جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

غیرپارسی ژرژ ساند

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته ادبیات غیر پارسی توسط Puyannnn با نام ژرژ ساند ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 622 بازدید, 11 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته ادبیات غیر پارسی
نام موضوع ژرژ ساند
نویسنده موضوع Puyannnn
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Puyannnn
موضوع نویسنده

Puyannnn

سطح
4
 
مهمان
Sep
13,532
22,013
مدال‌ها
3
آمانتین اُرُر لوسیل دوپَن (به فرانسوی: Amantine Aurore Lucile Dupin) و بعدتر بارونس دودوان (به فرانسوی: Baroness Dudevant) (پاریس، ۱ ژوئیه ۱۸۰۴–۸ ژوئن ۱۸۷۶)، که بیشتر با نام مستعار ژرژ ساند (به فرانسوی: George Sand) شناخته می‌شود، رمان‌نویس رمانتیک، نمایشنامه‌نویس، روزنامه‌نگار، اصلاح‌طلب اجتماعی و خاطره‌نگار فرانسوی بود.
 
موضوع نویسنده

Puyannnn

سطح
4
 
مهمان
Sep
13,532
22,013
مدال‌ها
3
امروز کتاب‌های پرشمار ساند کمتر خوانده می‌شود و او را بیشتر به دلیل سبک زندگی نامتعارف و روابط عاشقانهٔ متعددش می‌شناسند اما در سدهٔ نوزدهم او یکی از تأثیرگذارترین زنان زمانهٔ خود و مهم‌ترین نویسندهٔ زن فرانسه بود. در دههٔ سوم قرن نوزده او که از آثارش برای ترویج و آموزش اصلاحات سوسیالیستی استفاده می‌کرد، تصویر کلیشه‌ای از زنان، کارگران، دهقانان و طبقات فرودست را تغییر داد. او نخستین نویسنده‌ای بود که زندگی کارگران و کشاورزان و کودکان را در رمان‌های خود به تصویر کشید و گونه‌ای از رمان به نام رمان روستایی را ابداع کرد که فرم داستان‌های شفاهی پای بخاری را داشت و آداب و رسوم و سنت‌های اجتماعی منطقهٔ سکونتش در کودکی را که با وقوع انقلاب صنعتی به سرعت در حال ناپدید شدن بود روایت می‌کرد ساند از پیشگامان ادبیات فمینیستی بود و در آثارش قواعد ازدواج و نگاه کلیشه‌ای مردانه به نقش زن را به چالش می‌کشید.
 
موضوع نویسنده

Puyannnn

سطح
4
 
مهمان
Sep
13,532
22,013
مدال‌ها
3
شخصیت قدرتمند، زندگی نامتعارف، دیدگاه‌های رادیکال سیاسی و استعداد ادبی ساند او را به شخصیت افسانه‌ای در ادبیات فرانسه در زمان خود و پس از آن بدل کرده‌است. او در زمان خود از پرفروش‌ترین نویسندگان فرانسه بود و در محبوبیت و تعدد و تنوع آثار با ویکتور هوگو رقابت می‌کرد.

ساند لباس‌های مردانه می‌پوشید، در مجامع عمومی می‌کشید و در مکان‌هایی رفت‌وآمد می‌کرد که در آن زمان برای زنان پسندیده نبود. رفتارهای ساند و زندگی نامتعارفش در زمان خود منتقدان بسیاری داشت. با این حال این زن شورشی در قلب زندگی روشنفکرانه و هنری فرانسه قرار داشت و دایرهٔ دوستانش فرانتس لیست، اوژن دولاکروا، گوستاو فلوبر و انوره دو بالزاک را دربرمی‌گرفت. نویسندگان غیر فرانسوی بسیاری نیز از جمله هنری جیمز، جورج الیوت، داستایوفسکی، تورگنیف و میخائیل باکونین شیفتهٔ او بودند. تأثیر ساند بر نویسندگان انگلیسی‌زبانی چون خواهران برونته، الیزابت برت براونینگ و جورج الیوت انکار نشدنی‌ست.ساند با فردریک شوپن رابطه‌ای عاشقانه داشت که دو سال پیش از مرگ شوپن پایان یافت.

