جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

آموزشی نکات مهم دستور زبان فارسی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته آموزش‌های ادبی توسط آریانا با نام نکات مهم دستور زبان فارسی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 961 بازدید, 31 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته آموزش‌های ادبی
نام موضوع نکات مهم دستور زبان فارسی
نویسنده موضوع آریانا
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط آریانا
موضوع نویسنده

آریانا

سطح
5
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Mar
3,431
12,574
مدال‌ها
6
ب- فعل‌هاي مضارع:
1- مضارع ساده: بن مضارع + شناسه: روم
2- مضارع اخباری: مي‌+ بن مضارع + شناسه: مي‌روم
3- مضارع التزامی: ب + بن مضارع + شناسه: بروم
4- مضارع ملموس: مضارع اخباری فعل اصلی + مضارع ساده فعل داشتن: دارم مي‌روم

ج- فعل مستقبل: مضارع ساده "خواستن" + بن ماضی فعل اصلی: خواهم خورد
فعل امر: فعلی است که با آن انجام‌دادن کاری یا داشتن و یا ﭘذیرفتن حالتی را طلب مي‌کنیم و فقط دو شخص دارد:
دوم شخص مفرد و جمع: برو، بروید

فعل دعا: فعل دعا که امروز با ساخت امر و یا مضارع التزامي به‌کار مي‌رود در زبان قدیم فارسی با ساخت خاصی به‌کار مي‌رفته است:
بن مضارع + اد: کناد، آمرزاد
باد (و منفی آن مباد) فعل دعا از مصدر بودن است گاهی به آخر آن "ا" مي‌افزایند: بادا، مبادا
امروزه "مبادا" بیشتر به‌صورت صفت و قید به‌کار مي‌رود.
 
موضوع نویسنده

آریانا

سطح
5
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Mar
3,431
12,574
مدال‌ها
6
فعل لازم:
فعلی است که به مفعول نیازی نداشته باشد.
مانند: آمدن - علی آمد.
فعل متعدی:
فعلی که به مفعول نیاز دارد تا معنی خود را تمام کند.
سعید کتاب را آورد.

بعضی فعل‌ها هم به صورت لازم و هم به صورت متعدی به‌كار مي‌روند که فعل‌هاي دو گانه یا ذووجهین نامیده مي‌شوند.
باران بارید (لازم)
کودک از دیده اشک (مفعول) بارید (متعدی)
تذکر: به بن مضارع برخی از فعل‌ها "اندن" یا "انیدن" مي‌افزایند و آن‌ها را متعدی مي‌کنند.
دو + اندن= دواندن
بدین‌صورت مي‌توان فعل متعدی را دوباره متعدی کرد. پوش +اندن= پوشاندن. مادر لباس را به بچه پوشانید.

فعل معلوم: فعلی است که به فاعل نسبت مي‌دهیم: حسن علی را زد.
فعل مجهول: فعلی است که به مفعول نسبت مي‌دهیم: حسن زده شد.
(حسن نهاد است که در جمله معلوم نقش مفعولی داشته است)
فعل مجهول: صفت مفعولی+ فعل معین "شدن". در همه زمآن‌ها صرف مي‌شود
دیده شد. دیده شده است. دیده مي‌شود.
 
موضوع نویسنده

آریانا

سطح
5
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Mar
3,431
12,574
مدال‌ها
6
موارد کاربرد فعل مجهول:
1- وقتی که فاعل معلوم نباشد.
2- وقتی که فاعل اهمیتی ندارد: خیابان کنده شده است.
3- گوینده عمدا نخواهد نام فاعل را بیاورد: حسین کشته شد.

وجه فعل:
فعل را از این جهت که خبری را برساند یا وقوع آن را با شک و شرط همراه کند یا درخواستی را برساند به سه وجه تقسیم مي‌کنند.

1-وجه امری: فعل امر
2- وجه التزامی: ماضی التزامي‌ و مضارع التزامي‌ که مفهوم فعل با امید و آرزو و شرط همراه است.
3- وجه اخباری: وقوع فعل را به طور قطع و یقین خبر مي‌دهد هم فعل‌هایی که تاکنون بررسی کرده‌ایم به‌غیراز موارد فوق وجه اخباری هستند.
فعل وصفی: فعل را با ساخت صفت مفعولی به‌کار ببرند و فعل دیگری در آخر عبارت بیاورند که شخص و زمان و وجه فعل وصفی را مشخص مي‌سازد.
 
