!
آری تو دیگر تکه‌ای از جانم هستی...
 
موضوع نویسنده

- OVERDOSE -

سطح
4
 
ارشد بازنشسته انجمن
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
Mar
2,309
14,626
مدال‌ها
7
ماه!
روز را دوست ندارم!
زیرا تو در آسمان دیده نمی‌شوی...
و من دلم برای لحظه‌لحظه دیدنت؛ پر می‌کشد!
اما شب‌ها را خیلی دوست دارم؛ حتی بیشتر از آن‌که تصور کنی! می‌دانی چرا؟
چون شب‌ها می‌دانم یکی در انتظار دیدنم در کرانه‌های آسمان نشسته و به پنجره‌ی اتاقم چشم دوخته؛ تا تمامش گوش شود برای حرف‌های دخترکی که آن‌ سوی پنجره؛ به تماشایش نشسته و بی‌وقفه برایش سخن از عشق می‌گوید...
 
موضوع نویسنده

- OVERDOSE -

سطح
4
 
ارشد بازنشسته انجمن
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
Mar
2,309
14,626
مدال‌ها
7
ماه!
تو همان معشوقه‌ی ناب منی...
که می‌پرستمت...
می‌دانی؟
تو همه‌ی من هستی...
تو مخاطب هر شعری که می‌سُرایمی!
تو همانی هستی که با شنیدن هر آهنگ زیبایی به یاد چشمانت می‌افتم!
تو ته‌نشین شده در دریچه‌های قلبمی...
تو همانند خون می‌دوی در رگ هایم!
تو مورد علاقه‌ترین تصویر ذهن منی...
تو جان منی...
آری؛ جان منی...
 
موضوع نویسنده

- OVERDOSE -

سطح
4
 
ارشد بازنشسته انجمن
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
Mar
2,309
14,626
مدال‌ها
7
ماه!
من تو را به اندازه اشک چشمان یک گنجشک دوست می‌دارمت...
تو هم فکر می‌کنی کم است؟
اما به روایت قلبم؛ بالاترین نقطه دوست داشتن همین است...
می‌دانستی گنجشک‌ها وقتی گریه می‌کنند؛ می‌میرند؟
آری...
من به همان اندازه دوست دارمت؛ به قیمت جانم!
 
موضوع نویسنده

- OVERDOSE -

سطح
4
 
ارشد بازنشسته انجمن
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
Mar
2,309
14,626
مدال‌ها
7
ماه!
حس می‌کنم چشمانت غمگین است...
چند شبی است که وقتی به دیدنت می‌آیم نگاهم نمی‌کنی...
چشمانت در کرانه‌های آسمان، افق را می‌نگرد!
ماه!
از روی این کره‌ی خاکی...
کرانه‌های آسمان دیده نمی‌شود!
آن بالا چه خبر است؟
چه کسی آن‌جاست که از کسی که برایت جانش را فدا می‌کند، روی برگردانده‌ای؟
 
موضوع نویسنده

- OVERDOSE -

سطح
4
 
ارشد بازنشسته انجمن
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
Mar
2,309
14,626
مدال‌ها
7
ماه!
تو می‌دانی ‌که قلبم تکه‌تکه است!
تو می‌دانی در من دخترکی افسرده هر شب به گریه می‌نشیند!
تو می‌دانی که من تنها هستم!
تو خودت هم تنهایی...
درد منِ تنها را می‌فهمی!
امشب برای اولین‌بار می‌خواهم دست به التماس ببرم!
ماه التماس می‌کنم!
از تو...
از چشمانت...
از وجودت...
تا مثل قبل شوی !
تا چشمانت را از چشمانم نگیری!
تا از من روی برنگردانی!
 
موضوع نویسنده

- OVERDOSE -

سطح
4
 
ارشد بازنشسته انجمن
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
Mar
2,309
14,626
مدال‌ها
7
ماه!
می‌بینی گودی زیر چشمانم را؟
می‌بینی چشمان خیس‌ام را؟
می‌بینی که دیگر حتی حوصله شانه زدن به موهایم را ندارم؟
می‌بینی که رنگ به روی‌ام نمانده؟
می‌بینی شانه‌هایم افتاده شده‌اند؟
می‌بینی؟
نه...
نمی‌بینی؛ چون نگاهم نمی‌کنی!
ماه!
زجرم نده!
نگاهم کن که برای یک نگاهت حاضرم جانم را بدهم!
ماه دلم برای چشمانت تنگ شده!
 
موضوع نویسنده

- OVERDOSE -

سطح
4
 
ارشد بازنشسته انجمن
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
Mar
2,309
14,626
مدال‌ها
7
ماه!
شک ندارم کسی در کرانه‌های آسمان، دلت را به لرزه درآورده است؛ که این‌گونه مرا عذاب می‌دهی...
بگو...
من تمام شده‌ام...
بگو و خلاصم کن که بدانم عاشق چه کسی شده‌ای؟
بگو تا بدانم من از او چه کم دارم؟
بگو تا بدانم او کیست...
نمی‌گویی؟
باشد...
خودم پیدایش می‌کنم!
خودم در می‌یابمش!
در می‌یابم کسی را که تکه‌ای از جانم را با بی‌رحمی تمام ربود!
آری، پیدایش خواهم کرد!
 
موضوع نویسنده

- OVERDOSE -

سطح
4
 
ارشد بازنشسته انجمن
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
Mar
2,309
14,626
مدال‌ها
7
ماه!
یافتم!
یافتم کسی را که هر‌شب نگاهش می‌کنی و به انتظارش می‌نشینی! یافتم کسی را که به خاطراش از من دل بریدی!
یافتم کسی را که به خاطراش دیگر‌ نگاهم نمی‌کنی!
باورم نمی‌شد عاشق شده باشی، تا وقتی که با چشمان خودم ندیدم!
ماه من دیدم برق چشمانت را وقتی که او را می‌نگریستی!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

- OVERDOSE -

سطح
4
 
ارشد بازنشسته انجمن
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
Mar
2,309
14,626
مدال‌ها
7
ماه!
امروز همانند دیوانگان در کوچه‌های شهر؛ گریه می‌کردم و می‌دویدم و از زن و مرد، کوچک و بزرگ، جوان و پیر، نام معشوقه‌ات را می‌پرسیدم!
عده‌ای با ترحم نگاهم می‌کردند!
عده‌ای می‌ترسیدند! فکر می‌کردند دیوانه ام!
عده‌ای مسخره‌ام می‌کردند!
ماه!
با همه‌ی این‌ها!
اما نامش را فهمیدم!
خورشید!
نام اویی که چشمانش تو را از من گرفت؛ خورشید است!
این را فهمیدم که تو هم به او نمی‌رسی!
همان‌گونه که من به تو نرسیدم!
 
بالا پایین