ژرژ ساند در طول زندگی خود بیش از ۷۰ رمان،۲۶ داستان کوتاه/ نوولا و بی‌شمار مقاله نوشت. ۲۵ نمایشنامهٔ او در زمان حیاتش در تئاتر حرفه‌ای روی صحنه رفت. او همچنین خودزندگی‌نامه‌ای به نام داستان زندگی من نوشت که مورد تحسین منتقدان قرار گرفت. مجموعهٔ نامه‌نگاری‌های ساند با افراد مختلف که از سال ۱۸۱۲ (زمانی که هشت سال بیشتر نداشت) آغاز و تا پایان عمرش ادامه داشت در مجموعه‌ای ۲۶ جلدی جمع‌آوری شده‌است.
 
موضوع نویسنده

Puyannnn

سطح
4
 
مهمان
Sep
13,532
22,013
مدال‌ها
3
پدر اُرُر، موریس دوپن، ستوان بازنشستهٔ ارتش جمهوری، بود و مادرش، سوفی ویکتوری دولابُرد، زنی غیر اشرافی و فرزند یک پرنده‌فروش پاریسی.پدر و مادر اُرُر یک ماه پیش از تولد او در ۱ ژوئیه ۱۸۰۴ در پاریس ازدواج کردند.

پدربزرگ پدری اُرُر، ام. دوپن دو فرانکویی، با بیوهٔ کنت هورن ازدواج کرده بود. کنت لوئی پانزدهم بود و همسرش (مادربزرگ پدری اُرُر) فرزند مارشال ژنرال فرانسه، موریتس زاکسن بود که خود مشهورترین فرزند آگوست دوم، پادشاه لهستان، و یک اشراف‌زادهٔ آلمانی بود. ژرژ ساند که سخت به اصل وراثت معتقد بود فصل کاملی از کتاب خودزندگی‌نامه اش، داستان زندگی من(۱۸۵۷) را به تشریح شجره‌نامهٔ پیچیده‌اش اختصاص داده‌است و به «خون اشرافی» ای که در رگانش جریان دارد می‌بالد. او بی آن که پروایی از تولدهای در خانواده‌اش داشته باشد نسب خود را به لویی شانزدهم و شارل دهم می‌رساند و در عین حال خود را "vilaine et très vilaine" (زمخت و ناهنجار مثل یک دهاتی) می‌نامد.
 
موضوع نویسنده

Puyannnn

سطح
4
 
مهمان
Sep
13,532
22,013
مدال‌ها
3
اُرُر در پاریس به دنیا آمد. در ۴ سالگی پدرش درگذشت و تربیت او بر عهده مادربزرگ پدری‌اش قرار گرفت که در نوآن زندگی می‌کرد. یشتر دوران کودکی اُرُر در نوآن، نزد مادربزرگش گذشت. او بعدتر از این مکان در بسیاری از رمان‌هایش استفاده کرد. در سال ۱۸۱۷، به صومعه‌ای انگلیسی در پاریس فرستاده شد و در سال ۱۸۲۰ به نوآن بازگشت جایی که وقت خود را به مطالعهٔ گسترده به زبان انگلیسی و فرانسوی و سوارکاری می‌گذراند. پس از مرگ مادربزرگ در سال ۱۸۲۱، مادرش، سوفی، سرپرستی او را بر عهده گرفت و ارر نوجوان را با خود به پاریس برد. اما رابطهٔ ارر با مادر عامی و ناآموخته‌اش چندان خوب نبود و کم‌کم تحمل یکدیگر برایشان دشوار می‌شد. سوفی در سفری دو سه روزه به خانهٔ یکی از دوستانشان در نزدیکی مولن، ارر را همراه خود برد و سرپرستی موقت او را به خانوادهٔ دوپلسیس سپرد. جیمز و آنژل دوپلسیس که خود ۵ دختر داشتند، پذیرفتند مدتی از ارر نگهداری کنند. گاهی آن‌ها ارر را با خود به پاریس می‌بردند تا تئاتر ببیند. در یکی از این سفرها، ارر با مرد جوانی به نام کازیمیر دودِوان (۱۸۷۱–۱۷۹۵) آشنا شد. کازیمیر ددوان فرزند بارون ژان-فرانسوا دودِوان بود و بعدتر لقب پدرش را به ارث برد. این آشنایی در سال ۱۸۲۲، وقتی ارر نوزده ساله بود، به ازدواج منجر شد.
 
