جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

فایل شده دلنوشته‌ی قفسی از جنس آزادی اثر مبینا کاربر انجمن رمان‌بوک

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته ادبیات توسط مبینای شهر قصه ها با نام دلنوشته‌ی قفسی از جنس آزادی اثر مبینا کاربر انجمن رمان‌بوک ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 832 بازدید, 22 پاسخ و 18 بار واکنش داشته است
نام دسته ادبیات
نام موضوع دلنوشته‌ی قفسی از جنس آزادی اثر مبینا کاربر انجمن رمان‌بوک
نویسنده موضوع مبینای شهر قصه ها
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط مبینای شهر قصه ها
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,476
37,997
مدال‌ها
5
نگو تقدیر من همین است و بس!
گاهی جنگیدن با تقدیر را امتحان کن... .
چرا باید این‌گونه در هوای تمام علاقه‌های خود بمانی؟
مگر تو چه کم داری؟
هیکل نیرومند نداری! ولی به جای آن قلب تو قوی‌تر از هر زور بازویی است که یخ‌هارا آب می‌کند!
از چه می ترسی؟!
نترس!
مگر در تکه‌های خداوند هم ترسی ریشه می‌زند؟
میله‌های این بند اجباری را بشکن و بگذار نسیم؛ زلف تو را شانه کند.
نترس!
نترس... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,476
37,997
مدال‌ها
5
روزی را می‌بینم که دست مهربان باد، گیسوان مرا به این‌سو و آن‌سو می‌برد!
آن روز را می‌بینم.
نه از پشت صحنه!
بلکه روی صحنه!
با خنده‌های فراوان، هنرم را ارمغان می‌دهم... .
آن روز نزدیک است. همان روزی که فروغ آزادی در کل وجودم فریاد بزند... .
با تمام این حرف‌ها، شب‌هایم را به سحر می‌رسانم... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,476
37,997
مدال‌ها
5
من نه می‌خواهم کسی محکوم شود؛
نه می‌خواهم مهر ظلم را به کسی بزنم!
من فقط دو بال‌ ظریفم را می‌خواهم!
مگر من چه خواستم که حالا باید از پشت زندان طلایی جهانم را تماشا کنم؟!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,476
37,997
مدال‌ها
5
و من عاشق‌ترین موجود این کره‌ی خاکی هستم ولی کجاست کسی که باورش کند؟
شک نکن در دلم کینه‌ای پدیدار نمی‌شود!
بازهم باورم نکن!
بازهم مرا به خاطر زن بودنم محاکمه کن!
بازهم دور من، یک هاله‌ی اجبار بکش... .
که همه این را بدانند، من برای چه سکوت کرده‌ام!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,476
37,997
مدال‌ها
5
بگو چرا فریاد نزنم؟
بگو چرا داد نزنم؟
چرا حرف نزنم؟!
چرا از پشت دیوار برزخ، بهشت را تماشا کنم؟
تو بگو به من که چرا نفس کشیدن در این هوا برای من حرام شده؟
بگو عشق من چرا گناه شده است؟
چرا هرجا که می‌روم مرا نگاه نمی‌کنند؟
چرا فقط حق دارم از روی اجبار دروغ بگویم؟!
به خودم؛ به حسم، به قلبم. بگو چرا سکوت کردم؟!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,476
37,997
مدال‌ها
5
من مادرم.
یک زن!
من همسرم.
یک همدم!
من زن هستم.
یک دختر!
من یک تکه از خداوند هستم... .
ظلم‌ها چرا با من همراه شدند؟
چرا نمی‌گذارند نفس‌ها در سی*ن*ه‌ی من جریانی داشته باشند؟
من تو را محکوم نمی‌کنم!
تو هم انسانی؛ تو هم حق زندگی داری؛ تو هم باید شاد باشی! ولی حکم بردگی را به من نزن... .
من شاید به تو بخندم!
ولی قلبی دارم که شکسته است... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,476
37,997
مدال‌ها
5
بادبادک را در آسمان رها می‌کنم و می‌خندم و فراموش می‌کنم که چه بر سر من آوردند!
می‌رقصم، می‌خوانم... .
بدون هیچ محدودیتی برای خودم تا صبح زیر باران بلند بلند؛ می‌خندم... .
برای من فرقی ندارد زن باشی یا مرد!
فقط این را بدان که اول از همه تو یک انسان هستی... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,476
37,997
مدال‌ها
5
جان در عذاب است!
ببین روح من چه می‌کشد... .
قلبم را عریان می‌کنم و با خنجری زهرآلود چنان آن قلب بیچاره‌ی مرا نابود و زخمی می‌کنند که گاه تنها سلاح من می‌شود همان قفسی که برایم ساختند... .
حتی گریه هم جایگزین قفس نخواهد شد.
اصلاً چیزی نمی‌خواهم!
فقط؛ بگذارید اندکی نفس بکشم... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,476
37,997
مدال‌ها
5
شاید تقصیر خودم باشد!
زیادی به این دنیا دل خوش کرده‌ام که حالا دارم تاوان دل‌خوشی که به این دنیا کرده بودم را پس می‌دهم.
شاید نباید عاشق می‌شدم!
عاشق گل و سبزه و چمن‌ها!
شاید عاشق شدن من؛ بهانه‌ای برای گرفتن آزادی پروازم به دست آدم‌ها داد... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,476
37,997
مدال‌ها
5
به تماشای یک پروانه، شبنمی از گوشه‌ی چشمانم برق زد!
بی‌تفاوت گذاشتم تبدیل به یک رودی شود که عدالت را نشان دهد....
خواستم رودخانه را خشک کنم؛ ولی بازهم غرق تماشای بال‌های پروانه شدم.
دستی برگیس‌های مشکی‌ام کشیدم و اجازه دادم باد بی‌دلیل؛ برقصد در بین موهایی که سال‌هاست پنهان شده... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بالا پایین