جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

فایل شده {لا تعود} اثر •aryana elhaei کاربر انجمن رمان بوک•

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته ادبیات توسط ragazza della notte با نام {لا تعود} اثر •aryana elhaei کاربر انجمن رمان بوک• ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,516 بازدید, 33 پاسخ و 27 بار واکنش داشته است
نام دسته ادبیات
نام موضوع {لا تعود} اثر •aryana elhaei کاربر انجمن رمان بوک•
نویسنده موضوع ragazza della notte
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ragazza della notte
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
ناظر تایید
ناظر تایید
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
2,716
6,565
مدال‌ها
3
***
به او لبخند زد. به من اخم کرد. با او مهربان بود. با من نامهربان. برای دیگران دایه‌ی مهربان‌تر از مادر بود و برای من همان مادر هم نبود.
با او بازی کرد. بر سرِ من مسئولیت ریخت. به او تدریس کرد. با من جدل. به او جایزه داد. من را تنبیه کرد. برای همه پدر و عمویی مهربان بود و برای من صاحبِ فامیلی‌ام.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
ناظر تایید
ناظر تایید
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
2,716
6,565
مدال‌ها
3
حال که از آن‌ها دور شده‌ام برایشان عزیز گشته‌ام. هر روز زنگ می‌زنند و از نبود من و تنهاییشان گله می‌کنند. چه شد آن فرزند عزیزترتان رهایتان کرد؟
حال که از من دور شده‌اید بازنگردید. نزدیک من نیایید. لا تعودی. رهایم کنید. من دیگر زیرِ دین شما نیستم.
 
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
ناظر تایید
ناظر تایید
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
2,716
6,565
مدال‌ها
3
***
به خدایش قسم همه چیز را می‌دانم. مشکلاتش را درک می‌کنم. می‌دانم او هم نیت بدی ندارد. اما به خدایش قسم او نمی‌فهمد. مشکلاتم را درک نمی‌کند و هر چه‌قدر بگویم متوجه نمی‌شود. باز هم انتظار دارد با مشکلات فراوانم جلوی رویش بنشینم و آرام بمانم؟ آن هم زمانی که نصفی از اشکالات زندگانی‌ام از همین آرام نشستن‌ها بوده؟ او می‌رود و من آوار می‌شوم.
 
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
ناظر تایید
ناظر تایید
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
2,716
6,565
مدال‌ها
3
حضورش را هنوز حس می‌کنم. از شدت بی‌اعتمادی‌ام به او هر دقیقه برمی‌گردم و پشت سرم را نگاه می‌کنم تا مبادا پشت در به انتظار سرزنشم نشسته باشد.
لا تعودی پدر عزیزم. لا تعودی.
 
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
ناظر تایید
ناظر تایید
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
2,716
6,565
مدال‌ها
3
***
امروز خبرش رسید که افسرده شده‌ام. کمی برایم مضحک بود. جدایِ از آن اختلال اسکیزوفرنی* هم پیدا کرده‌ام. نمی‌فهمم مگر داشتن دوست خیالی در سن 24 سالگی چه اشکالی دارد؟
مادرم کمی ناامید نگاهم می‌کرد. پدرم از نگاه کردن به من اجتناب می‌کرد؛ اما در نگاهش سرافکندگی را می‌دیدم. آخر یک فرزند روانی تحویلشان داده بودم.
 
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
ناظر تایید
ناظر تایید
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
2,716
6,565
مدال‌ها
3
پیامِ«جنس فروخته شده پس گرفته نمی‌شود» هم کمی آزارشان را بیشتر می‌کرد. آری دیگر. آنها سفارش یک فرزند خوش قد و بالا به همراه هوش سرشار و کمی تو سری خور و پایبند خانواده در هر شرایطی و امثال اینجور چیزها داده بودند. من مورد علاقه‌شان نبودم.
کاش کمی برایشان بهتر بودم... .

*اسکیزوفرنی: روان‌گسیختگی، اسکیزوفرنی یا شیزوفرنی (به انگلیسی: Schizophrenia) یک اختلال روانی است که با دوره‌های مداوم یا عودکننده روان‌پریشانه مشخص می‌شود. علائم اصلی شامل توهم (غالبا توهم شنیداری)، هذیان و اختلال تفکر است. علائم دیگر عبارتند از کناره‌گیری اجتماعی، کاهش ابراز عواطف و بی‌تفاوتی.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
ناظر تایید
ناظر تایید
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
2,716
6,565
مدال‌ها
3
***
گم شدن. جمله‌ای دو کلمه‌ای که هزاران معنا دارد. گاهی «گم شدن» به معنای پیدا نکردن راهِ خانه است.
گاهی به معنای دوری از مشکلات است. اما می‌ماند آن گاهیِ دردناک. این «گاهی» اغلب اوقات پیش می‌آید. این گاهی به معنای گم‌شدگی جسمانی نیست.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
ناظر تایید
ناظر تایید
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
2,716
6,565
مدال‌ها
3
این گاهی زمانی را روایت می‌کند که روحت از بدنت پر کشیده باشد. اغلب اوقات پیش می‌آید، مثلاً در زمانی که با مادرت دعوایت شده و او شروع می‌کند از دیگری تعریف کردن. مثلاً زمانی که با پدرت بحث می‌کنی و او شروع می‌کند به گفتن ناامیدی‌اش از تو. مثلاً زمانی که داری تلاش خودت را می‌کنی که به برادر یا خواهرت کمک کنی و از دید پدر و مادرت کارِ تو بدجنسی است. حال منظورم را متوجه شدی؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
ناظر تایید
ناظر تایید
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
2,716
6,565
مدال‌ها
3
***
از بوی مواد شوینده‌ی شیمیایی نفسم بالا نمی‌آمد. سرفه می‌کردم. برای نجات خودم، به حیاط رفتم. سرفه‌هایم قطع نمی‌شد. در باز شد و مادرم را دیدم. با لحن گزنده‌ای شروع کرد و مدام از من بد گفت. می‌گفت «همه‌اش ادا در می‌آوری. همه‌اش دروغ می‌گویی».
 
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
ناظر تایید
ناظر تایید
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
2,716
6,565
مدال‌ها
3
آخر مادرِ من تو از بدن فرزندی که برایت مهم نبوده چه می‌دانی؟ مهم همان دخترِ کوچکت است. برو به همان برَس. من با دردهایم کنار آمده‌ام. زمانی که نیازت داشته‌ام نبودی... حالا هم نباش.
 
بالا پایین