موضوع نویسنده

Puyannnn

سطح
4
 
مهمان
Sep
13,532
22,013
مدال‌ها
3
در سال‌های اول ازدواج، ارر خوشبخت بود اما پس از مدتی از شوهر خوش‌طینت اما نه چندان حساسش دلزده شد و ابتدا افلاطونی با یک دادستان جوان و بعدتر پرشور با یکی از همسایگانشان برقرار کرد. ساند و دودوان صاحب دو فرزند به نام‌های موریس و سولانژ شدند.

در ژانویهٔ سال ۱۸۳۱، ارر همسرش را ترک کرد تا با شاعری به نام ژول ساندو زندگی کند.در چهار تا پنج سال بعد زندگی‌ای را در پیش گرفت که می‌توان آن را عصیانی عاشقانه نامید. او به پاریس رفت و دوستی نزدیکی با هنری دو لاتوش، مدیر فیگارو، برقرار کرد. برخی مقاله‌های او که با همکاری ژول ساندو نوشته بود با نام مستعار ژول ساند در فیگارو چاپ شد.ساند در فوریهٔ ۱۸۳۶ به شکل قانونی از همسرش جدا شد و فرزندانش را با خود برد
 
موضوع نویسنده

Puyannnn

سطح
4
 
مهمان
Sep
13,532
22,013
مدال‌ها
3
ارتباط با ژول ساندو (نویسنده) به انتشار اولین آثار ادبی ارر انجامید. آن‌ها چند داستان را به‌طور مشترک و با امضای ژول ساند منتشر کردند. اولین رمان منتشر شدهٔ او، سرخ و سپید (۱۸۳۱) با همکاری ساندو نوشته شد. بلافاصله پس از انتشار سرخ و سپید، او نخستین رمان مستقل خود، ایندیانا (۱۸۳۲) را با نام ادبی «ژرژ ساند» منتشر کرد. انتشار این رمان به سرعت او را به شهرت رساند. این رمان بیانگر اعتراضی‌است پرشور به قراردادهای اجتماعی‌ای که زن را به رغم خواسته‌هایش به شوهرش پیوند می‌زند و دفاعیه‌ای است برای زنی که همسرش را در جستجوی عشق ترک می‌کند. درون‌مایه بسیاری از نوشته‌های بعدی ساند نظیر ریاکاری ذاتی نهاد ازدواج، عشق ممنوع زن و مردی از دو طبقهٔ اجتماعی متفاوت و اصلاح اجتماعی در این اثر دیده می‌شود. ساند در رمان‌های بعدی‌اش ولنتاین (۱۸۳۲) و لِلیا (۱۸۳۳) آرمان خود از جامعه آزاد را گسترش داد تا روابط اجتماعی و طبقات اجتماعی را نیز دربر بگیرد للیا دربارهٔ تلاش برای یافتن معشوقی‌ست که هم‌آورد عاشق باشد. رمان‌های اولیهٔ ساند سمت و سویی به شدت فمینیستی دارند. در نیمهٔ دوم دههٔ ۳۰، رمان‌های ساند بیشتر جنبهٔ سوسیالیستی به خود می‌گیرند (نظیر اسپیریدیون (۱۸۳۸)، کونسولو (۳–۱۸۴۲) و نمایشنامهٔ هفت رشته از چنگ (۱۸۴۰) که بازآفرینی فاوست گوته است) و در آثار متأخرترش از جمله فادت کوچولو (۱۸۴۹) بازنمایی آرمان‌گرایانهٔ زندگی روستایی و توجه به افراد به حاشیه رانده شدهٔ اجتماع نقش کلیدی دارد. ولنتاین اولین رمان از بسیار رمان‌های بعدی ساند است که قهرمان آن کارگر یا دهقان است

ساند رمان‌های روستایی‌اش از جمله دریای شیطان (۱۸۴۶)، فرانسوا لو شامپی (۱۸۴۸–۱۸۴۷)، فادت کوچولو (۱۸۴۹) و آقایان زن‌نواز بوادوره (۱۸۵۷) را بر اساس طرح‌هایی از تجربیات دوران کودکی‌اش در ییلاق نوشته‌است. رمان زمستانی در مایورکا به اقامت او و شوپن در زمستان ۹–۱۸۳۸ در آن جزیره می‌پردازد.

