جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

مشاعره مشاعره با اشعار شاعران

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته مشاعره توسط Strawberry با نام مشاعره با اشعار شاعران ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 31,986 بازدید, 798 پاسخ و 12 بار واکنش داشته است
نام دسته مشاعره
نام موضوع مشاعره با اشعار شاعران
نویسنده موضوع Strawberry
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط اوین
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
843
9,715
مدال‌ها
2
شعار حسن تمکین شیو عشق است بیتابی

به پایان تا رسد یک شمع، صد پروانه می‌سوزد
دلم را ورق می‌زنم

به دنبال نامی که گم شد

در اوراق زرد و پراکنده این کتاب قدیمی


به دنبال نامی که من

ـ من شعرهایم که من هست و من نیست ـ
 

اوین

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Aug
629
6,493
مدال‌ها
2
تا سحر شمع و من و پروانه با هم سوختیم

آنکه بر مقصود نائل شد سحر پروانه بود
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
843
9,715
مدال‌ها
2
در انتظار تو

کنار این قطارِ رفته ایستاده‌ام

و همچنان

به نرده‌های ایستگاه رفته

تکیه داده‌ام!
 

اوین

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Aug
629
6,493
مدال‌ها
2
مکن کاری که پا بر سنگت آیو

جهان با این فراخی تنگت آیو

چو فردا نامه خوانان نامه خونند

تو وینی نامه خود ننگت آیو
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
843
9,715
مدال‌ها
2
وقتی تو نیستی

نه هست‌های ما

چونان که بایدند

نه بایدها…

مثل همیشه آخر حرفم

و حرف آخرم را

با بغض می‌خورم
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
843
9,715
مدال‌ها
2
دست عشق از دامن دل دور باد!

می‌توان آیا به دل دستور داد؟

می‌توان آیا به دریا حکم کرد

که دلت را یادی از ساحل مباد؟
 

اوین

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Aug
629
6,493
مدال‌ها
2
دوش مسـ*ـت و بی‌خبر بگذشتم از ویرانه‌ای
در سیاهی، چشم مستم خیره شد بر خانه‌ای
 
بالا پایین