Puyannnn
سطح
4
مهمان
- Sep
- 13,532
- 22,013
- مدالها
- 3
بند مقدمه (زمینهسازی)
هر وقت که خیلی حوصلهام سر میرود، کناری نشسته و به طرح و نقش قالی خیره میشوم. در یک غروب پاییزی، به تماشای قالی نشستهام. به نظر میرسد که در میان طرح و نقش رنگارنگ فرش، هزاران ماهی در حال شنا کردن هستند و این به یک چرخه بیپایان شبیه است. نمیدانم بافنده قالی، چطور این ماهیهای سرگردان را در حوض عمیق قالی رها کرده که به هر سمت نگاه میکنم، بر تعداد آنها افزوده میشود.
بندهای بدنه (متن نوشته)
به قالی که نگاه میکنم، هزاران هزار رنگ در تار و پود آن دیده میشود. این رنگها به شکلی خیالانگیز کنار یکدیگر قرار گرفته و به نظر نمیرسد که هیچ چیزی بتواند بین آنها فاصله بیندازد. گویی بافنده، رنگها را در هم تنیده و از آنها چیزی مشترک و به هم پیوسته به وجود آورده است.
در مرکز قالی یک گل بزرگ دیده میشود و انگار ماهیها آن را طواف میکنند. یک بار چشمانم را میبندم و دوباره باز میکنم، به نظر میرسد که ماهیهای قالی به سمت مرکز آن، در هجوم هستند. اگر بتوانم کمی خیالبافی بیشتر به تصویری که از قالی میبینم اضافه کنم، برخی از ماهیها برجسته میشوند.
بعضی از آنها سریعتر بوده و رنگ ابریشمین قالی انگار با تابش خود، به ماهیهای نارنجی رنگ، قدرت بیشتری داده است. با خودم فکر میکنم که این ماهیها چطور میتوانند در حصار این حوض جای گیرند و همیشه در محدوده آن، سرگردان باشند.
بند نتیجهگیری (جمعبندی)
ماهیها در حوض قالی با شکل دادن تصویری خیالانگیز، من را ساعتها به خود سرگرم کرده و در عالم خیال فرو میبرند. رنگ و طرح، خیال و نقش در قالیها جریان پیدا کرده و در آن غروب پاییزی من را به دنیای خود میهمان کردند.
هر وقت که خیلی حوصلهام سر میرود، کناری نشسته و به طرح و نقش قالی خیره میشوم. در یک غروب پاییزی، به تماشای قالی نشستهام. به نظر میرسد که در میان طرح و نقش رنگارنگ فرش، هزاران ماهی در حال شنا کردن هستند و این به یک چرخه بیپایان شبیه است. نمیدانم بافنده قالی، چطور این ماهیهای سرگردان را در حوض عمیق قالی رها کرده که به هر سمت نگاه میکنم، بر تعداد آنها افزوده میشود.
بندهای بدنه (متن نوشته)
به قالی که نگاه میکنم، هزاران هزار رنگ در تار و پود آن دیده میشود. این رنگها به شکلی خیالانگیز کنار یکدیگر قرار گرفته و به نظر نمیرسد که هیچ چیزی بتواند بین آنها فاصله بیندازد. گویی بافنده، رنگها را در هم تنیده و از آنها چیزی مشترک و به هم پیوسته به وجود آورده است.
در مرکز قالی یک گل بزرگ دیده میشود و انگار ماهیها آن را طواف میکنند. یک بار چشمانم را میبندم و دوباره باز میکنم، به نظر میرسد که ماهیهای قالی به سمت مرکز آن، در هجوم هستند. اگر بتوانم کمی خیالبافی بیشتر به تصویری که از قالی میبینم اضافه کنم، برخی از ماهیها برجسته میشوند.
بعضی از آنها سریعتر بوده و رنگ ابریشمین قالی انگار با تابش خود، به ماهیهای نارنجی رنگ، قدرت بیشتری داده است. با خودم فکر میکنم که این ماهیها چطور میتوانند در حصار این حوض جای گیرند و همیشه در محدوده آن، سرگردان باشند.
بند نتیجهگیری (جمعبندی)
ماهیها در حوض قالی با شکل دادن تصویری خیالانگیز، من را ساعتها به خود سرگرم کرده و در عالم خیال فرو میبرند. رنگ و طرح، خیال و نقش در قالیها جریان پیدا کرده و در آن غروب پاییزی من را به دنیای خود میهمان کردند.