- Jun
- 2,609
- 15,635
- مدالها
- 6
بیتو هر شب چشمهایم از نبودن های پر از دردت تب میکند و اشکهای زلالم از درد به هم میپیچند همچو کودکی خسته که تمام طول روز را در جستوجوی توپ کهنه ولی دوست داشتنیاش در کوچهها دویده و در آخر با دستانی خالی و دلی پر از درد به خانه برگشته و جوی اشکهایش روان شدهست.
آخرین ویرایش توسط مدیر: