(برف)
برف آمد و سر کرد به هر برزن و هر کو
امسال گرامی ست بسی آمدن او
گیتی ز سپیدی شده چون سینۀ شهباز
گردون ز سیاهی شده چون پرِّ پرستو
مردم همه بگریخته از برزن و بازار
پنهان شده در خانه چو زنبور به کندو
از سبزه گرایید به گلخانه گل سرخ
وز باغ خرامید به مشکو گل شب بو
آن شاخ پر از برف تو گویی ز ره ناز
کرده ست عیان سیمبری ساعد و بازو
پوشیده به تن سرو یکی پیرهن از سیم
چون پیرهن دخترکان تا سر زانو
تا دامنش از برف و گِل آلوده نگردد