جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

بیوگرافی نویسندگان انجمن

_ مهرانه عسکری هستم از شهر مشهد. و اینکه زمستون امسال دوران ۱۶ سالگیم تموم میشه و شمع‌های ۱۷ سالگیم روشن میشن. اینکه چطور نوشتن شروع کردم واقعا دلیل و یا اتفاق خاصی نداره. یک شب خیلی با دل گرفته و حال داغون برای خالی کردن ذره‌ای از اون درد شروع کردم به نوشتن و میتونم بگم بعدش چیزی که اتفاق افتاد این بود که کم‌کم عادت شد و از عادت تبدیل به بخشی از پازل زندگیم شد. حسم موقع نوشتن یک‌جور آزادی و در عین حال شاید جالب باشه یک حالت غم هست. هنوز که هنوزه بعد سه سال نویسندگی دلیل اون غم رو نفهمیدم، بیشتر توی دلنوشته‌هام اون غم رو میشه دید.
_ من ملیکا علی عابدی هستم، متولد ۱۳۸۴/۶/۲۱، ترم دو کاردانی رشته حسابداری. شانزده سالم بود که تصمیم گرفتم شروع به نوشتن کنم، دنبال چند سایت آنلاین گشتم تا رمان بوک رو به عنوان حامی خودم پیدا کردم و با کمکش دو تا دلنوشته روی سایت دارم. از طرف دیگه‌ای با پدری دلسوز آشنا شدم که کمکم کردن تا نویسندگی مجموعه‌شون را انجام بدم و به صورت کتاب چاپ کنیم. و در واقع من گاهی می‌نویسیم، زمانی که دلیگرم، عصبیم و یا وقتی که نیاز دارم از دنیا خارج بشم و به دنیای خیال یا دنیا کلمات پناه ببرم، اینقدر غرق در نوشتن میشم که زمان از دستم میره!
_ یلدا شیخ‌آبادی هستم، یه دهه هشتادیِ شهریوری! شروع نویسندگیم از کلاس دوم یا سوم ابتدایی بود که یه داستان رو برای مسابقه نوشته و رتبه آوردم. شروع این راه کاملا تفریحی بود؛ چون هیچ مطالعه‌ای نداشتم و اون هم فقط از یه آرزوی بچه‌گانه بود. بعد از اون یه فاصله‌ای بین این فرایند افتاد تا رسیدم به دوران متوسطه. سعی کردم یه شروع تازه رو رقم بزنم؛ ولی چون نه توانایی شرکت توی دوره‌ها و نه امکانش رو داشتم، پس با همون ناوارد بودنم کنار اومدم تا اینکه به دلیل محصل بودن باز هم از این راه کنار کشیده شدم.(نمیتونم منکر این بشم که شب‌های امتحان نصف مهلت و فرجه رو صرف نوشتنم می‌کردم.) تا الان که دو سال و اندی از عضویتم توی رمان بوک می‌گذره، فهمیدم که امکانش هست. درسته شروعش به‌خاطر یه آرزوی دست نیافتنی [برای من] بود، ولی می‌تونم ادامه‌ی این راه رو خیلی...
_ مهسا میرحسن‌پور هستم اهل شیراز، متولد هفتم شهریور سال 1387 از سال ۱۳۹۹ مطالعه و تمارین رو در حیطه نویسندگی آغاز و پس از یک سال به طور جدی نوشتن رو شروع کردم در رابطه با اولین آثاری که از من منتشر شد می‌تونیم به داستان ثمین و سپس آلش دگاش اشاره کنیم، نوشته‌های من معمولا طبق دیدگاه شخصی و نتیجه‌گیری کلی از موضوعات برگرفته شده و در تمامی آثارم ژانر اجتماعی به چشم میخوره... ایده‌ها انبوهی از تجارب پیوند خورده به هم هستند. حتی در سال ۱۴۰۰ مطالعه خودم رو در رابطه با سبک رئالیسم و ابهام‌نویسی آغاز کردم تا بتونم دوباره این نوع نوشتار رو در یادها زنده کنم و رمان متلاشی طبق همین سبک به ارمغان آوردم در این اثر آغشته به ابهام که مثل پازل آشفته‌ست در پی کنار هم نهادن تیکه ها به فرجام اثر میرسیم. در آثار بنده یک سری بیماری‌ها پررنگ‌تر جلوه داده...
_ آزیتا حیدری هستم ملقب به مانا... . متولد پنج خرداد ۱۳۸۶ هستم، ملیت افغان هستم اما فعلاً ساکن تهرانم. اولین باری که وارد انجمن شدم تقریباً چهار سال پیش بود، اما خب چون اصول نویسندگی رو نمی‌دونستم، پشیمون شدم و بعد یه مدت که رمان‌های زیادی رو با ژانر‌های مختلف خوندم، تصمیم گرفتم تا خودم هم یک اثر رو منتشر کنم. دوباره دو سال پیش تصمیم گرفتم که وارد انجمن بشم و خب بعد از اینکه وارد شدم با خیلی‌ها آشنا شدم و همین باعث شد تا توی انجمن موندگار بشم و آثارم رو با بقیه به اشتراک بذارم.
