جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

فایل شده {سیس‌سیزلیک} اثر •aryana elhaei کاربر انجمن رمان بوک•

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته ادبیات توسط ragazza della notte با نام {سیس‌سیزلیک} اثر •aryana elhaei کاربر انجمن رمان بوک• ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,147 بازدید, 23 پاسخ و 20 بار واکنش داشته است
نام دسته ادبیات
نام موضوع {سیس‌سیزلیک} اثر •aryana elhaei کاربر انجمن رمان بوک•
نویسنده موضوع ragazza della notte
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ragazza della notte
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
ناظر تایید
ناظر تایید
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
2,714
6,502
مدال‌ها
3
***
بغضم گرفته است امشب.
دلم شانه‌ای می‌خواهد تا هق‌هق‌هایم را میانش پنهان کنم.
دلم شانه‌ای می‌خواهد تا اشک‌های لرزان و لجبازم را میانش پنهان کنم.
دلم شانه‌ای می‌خواهد که با سخاوتمندی پذیرای سرِ سنگینم باشد.
و این شانه چه بسیار، شبیه به بالشتم است...
همان بالشتی که شب‌ها هق‌هق‌هایم را خفه می‌کند.
همان بالشتی که شب‌ها، اشک‌هایم برای پا گذاشتن به سرزمین کوچکش مسابقه می‌گذارند.
همان بالشتی که هر شب، هر شب سرم را بر روی آن می‌گذارم و او بی‌هیچ گله‌مندی‌ای دستش را بر روی سرم می‌کشد تا بخوابم.
و من... و من چقدر این بالشت را دوست می‌دارم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
ناظر تایید
ناظر تایید
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
2,714
6,502
مدال‌ها
3
***
بوی قهوه همه جا پیچیده.
آخر این همان بویی است که او دوست می‌دارد.
او کیست؟
خب معلوم است دیگر... .
او همان منی است که سال‌هاست گم شده.
چگونه؟
این که پرسش ندارد.
آن‌قدر اخلاق و رفتارهای من را دوست نداشتند فرار کرد.
فرار کرد تا جسمی که باقی می‌ماند همانی باشد که دیگران می‌خواهند.
اما حالا جسمش هم دیگر کارایی‌ای ندارد.
حالا دیگران در تلاش‌اند تا منِ گم شده را بازگردانند.
اما او خسته‌تر از آن است که برگردد... .
تنها چیزی که از منِ باقی مانده عایدشان شده چیزی جز سکوت نیست.
 
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
ناظر تایید
ناظر تایید
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
2,714
6,502
مدال‌ها
3
***
می‌خواهم بنوازم!
عشق را بنوازم،
شوق را بنوازم،
قربت* را بنوازم،
می‌دانی؟ دو قسمت از عشق را گفتم!
حالا نوبت قسمت سوم است.
عذاب؛
عذاب را می‌نوازم به افتخارش.
او بود که عشق را با تمام وجودش به من تحمیل کرد و حال این قسمت از عشق را من از بر شدم.
حق من جز این بود ولی خب... در جواب سکوت چیزی جز سکوت نمی‌آید.

قربت: کلمه‌ای عربی به معنای نزدیکی.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
ناظر تایید
ناظر تایید
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
2,714
6,502
مدال‌ها
3
***
سیصد بار گفتم!
سیصد بار گفتم بس است،
سیصد بار گفتم خسته‌ام؛
اما قبول نمی‌کند!
قبول نمی‌کند و قلب من... هنوز می‌میرد برایش.
قبول نمی‌کند و دل من... هنوز به او عشق می‌ورزد!
قبول نمی‌کند و عقل من... بر سرم می‌کوفد احمقانه‌هایم را.
قبول نمی‌کند... حرفش فقط و فقط یک چیز است:
« سیس‌سیزلیک»
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
ناظر تایید
ناظر تایید
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
2,714
6,502
مدال‌ها
3
***
ذوق دارم. برای آینده‌ام. با این‌که می‌دانم ممکن است هرگز به آن نرسم؛ اما باز هم با ذوقِ آینده خود را امیدوار نگه می‌دارم.
می‌دانی؟
دیروز یک لحظه ناامید شدم؛ زیرا او را دیدم که دیگر جوابم را نمی‌داد.
فقط روی سنگ سرد و مشکی رنگی که نامش را با خط نستعلیق در خود نگاه داشته بود؛ آخرین کلمه‌ای که درخواست کرده بود را دیدم.
به حرمت او به آن کلمه که هزاران معنا داشت احترام گذاشتم و ساکت ماندم.
آن کلمه چیزی جز«سیس‌سیزلیک» نبود... .
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
ناظر تایید
ناظر تایید
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
2,714
6,502
مدال‌ها
3
***
شب‌ها می‌لرزم.
نه از ترس ها! نه. بلکه از شدت سکوتی که میزبانش هستم تنم به لرز می‌نشیند.
سکوتی از جنس درد و اشک.
سکوتی از جنس غم و اندوه.
سکوتی از جنس ترس‌های شبانه‌ی کودکی‌ام که در کنج دلم نشسته.
سکوتی از جنس دوستان بی‌معرفتی که خنجر بر زخمانم گذاشتند.
سکوتی از جنس دل‌شکستگی‌هایی که هرگز وصله‌ای برایشان پیدا نشد.
حال تو بگو...
تو بگو سکوتت از جنس چیست؟
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
ناظر تایید
ناظر تایید
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
2,714
6,502
مدال‌ها
3
از پارادوکس حرف زدیم.
از فریادهایی حرف زدیم که چنان بلند بودند که به گوش نرسیدند.
حالا می‌خواهم از بغض‌های شبانه کودکی بگویم که چنان بلند بودند که به گوش نرسیدند.
 
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
ناظر تایید
ناظر تایید
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
2,714
6,502
مدال‌ها
3
این بغض‌ها آن‌قدر بلند و با صدا در گلو زندانی شدند که به گوش نرسید.
آن‌قدر پنجه بر دیوار کشیدند که از صدایش مو به تن سیخ نشد.
آن‌قدر جیغ زدند و شنیده نشد.
آن‌قدر زجه زدند و شنیده نشد که آخر سر؛ هم خودشان و هم کودک در آغوش هم به گور رفتند.
 
بالا پایین