موضوع نویسنده

آریانا

سطح
5
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Mar
3,431
12,574
مدال‌ها
6
شرایط فعل وصفی:
1- اتحاد فاعل در دو جمله
2- نیاوردن "و" بعد از فعل وصفی
3- نیاوردن چند فعل وصفی پشت سر هم

فعل‌هاي غیرشخصی:
از "توانستن" و"بایستن" و "شایستن" همراه با بن ماضی یا مصدر فعل‌هاي دیگر ساخت‌هایی به‌كار مي‌رود که بر شخص معینی دلالت نمي‌کند. نتوان رفت، نتوان رفتن

فعل معین:
یا فعل کمکی فعلی است که در ساختن فعل دیگر به‌كار مي‌رود و نشانگر زمان فعل یا ساخت مجهول است.
رفته بودم (ماضی بعید) خواهم رفت (مستقبل) زده شد (مجهول)
فعل منفي: زماني كه نشانه ن نفي بر سر فعل بيايد. نمي‌روم
فعل نهي:امر منفي است: نرو
 
موضوع نویسنده

آریانا

سطح
5
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Mar
3,431
12,574
مدال‌ها
6
2- اسم:
اسم كلمه‌اي است كه براي ناميدن شخص يا حيواني ياچيزي یا مفهومي‌به‌كار مي‌رود.
ویژگی‌هاي اسم:
1. اسم مي‌تواند همه نقش‌ها (غیر از نقش فعل و صفت ) را بپذیرد.
2. اسم تنها واژه‌اي است که مضاف‌الیه واقع مي‌شود.
3. اسم را مي‌توانیم جمع ببندیم. کتاب‌ها، درختان
تذکر:اگر واژه‌ای دیگر دو ویژگی اخیر را داشته باشد یا جانشین اسم (ضمیر) است یا به اسم تبدیل شده است.

کتاب او. دانشمندان
1-اسم عام: اسمي‌ را گویند که شامل همه افراد هم‌جنس باشد: مرد، شهر
2-اسم خاص: اسمي ‌که بر فرد یا افرادی مخصوص و معینی دلالت کند: علی
اسامي‌خاص چهار دسته‌اند:

1- اسم خاص انسآن‌ها: علی، سعید
2-اسم خاص مکآن‌ها: البرز، شیروان
3-اسم چیزهایی که بیش از یکی نیستند: قرآن، اوستا
4-اسمي‌که بر برخی چیزهای خاص مي‌گذارند: رخش

سایر اسم‌ها عامند

1-نکره: اسمي‌که برای مخاطب یا خواننده آشنا و شناخته نباشد. علامت آن ی نکره است: کتابی، مردی
2- معرفه: اسمي‌که برای مخاطب یا خواننده آشنا و شناخته باشد: احمد، قرآن
اسامي‌معرفه در فارسی علامتی ندارد اما مهم‌ترین اقسام معرفه عبارتنداز:

1-همه اسامي‌خاص

2-موصوف صفت‌هاي اشاره: این کتاب

3-اسم جنس: شتر بزرگتر از گاو است.

4- مفعول با نشانه "را": کتابی را آوردم.

5-اسمي‌که مضاف به اسم معرفه باشد: دوست من

6- با قرینه لفظی و معنوی: کتاب از دستم افتاد.
 
موضوع نویسنده

آریانا

سطح
5
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Mar
3,431
12,574
مدال‌ها
6
اسامي ‌نکره به‌صورت‌هاي ذیل مي‌آید:

1- "ی" در آخر اسم: مردی
2-یک در اول اسم: یک جا
3-یک در اول "ی" در آخر: یک جایی
1-مفرد: اسمي‌ که بر یک فرد یا یک چیز و یا یک مفهوم دلالت مي‌کند.
2-جمع: اسمي‌ که بر بیش از یک چیز دلالت کند.
علامت جمع در فارسی ان و‌ ها است.

1 -ساده: اسمي‌ که فقط یک جزء دارد: کتاب، گل

2-مرکب: اسمي ‌که بیش از یک جز دارد: کتابخانه، گلاب
تذکر: علائم جمع و ی نکره مرکب ساز نیستند: مردی، کتاب‌ها (ساده) اما سایر پسوندها و پیشوندها مرکب سازند: بازدید ،خواهش (مرکب).
1- ذات: اسمي‌ که به‌طور مستقل در خارج از ذهن وجود دارد و مي‌توان آن را دید یا لمس کرد: کاغذ، میز

2-معنی: اسمي‌که مستقلا درخارج از ذهن وجود ندارد بلکه وجودش وابسته به دیگری است: هوش، زیبایی
 
موضوع نویسنده

آریانا

سطح
5
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Mar
3,431
12,574
مدال‌ها
6
1 -جامد: اسمي‌ که ریشه فعلی ندارد: کتاب، خانه
2-مشتق: اسمي‌ که ریشه فعلی دارد یعنی در ساختمان آن بن ماضی یا مضارع بکار رفته است : خواهش، رفتار
چند اصطلاح دیگر:
1- اسم صوت: لفظی است مرکب که معمولاً از صداهای طبیعی گرفته شده و بیانگر صداهای خاصی است:
قارقار ،قاه قاه، شارت و لباس شخصی

2-اسم مصغر: اسمي‌که مفهوم خردی و کوچکی را مي‌رساند.
نشانه تصغیر در فارسی:
1- چه: باغچه، کوچه
2- ک: دخترک، مرغک
3- و: یارو، خواجو
گاهی نشانه تصغیر برای تحقیر و دشنام بکار مي‌رود: مردک

۴-مصدر: مصدربا اینکه مفهوم انجام گرفتن کار را مي‌رساند به سبب نداشتن زمان مشخص اسم است نه فعل.
مصدر مرخم: گاهی بن ماضی برخی از افعال در معنی مصدری به‌كار مي‌رود که بیشتر دستور نویسان آن را مصدر مرخم (مصدر دم بریده ) نامیده‌اند. دید، دیدن، بازدید، بازدیدن
 
موضوع نویسنده

آریانا

سطح
5
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Mar
3,431
12,574
مدال‌ها
6
اسم مصدر: علاوه برمصدر اسم‌هایی در فارسی هستند که با اینکه نشانه‌هاي مصدری ندارند ولی حاصل معنی و مفهوم مصدر را مي‌رسانند و به آن‌ها اسم مصدر مي‌گویند.

اقسام اسم مصدر:
1- بن مضارع + ش : خواهش، کاهش
2- بن مضارع + ـَـ شت: خورشت، کنشت

3- بن مضارع + ار: رفتار، گفتار
4- بن مضارع +ه: خنده، گریه

5- صفت + ی: خوبی، روشنی
گاهی اسم+ی: استادی
اگر واژه به ه ختم شود به جای آن گی اضافه مي‌شود: تشنه،‌ تشنگی
تذکر: به این ی یای مصدری مي‌گویند.
6- بن مضارع + ان: آشتی‌کنان
7- اسم یا صفت عربی +یت: آدمیت، فاعلیت
8- بن ماضی فعل به‌تنهایی یا همراه واژه دیگر: ساخت، برآورد، عقب گرد
9-بن مضارع یک فعل یا دو فعل: گریز، جنب و جوش

10- بن ماضی یک فعل با بن مضارع همان فعل یا فعل دیگر: جست و جو، خرید و فروش
11- بن ماضی یا مضارع + مان: ساختمان، سازمان
12- از تکرار ساخت امر یک فعل یا دو فعل: بزن بزن، بزن بکوب
13-مصدرهای عربی: تذکر، تغییر
 
موضوع نویسنده

آریانا

سطح
5
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Mar
3,431
12,574
مدال‌ها
6
مترادف / متشابه / متضاد
1- مترادف: کلماتی که لفظ متفاوت و معنی یکسان دارند: غم و اندوه
2- متشابه: از حیث معنی جدا ولی از جهت لفظ یکی هستند: خوار، خار
3- متضاد: از نظر معنی ضد هم هستند: غم و شادی

نقش اسم و گروه اسمي‌ در جمله
قبلا درباره نقش‌هاي 12‌گانه کلمات سخن گفتیم. اسم و گروه‌های اسمي غیر از نقش فعل و صفت مي‌تواند یکی از 10 نقش دیگر را در جمله برعهده بگیرد.
انواع نهاد: اسم هم به‌تنهایی و هم به‌همراهی وابسته‌هایی مي‌تواند نهاد جمله باشد. اسم در نقش نهادی ممکن است یکی از پنج صورت زیر را داشته باشد.

