- Mar
- 1,662
- 11,433
- مدالها
- 5
اگر آن روز، بعد از ماموریتِ کریس، او زخمی نمیشد و ایزابلش به سمتش شیرجه نمیرفت و کمکش نمیکرد، محال بود که قلمِ سرنوشت، برایشان آنگونه بنویسد.
ازدواجی مخفیانه، از ترسِ قانونِ کارشان.
آری...
این هم یکی از قوانین مسخرهی سرزمینشان بود؛ که هیچگاه نباید دو همکار، با هم پیمان زندگی ببندند.
وقتی که وارد این کار میشدند، باید فکر اینجا را هم میکردند.
باید زره پولادین به قلبشان میپوشاندند تا هیچگاه قوانین را زیر پا نمیگذاشتند...
اما دیر به فکر افتادند.
ازدواجی مخفیانه، از ترسِ قانونِ کارشان.
آری...
این هم یکی از قوانین مسخرهی سرزمینشان بود؛ که هیچگاه نباید دو همکار، با هم پیمان زندگی ببندند.
وقتی که وارد این کار میشدند، باید فکر اینجا را هم میکردند.
باید زره پولادین به قلبشان میپوشاندند تا هیچگاه قوانین را زیر پا نمیگذاشتند...
اما دیر به فکر افتادند.
آخرین ویرایش توسط مدیر: