جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

معرفی رمان رمان اینجا زمان ایستاده است

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته معرفی کتب نشر توسط Rabi با نام رمان اینجا زمان ایستاده است ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 382 بازدید, 0 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته معرفی کتب نشر
نام موضوع رمان اینجا زمان ایستاده است
نویسنده موضوع Rabi
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Rabi
موضوع نویسنده

Rabi

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Jun
104
37
مدال‌ها
2
73d17322de7648eda962768200fd3796 (3).jpg

رمان زمان اینجا استاده است
نویسنده:عاطفه انصاری
انتشارت: شقایق
کد کتاب :84184
شابک :978-9642162215
قطع :رقعی
تعداد صفحه :544
سال انتشار شمسی :1401
نوع جلد :شومیز
سری چاپ :1

معرفی رمان

هیچ چیز در این دنیا خطرناک تر از زنی که شکسته
نیست خشم نفرتش میتونه جهان رو به جهنم تبدیل کنه امیر زندگی بی نظیرش رو با آتوسا بی دلیل بهم میزنه و اون رو ترک میکنه بعد از مدتی بر میگرده و
میخود همه چیز رو درست کنه مثل قبل دوباره زندگی خوبشون رو درست کنه


قسمتی از رمان

برای پیدا کردن تلفن همراه صدای زنگ آرام و خفه اش را میشنید همه جا را جستجو کرد و روی کاناپه سالن پیدایش کرد. خدا خدا میکرد که امیر پشت خط باشد و با پرسیدن سوالی درباره خرید های کلبه خیالش را از بابت به خیر گذشتن شب قبل راحت کند.

با دیدن نام مخاطب روی گوشی دعایش بی جواب ماند. دایره سبز رنگ را برای برقراری تماس لمس کرد. به اتاق بازگشت و تلفن را روی حالت بلندگو قرار داد تا همزمان لباس بپوشد.
-سلام

_سلام و درد کجایی تو؟

اتاق با تمام زیبایی هایش پشت پرده اشکی که در چشمانش نشسته بود تار شد.

-من…من

بیخیال لباس شد و رو به پنجره اتاق نشست و پاهایش را بغل کرد.هرچه در خاطرش بود و آنچه که تا به حال مخفی کرده بود را تعریف کرد.

_خیلی احمقی…خیلی. تو قرار بود فقط بری جلو و اون چیزایی که میخواستیمو و پس بگیری؟چرا انقدر نزدیکش شدی چرا؟تا کجا میخوای بری اصلا؟

-این دقیقا سوال منم هست.

با صدای امیر از جا پرید این حجم از بد شانسی آن هم در بیست و چهار ساعت غیر قابل باور بود.
 
بالا پایین