الف- فاعل جمله باشد، یعنی انجام‌دادن کاری را به او نسبت بدهیم. علی آمد. کاوه نخوابیده است.
ب- پذیرنده کاری باشد، که در این صورت همراه فعل مجهول است که در جمله معلوم، مفعول بوده است. حسن زده شد. (علی حسن را زد )
ج- دارنده صفت یا حالتی است. احمد با ادب است.

د- پذیرنده صفت یا حالتی است. مسعود بیمار شد.

ه - وجود و هستی را به او نسبت دهیم یا از او سلب کنیم. اینجا پول است. کتابی روی میز نبود.

در این موارد فعل است و بود فعل ربطی نیست و به معنی وجود داشتن است.

متمم: هم‌چنانکه ذکر شد متمم اسمي‌ است که پس از حرف اضافه بیاید. در مواردی اسم و گروه اسمي‌ وقتی‌که متمم واقع مي‌شود به همراه حرف اضافه مي‌تواند جایگاه نقش جدیدی را اشغال کند.

این نقش غالباً قیدی است: اتومبیل به‌سرعت (متمم-قيد) گذشت. او بی‌اراده (متمم- قيد) سخن گفت.
و گاهی مسند: علی باادب (متمم- مسند) است.
3- صفت
واژه یا گروهی از واژه هاست که درباره اسم توضیحی مي‌دهد و یکی از خصوصیات اسم را بیان مي‌کند.
 
موضوع نویسنده

آریانا

سطح
5
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Mar
3,431
12,574
مدال‌ها
6
صفت بیانی پنج نوع است.

صفت ساده : صفتی است که تنها چگونگی و خصوصیت موصوف را مي‌رساند بدون معنی فاعلی و مفعولی و نسبی...:‌ هوایی خوب، اتاق گرم، مادر مهربان
صفت فاعلی: صفتی است که بر کننده کار دلالت کند. و از حیث ساختمان هفت گونه است.
1- بن مضارع + نده: گیرنده
2- بن مضارع +ان: گریان
3- بن مضارع + ا: دانا

4- بن ماضی و به‌ندرت بن مضارع + ار: خریدار ،پرستار
5- بن ماضی یا مضارع +گار: آفریدگار، آموزگار
6- اسم معنی و به‌ندرت صفت یا بن فعل +گر: دادگر، سفیدگر
7- اسم معنی و به‌ندرت صفت یا بن فعل +کار: ستمکار، تراشکار
تذکر:
1-پسوند گر و کار در آخر اسم ذات صفتی مي‌سازد که بر پیشه و حرفه دلالت مي‌کند: زرگر، آهنکار

2-صفت فاعلی + پسوند ان گاهی تکرار مي‌شود و قید مي‌سازد: دوان دوان

3-گاهی ساخت فعل امر نوعی صفت فاعلی مي‌سازد: بزن برو

4-بن مضارع +اسم یا واژه دیگر نوعی صفت فاعلی مرکب مي‌سازد: دانشجو

3.صفت مفعولی: که آن را اسم مفعول نیز نامیده‌اند، صفتی است که معنی مفعولیت دارد یعنی کار برآن واقع مي‌شود.
بن ماضی + ه: رفته، ساخته
گاهی لفظ شده نیز به آن اضافه مي‌شود: شنیده شده
تذکر:
1-اگر به اول صفت مفعولی اسم یا صفتی افزوده شود گاهی ه مي‌افتد. گل اندوده،‌ گل اندود

2- برخی از صفت‌هاي مفعولی که از فعل‌های لازم و به‌ندرت فعل‌های متعدی مي‌آیند معنی صفت فاعلی دارند: رفته، خوابیده

4- صفت نسبی: صفتی است که به کسی یا جایی یا جانوری و یا چیزی نسبت داده شود.
به آخر اسم یا صفت و به ندرت ضمیر ی (نسبت) اضافه شود: تهرانی، خودی
علاوه بر "ی" نسبت علایم زیر نیز صفت نسبی مي‌سازد.
ین: سیمین، پسین انه: سالانه
ینه: پشمینه انی: روحانی
ه: دورویه گانه: دوگانه
گان: گروگان چی: پستچی

صفت لیاقت : صفتی است که شایستگی و قابلیت موصوف را مي‌رساند. مصدر + ی (لیاقت): خوردنی
 
بالا پایین