ضرب‌المثل ضرب‌المثل‌های هلندی

[یآقوت؛]

Spreken is zilver, zwijgen is goud.
«اگر گفتن سیم باشد، خموشی زر است.»
«اگر حرف از نقره است، خاموشی از طلاست.»

 

[یآقوت؛]

Stel niet uit tot morgen,
wat je vandaag kunt doen.
«کار امروز به‌فردا میفکن!»

 

[یآقوت؛]

Twee kraeyen met en schoot schieten.
Twee vliegen in een klap slaan.
«با یک تیر دو نشان زدن.»
«با یک گز دو فاخته زدن.»

 

[یآقوت؛]

Uit het oog, uit het hart.
«از دل برود هر‌آنکه از دیده برفت.»
«هر که از چشم دور، از دل دور.»

 

[یآقوت؛]

Van Scylla in Charybdis vervallen.
«از ترس جهنم به مار غاشیه پناه ‌بردن.»
«از ترس عقرب جراره به مار غاشیه پناه‌ بردن.»
«از بیم مار در دهن اژدها رفتن.»

 

[یآقوت؛]

Vis nog vlees zijn.
«به مارماهی مانی، نه این تمام و نه آن// منافقی چه‌کنی؟ مار باش یا ماهی» کلیله و دمنه
Voorzichtigheid is de moeder van de porseleinkast.
«جام در راه است.»

 

[یآقوت؛]

Wie het laatst lacht, lacht het best.
«از پی هر گریه آخر خنده‌ایست// مرد آخربین مبارک بنده‌ایست» مولوی
Wie wind zaait, zal storm oogsten.
«هر که باد بکارد، طوفان درو خواهد کرد.»

 

[یآقوت؛]

Zend een’ ezel naar Liefland, hij zal giegagen, als hij t’ huis komt.
Zend men een’ ezel naar Parijs, men krijgt hem weder, even wij.
«خر عیسی گرش به‌مکه بری// وقت برگشت هنوز خر باشد» سعدی

 

[یآقوت؛]

Zij loopen met de hazen, en jagen met de honden.
«به‌ آهو می‌گوید بدو، به ‌تازی می‌گوید بگیر.»
«شریک دزد و رفیق قافله.»
«با گرگ دنبه خوردن، با چوپان گریه کردن.»

 

[یآقوت؛]

Zoals de ouden zongen, piepen de jongen.
«مکن در این چمنم سرزنش به خودرویی// چنانکه پرورشم میدهند می‌رویم» حافظ
Zo gewonnen, zo geronnen.
«بادآورده را باد می‌برد.»