_ تارا مطلق، متولد مهر ماه ۱۳۷۹، فرزند دوم خانواده و متاهل، کارشناسی روانشناسی بالینی! همیشه نوشتن رو دوست داشتم، مخصوصاً توی سنین نوجوانی؛ اما یه مدت نوشتن رو رها کردم تا سه سال پیش که دوباره شروع به نوشتن کردم و بعد از مدت‌ها اولین رمانم رو با عنوان "شیفتگی به رسم هور" نوشتم.
_ سلام امیدوارم حالتون خوب باشه! یسنا هستم پایه‌ی یازدهم رشته ادبیات انسانی، در مورد خودم بگم که؛ به تاریخ خیلی علاقه دارم و بیشتر از آهنگ‌‌های غمگین خوشم میاد، از شعر خیلی خوشم میاد و آهنگ‌های مرحوم مرتضی پاشایی رو هم خیلی گوش میدم. دوست دارم در آینده یه نویسنده‌ی بزرگ و یه دبیر عالی برای دانش آموزهای خودم بشم، البته هنوز به صورت جدی اقدام به نوشتن کتاب یا رمانی نکردم و فعلا در حد دلنوشته‌نویسی و شعر‌های کوتاه دارم در انجمن فعالیت می‌کنم و در واقع قلمم تازه و ناپخته‌ست؛ ولی تصمیم دارم توی تابستان به صورت جدی علاقه‌ام رو دنبال کنم و اولین داستانم رو بنویسم! فعلا شش دلنوشته‌ی کامل شده و دو دلنوشته‌ی درحال تایپ (که یکیش یه کار مشترک با دوست عزیزم فاطمه هست) دارم و ۶ تا دفتر شعر کوتاه و مبتدی! البته یه پاکت نامه و دیالوگ نویسی هم دارم...
_ نفیسه حسینی هستم ملقب به نفیسه‌.اچ، متولد آذر ۱۳۸۴، اهل شهرستان سراوان، و محصل رشته ادبیات علوم انسانی‌ هستم. نوشتن رو از خیلی وقت پیش با نوشتن روزمرگی‌هام در حد چند خط شروع کردم، اولین باری که به تشویق مادرم یک قطعه شعر نوشتم یازده سالم بود. سیزده سالگی رتبه‌ی اول رو در مسابقه‌ی شعرنویسی و شب شعر کسب کردم و بعد از اون نوشتن شعر رو ادامه دادم و تا به الان که گه‌گاهی قطعه‌هایی می‌نویسم. پونزده سالم بود که توجهم به نوشتن داستان و رمان جلب شد و از اون موقع تا به الان نوشتن داستان و رمان رو پیشه کردم و امیدوارم همچنان در زمینه نویسندگی پیشرفت کنم.
_ یسنا باقری هستم، متولد پنج مرداد ۱۳۸۷، شوشتر، خوزستان. درحال حاضر از لحاظ منطقی پایه دهم هستم، ادبیات و علوم انسانی می‌خونم و سیکل دارم. نمیگم وقتی بچه بودم گلستان سعدی و شاهنامه خوندم؛ ولی به خوندن علاقه داشتم. پدربزرگم، تقریبا توی سه_چهارسالگیم، بهم خوندن نوشتن یاد دادن و به گفته خودشون اولین چیزی که یاد گرفتم بنویسم، اسم و فامیل خودم بود. از اون‌جا که فرد کتابخونی هستن، من رو هم با خودشون همراه کردن و بهم یاد دادن کتاب بخونم و گاهی وقتا بهم کتاب هدیه می‌دادن. مادربزرگم هم در کنار پدربزرگم بهم قرآن یاد می‌داد و علاقه من به ادبیات فارسی از همون بچگی شروع شد. شش سالم بود که اولین شعرم رو نوشتم و به ادامه دادن تشویق شدم. اوایل فقط کاغذ سیاه می‌کردم و وقتی فهمیدم استعدادی توی شعر گفتن ندارم، روی آوردم به داستان کودک نوشتن. عمه بزرگم،...
_ من متولد سال 1378، 26 اسفند ماه هستم. در شهر مراغه که یکی از شهرهای استان آذربایجان شرقی هست متولد شدم. خانواده‌ی من مذهبی هستند و بیشتر اوقات فراغت رو صرف خوندن و مطالعه کتاب‌های علمی_تخیلی می‌کنم و میزان تحصیلات لیسانس حقوق هستم. در مورد شروع فعالیتم در امور شعر و داستان‌نویسی از سن 15 سالگی بود که اولین شعرم و در قالب مثنوی شروع کردم و بعد علاقه زیادی برای نوشتن شعر در قالب های مختلف مثل مسمط و غزل و ترجیع بند و... شروع شد. در سن 17 سالگی اولین رمانم که به نام حقه‌ی بی‌نفیس آغاز کردم و در سن 18 سالگی به اتمام رسوندم و بعد از اون اگه بخوام دقیق‌تر توضیح بدم این رمان باعث شد که من به کار نویسندگی ادامه بدم و علاقه شدیدی به من وارد شد و فعالیت قوی خودم از سن 20 سالگی شروع کرد و 10 داستان کوتاه رو به زبان ساده و امروزی نوشتم و 10...
بالا پایین