جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

دلنوشته {مخبط} اثر •ILLUSION کاربر انجمن رمان بوک•

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دل نوشته های کاربران توسط ILLUSION با نام {مخبط} اثر •ILLUSION کاربر انجمن رمان بوک• ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,672 بازدید, 20 پاسخ و 20 بار واکنش داشته است
نام دسته دل نوشته های کاربران
نام موضوع {مخبط} اثر •ILLUSION کاربر انجمن رمان بوک•
نویسنده موضوع ILLUSION
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط DLNZ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

ILLUSION

سطح
8
 
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری انجمن
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
Mar
3,667
39,156
مدال‌ها
13
" به‌نام او "
•نام اثر: مُخَبَّطْ
•نویسنده: فائزه متش
•ژانر: تراژدی
ناظر: @.MANA
•خلاصه:
شام آخر،
بوسه‌ای بود نصیب لبان یخ‌زده‌ مردی دیوان‌پریش
از آن‌سوی حصار
که مسیحایی‌اش سودایی بود که عکس می‌نمود.
جان می‌ستاند از لبان سرخ و کبود زنی،
که مبادا دست‌های بریده‌ی مترسگ‌های لایعقل مسـ*ت از نوشیدن خون،
دست بجنباند به غارت آزادی دربند موهای زن؛
که از رد کبود خون دستانش
آسمان تیره‌ی اندرزگاه هم می‌لرزید:
- شام آخر شد،
مسیح را دار زدند!

*مخبط: دیوانه، مجنون، تباه.





 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Aramesh.

سطح
4
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Jan
2,238
3,486
مدال‌ها
5
Negar_۲۰۲۲۰۸۲۸_۱۲۲۴۵۷ (1).png
عرض ادب و احترام خدمت دلنویس عزیز و ضمن تشکر بابت انتخاب "رمان بوک" برای انتشار آثار ارزشمندتان.

حتما پیش از آغاز نوشتن، تاپیک زیر را مطالعه کنید تا دچار مشکل نشوید:
[
قوانین تایپ دلنوشته]
پس از بیست پست، در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید:

[ تاپیک جامع درخواست نقد دلنوشته]
بعد از ایجاد تاپیک نقدر شورا برای دلنوشته‌تان، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست نقد بدهید:

[ تاپیک درخواست تگ دلنوشته]
پس از گذاشتن بیست پست از دلنوشته، می‌توانید در تاپیک زیر برای آن درخواست جلد دهید:

[ تاپیک درخواست جلد ]
و انشاءالله پس از به پایان رسیدن دلنوشته‌تان، در تاپیک زیر اعلام کنید:
[
تاپیک اعلام پایان دلنوشته]
دلنویسان عزیز، هرگونه سوالی دارید؛ می‌توانید در اینجا مطرح کنید:
[سوالات و مشکلات دلنویسان]
با آرزوی موفقیت برای شما،
♡تیم مدیریت تالار ادبیات♡
 
موضوع نویسنده

ILLUSION

سطح
8
 
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری انجمن
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
Mar
3,667
39,156
مدال‌ها
13

من گلوله‌ای بودم
ایستاده در زمان،
در انتهای آن دوزخ یخ‌زده
که از خشم خداوندگارمان پر بود.
بهار سخت دور است
و صدایی که ما را به شکوفه‌های سرخ فرا می‌خواند
وهمی آشفته بیش نبود
و ما پرستوهایی بال‌شکسته اسیر بوران.
تو از کدام تبار باران‌های بهار بودی؟
که دشنه‌ی دشمنان نه،
خنجری آشنا داغ سی*ن*ه‌ات شکافت،
تو از تبار کدام رود،
از کدام وطن بودی مسیح؟!
 
موضوع نویسنده

ILLUSION

سطح
8
 
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری انجمن
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
Mar
3,667
39,156
مدال‌ها
13

ما گناهکاران بودیم،
با باور بی‌باوری دارمان زدند،
خاکسترمان بر آن درخت سوخته
و خون چکیده‌ی گلوهامان
بر خاک سرد
می‌خروشید آسمان.
وطنی در آن‌جا
در پای چوبه‌های دار
سخت می‌گریست
سرگشته‌ای مخذول
که هرچه می‌جست
وطنش را نمی‌دید.


