نقطه سر خط
باز وقت سفر و دیدن رویا شده است
که کنم جمع قلم بعد روم خانهی خود
بزنم جیغ، همهش جیغ و زنم سودای غم
و گذارم سر خود بر روی آن شانهی خود
که منم باز فقط من که زنم فریاد و باز
باز آیم سر خط باز شوم خانه به دوش
و روم صیحه زنم بر در میخانهی غم
که شود وقت شفا و شنیدن مدهوش
پایان
۱۹ اسفند ۱۴۰۱