دیگر رمان‌های او عبارتند از: ایندیانا(۱۸۳۲)، لِلیا (۱۸۳۳)، موپرا (۱۸۳۷)، همسفر فرانسه (۱۸۴۰)، کونسولو (۱۸۴۳–۱۸۴۲) و پروانه‌ای از آنژی‌بو (۱۸۴۵).
 
موضوع نویسنده

Puyannnn

سطح
4
 
مهمان
Sep
13,532
22,013
مدال‌ها
3
آثار تئاتری و قطعات زندگی‌نامه‌ای شامل: داستان زندگی من (۱۸۵۵)، او و او (۱۸۵۹) (دربارهٔ با موسه)، دفترچهٔ خاطرات(پس از مرگ در ۱۹۲۶) و نامه‌نگاری‌ها از او منتشر شده‌است. ساند اغلب آثار تئاتری خود را در سالن خصوصی کوچکش در نوآن اجرا می‌کرد.

علاوه بر این، ساند نقدهای ادبی و مقالات سیاسی متعددی نیز نوشته‌است که موقعیت او را به عنوان یک سوسیالیست تثبیت می‌کند. به خاطر شیوهٔ زندگی در کودکی و جوانی، ساند هوادار فرودستان و طبقهٔ کارگر بود. در زمان انقلاب ۱۸۴۸، ساند که دست‌یابی زنان به حقوقشان را راه گریزناپذیر پیشرفت می‌دانست، روزنامه‌ای با همکاری اتحادیهٔ کارگران منتشر کرد و مقالات سیاسی بیشتری نوشت. او در مقاله‌ای نوشت: «من نمی‌توانم به جمهوری‌ای معتقد باشم که با انقلابی آغاز می‌شود که پرولتاریای خود را می‌کُشد.»

مشهورترین نقل قول از ژرژ ساند این است: «تنها شادی در زندگی دوست داشتن و دوست داشته شدن است.»

ژرژ ساند بسیار فراتر از مرزهای فرانسه شناخته شده‌بود و فعالیت‌های اجتماعی، نوشته‌ها و اعتقاداتش با نقدها و نظرات فراوانی اغلب از طرف مشاهیر ادب و هنر جهان همراه بود. ایوان تورگنیف دربارهٔ او می‌گوید: «چه مرد شجاعی بود این زن، و چه زن نیکی.» و آلفرد دو موسه او را «زنانه‌ترین زن» می‌نامد. هنری جیمز، نویسندهٔ آمریکایی، در کتابی به نام ژرژ ساند پیشرفت سریع این زن را در حوزهٔ ادبیات «چشمگیر» می‌داند، «زن جوان نیازمندی که در اتاق محقر کرایه‌ای زندگی می‌کرد و به دنبال کار بود».
 
موضوع نویسنده

Puyannnn

سطح
4
 
مهمان
Sep
13,532
22,013
مدال‌ها
3
ژرژ ساند در ۸ ژوئن ۱۸۷۶، اندکی پیش از تولد ۷۲ سالگی‌اش، در نوآن، در نزدیکی شاتورو، در شهرستان اندر به دلیل بیماری انسداد روده درگذشت. به هنگام مرگ، موریس ساند به همراه همسر و دو دخترش و سولانژ ساند در کنارش بودند. ژرژ ساند مایل نبود طبق آیین کاتولیکی دفن شود. پس از مرگ او، مشاجره‌ای بر سر نحوه برگزاری مراسم میان پسر و دخترش درگرفت و سولانژ در این مشاجره پیروز شد و در نهایت ساند در حضور کشیشان کاتولیک و در زمین خانه‌اش به خاک سپرده شد. حدود ۲۰۰ نفر برای شرکت در مراسم حاضر بودند. شاهزاده ناپلئون جروم (پسر ناپلئون سوم) و گوستاو فلوبر از کسانی بودند که شبانه با قطار از پاریس آمدند تا در مراسم خاکسپاری شرکت کنند. ویکتور هوگو به نوان نیامد اما نامه‌ای که فرستاده بود در مراسم خوانده شد. در سال ۲۰۰۴ طرح بحث‌برانگیز جابه‌جایی بقایای پیکر او به پانتئون مطرح شد.
 
بالا پایین