فلسفی سخنان حسین پناهی

[ادوارد کلاه به سر]

شب در چشمان من است

به سیاهی چشمهایم نگاه کن

روز در چشمان من است

به سفیدی چشمهایم نگاه کن

شب و روز در چشمان من است

به چشمهای من نگاه کن

چشم اگر فرو بندم

جهانی در ظلمات فرو خواهد رفت

 

[ادوارد کلاه به سر]

می دانی
یک وقت هایی باید
روی یک تکه کاغذ بنویسی
تـعطیــل است
و بچسبانی پشت شیشه ی افـکارت
باید به خودت استراحت بدهی
دراز بکشی
دست هایت را زیر سرت بگذاری
به آسمان خیره شوی
و بی خیال ســوت بزنی
در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری که
پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند
آن وقت با خودت بگویـی
بگذار منتـظـر بمانند !!!

 

[ادوارد کلاه به سر]

و اما تو! ای مادر!

ای مادر!

هوا همان چیزی ست که به دور سرت می چرخد

و هنگامی تو می خندی

صاف تر می شود…

 

[ادوارد کلاه به سر]

بعضی ها خیلی فقیرند.

تنها داراییشان پول است !

 

[ادوارد کلاه به سر]

من اگه خـــــــــــــــــــدا بودم …

یه بار دیگه تمـــــــــــــــوم بنده هام رو میشمردم

ببینم که یه وقت یکیشون تنــــــــــــها نمونده باشه …

و هوای دو نفره ها رو انقدر به رخ تک نفره ها نمی کشیدم!!!!

 

[ادوارد کلاه به سر]

چیزی دارد تمام می شود

چیزی دارد آغاز می شود

ترکِ عادت های کهنه

و خو گرفتن به عادت های نو

این احساس چنان آشناست

که گویی هزار بار زندگی اش کرده ام

می دانم و نمی دانم.

 

[ادوارد کلاه به سر]

به خوابی هزار ساله نیازمندم

تا فرسودگی گردن و ساق ها را از یاد ببرم

و عادت حمل دارای کهنه ی دل را

از خاطر چشم ها و پاها پاک کنم

دیگر هیچ خدایی

از پهنه مرا به گردنه نخواهد رساند

و آسمان غبار آلود این دشت را

طراوت هیچ برفی تازه نخواهد کرد

 

[ادوارد کلاه به سر]

خوشا به حال لک لکا که خوابشون واو نداره

خوشا به حال لک لکا که عشقشون قاف نداره

خوشا به حال لک لکا که مرگشون گاف نداره

 

[ادوارد کلاه به سر]

ما چیستیم ؟!
جز ملکلولهای فعال ذهن زمین ،
که خاطرات کهکشان هارا
مغشوش میکند!

 

[ادوارد کلاه به سر]

این روزها به جای” شرافت” از انسان ها فقط” شر” و ” آفت” می بینی !