 
موضوع نویسنده

ILLUSION

سطح
8
 
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری انجمن
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
Mar
3,667
39,156
مدال‌ها
13

به من بگو
ظالم‌تر از خنیاگران روز که فریاد آزادی‌شان به آسمان می‌رسید
و‌ شب،
شب به غارت
آزادی‌مان را سر می‌بریدند، سرمان را نیز،
هست؟
ما گناهکاران بودیم،
گناه‌ و خون‌مان، هردو نقش بسته بر دست‌های خنیاگران شب است،
آوازی از گلوهای بریده
که کوران نشنیدند
و بینایان ندیدند.

 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

ILLUSION

سطح
8
 
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری انجمن
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
Mar
3,667
39,156
مدال‌ها
13

به غارت‌مان بردند طوفان‌های دور
و دستی که زیتون داد بریدند.
رد کبود خطوط آزادی‌مان
که در واپسین روز اعدام بر تنت می‌رقصید.
طناب آویزان کدام درخت گردنت را
که با بوسه‌های خونین گناهکارم تقدیس شده بود،
می‌فشارد مسیح؟
بر این حصار بلند
کلاغ‌ها حکم می‌رانند
و سزای کبوتران
سنگی است
کز خون پیشانی‌ات سرخ بود.
آه مسیح بی‌چاره،
آه مسیح بر دار!


 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

ILLUSION

سطح
8
 
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری انجمن
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
Mar
3,667
39,156
مدال‌ها
13

در شهر ما،
موسی تیرباران شد و عیسی را دار زدند؛
محمد را کشتند؛
تا خدا را نشان دهند،
خدایی ساخته‌ از باد
که به هرسو که بخواهند می‌وزد.
اما خدا این‌جا بود مسیح،
در دستان کودکی غمگین
که کیسه‌های زباله خانه‌اش بود
و مردم
خدا را در ابرها،
در آسمان می‌جستند.

 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

ILLUSION

سطح
8
 
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری انجمن
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
Mar
3,667
39,156
مدال‌ها
13

تنها تکه‌ای باقی مانده
از تو
که با خون جگرم سرخ بود.
طنابی که آویخته می‌شود،
قهر کدام خدای افسانه‌ایست؟
چه را به دار می‌آویزند مسیح؟
تو را؟
تکه‌ای از من، که باقی‌ نماند؟
تو را بوسیدم
تمام شدی،
روزی پیراهنت از خون برادر سرخ شد
و‌ تو مَردی با داغ که بر سر مزار می‌رقصید!
بوسیدمت،
تمام شدی،
نباید می‌بوسیدمت.


 
موضوع نویسنده

ILLUSION

سطح
8
 
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری انجمن
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
Mar
3,667
39,156
مدال‌ها
13

طناب گناه کسی
دور گلوی دیگری می‌پیچد،
دست و پا می‌زند مردی
در گناه زنی،
تنها گناهش دوست داشتن بود
و آزادی
و آزادی
سودایی سر سبز
که سری سرخ را به باد داد
و دلی سرخ از سودایی وهم‌آلود که حاصل نشد.
سزای پرواز
قفسی‌ بود
و کبوتری در من، در روز اعدامت سخت می‌رقصید،
دوزخ یخ زد،
خدا دور شد،
بهار دور شد،
مسیح... .


 
موضوع نویسنده

ILLUSION

سطح
8
 
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری انجمن
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
Mar
3,667
39,156
مدال‌ها
13

پرچم برافراشته است،
و تو برافراشته‌تری.
بر بلندای چوبه‌ای دار در سایه‌سار حصار
گلویم را بِب‍ُرید،
بر میخم کشید،
چشمانم را از حدقه بیرون آورید،
بر فراز جنازه‌ی کبودم قهقهه‌های مَست‌تان را بردارید و بر مزارم تخت بخوابید.
شبیه به همانم
زنی در شبی به درازنای یکصد و یک سال سوختن در قعر دوزخ
خون می‌بارید چشمانش و می‌سوخت
از سرمای تاول‌های کبود بر جسم بی‌جان مردی با مزاری بی‌نشان،
که فریاد می‌زد:
- بسوزانید مرا، بسوزانید!


 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین