جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

آموزشی چگونه یک رمان بنویسیم؟

  • نویسنده موضوع ELNA
  • تاریخ شروع

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته جمع‌آوری نکات توسط ELNA با نام چگونه یک رمان بنویسیم؟ ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 5,443 بازدید, 218 پاسخ و 4 بار واکنش داشته است
نام دسته جمع‌آوری نکات
نام موضوع چگونه یک رمان بنویسیم؟
نویسنده موضوع ELNA
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط نهال رادان

Puyannnn

سطح
4
 
مهمان
Sep
13,512
21,981
مدال‌ها
3
قدم اول: بهترین ایده رو پیدا کنین و روش تمرکز کنین:


ایده رمانتون خاص و جذاب هست؟ آیا این ایده برای یک رمان 75 الی 100 هزار کلمه کفاف میده؟ به اندازه کافی قوی هست که مخاطب رو مجاب به خوندن کنه؟

توصیه میکنم که ابتدا خط داستانی جذاب و پیچیده ای رو برای داستانتون انتخاب کنین. مثلا داستان یک قاضی دادگاه که پرونده قتلی رو بررسی میکنه که قاتلش خودشه.

تا میتونین وقت صرف شاخ و برگ دادن و پرورش ایده کنین و در پایان بهترین ایده رو انتخاب کنین. اون ایده باید به قدری جذاب باشه که آرامش رو از ذهنتون بگیره و شما رو درگیر کنه. فقط این ایده ست که میتونه هر روز شما رو پشت لپ تاپ یا رایانه بکشونه و بهتون انگیزه نوشتن رمان رویاییتون رو بده.
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: ILLUSION

Puyannnn

سطح
4
 
مهمان
Sep
13,512
21,981
مدال‌ها
3
قدم دوم: مشخص کنین که از دسته کسانی هستین که برنامه ریزی طرح میکنن یا با شخصیت ها جلو میرن

اگر جز کسایی هستین که پیش از نوشتن، تمام طرح داستان رو برنامه ریزی میکنه، باید وقت بذارین و برای تک تک حوادث و شخصیت ها از ابتدا تا پایان داستان برنامه ریزی کنین.

اگر هم جز دسته دوم هستین، فقط می نویسین و اجازه میدین که شخصیت ها و حوادث، روند داستان رو تعیین کنن.

همونطور که استیون کینگ میگه:

«شخصیت های داستانتون رو در موقعیت های دشوار و پیچیده قرار بدین و همینطور به نوشتن ادامه بدین تا ببینین چه اتفاقی میفته.»
با این حال، بهتره برای اولین اثر، یک طرح جامع و نسبتا دقیق طراحی کنین تا بعدا دچار سردرگمی و خستگی ذهنی نشین.

با توجه به تجربه ای که داشتم، توصیه میکنم که ترکیبی از هر دو دسته باشین. تا حد زیادی برنامه ریزی دقیقی از حوادث و شخصیت ها داشته باشین و گاهی اوقات هم اجازه بدین که شخصیت ها دست شما رو بگیرن و شما رو در طول داستان و اتفاقات اون پیش ببرن. شک نکنین که به این مورد برمیخورین.
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: ILLUSION

Puyannnn

سطح
4
 
مهمان
Sep
13,512
21,981
مدال‌ها
3
قدم سوم: یک شخصیت اول فراموش نشدنی خلق کنین:



قبل اینکه اولین صفحه رو آغاز کنین، باید درک کاملی از شخصیت هاتون داشته باشین. مهم ترین شخصیت شما، همون قهرمان اصلی داستانه. این قهرمان اصلی داستان باید یک منحنی شخصیتی داشته باشه. به عبارتی باید متمایز از سایر شخصیت های جانبی یا شخصیت مقابل و شر داستان شما باشه. منظور اینه که شخصیت اول یا اصلی شما باید پتانسیل های مثبتی داشته باشه که در نقطه عطف داستان ظهور کنه. این شخصیت اصلی میتونه لغزش ها و ویژگی های منفی هم داشته باشه، اما این ویژگی ها قابل چشم پوشی هستن.

شما همچنین نیاز به یک شخصیت منفی یا مخالف قهرمان داستانتون دارین که باید به خوبی پرورشش بدین. فقط یادتون باشه که در دنیای رمان، آدم خوب مطلق و یا بد مطلق وجود نداره، هم شخصیت مثبت و هم شخصیت متقابلش دارای بعد هم خوب و هم بد و پیچیدگی های یک انسان واقعی هستن.

شما به عنوان نویسنده وظیفه دارین که طوری این شخصیت منفی رو خلق کنین که دشمنی سرسخت، واقعی و به یاد موندنی بشه. فراموش نکنین که جدا از قهرمان داستان و ضد قهرمان، شما نیاز به شخصیت های فرعی هم دارین.

برای خلق هر شخصیت از خودتون بپرسین:

این اشخاص اهدافشون چیه؟
چه چیزی مانع این شخصیت ها برای رسیدن به این اهداف میشه؟
برای رسیدن به خواسته هاشون، چه کار خواهند کرد؟
نقش هر یک از این شخصیت ها و تاثیرشون در داستان چیه؟
از اسامی خاص و متمایز و گاها نوین برای شخصیت هاتون استفاده کنین و اونها رو از نظر ظاهری، رفتاری و اخلاقی از همدیگه تمیز بدین. اینطوری مخاطب شما سردرگم نمیشه. در همون ابتدا سیلی از شخصیت های مختلف رو وارد داستان نکنین و اجازه بدین مخاطب ذره ذره این اشخاص و حوادث رو درک و جذب کنه. برای اینکه شخصیت های شما به یادموندنی شن و واقعی به نظر برسن، عنصر انسانیت رو به وجودشون تزریق کنین. اگر شخصیت شما واقعی به نظر نمیرسه، احتمالا فاقد ویژگی های یک انسان واقعی در دنیای واقعیه.

کاملا طبیعیه که قهرمان شما با اصلی ترین مانع مواجه بشه، اما این افکار، درد و احساسات درونی این شخصیته که بهش جون می بخشه. حتی اگر شخصیت داستان شما از نظر روحی و فیزیکی قویه، باید به خاطر داشته باشین که در نهایت او هم یک انسانه و ضعف، ترس و اختلالات درونی خودش رو داره و سوپرمن نیست!

شخصیتی رو خلق کنین که مخاطب باهاش همذات پنداری کنه. شخصیتی که مدام در حال شکل گیریه.

حالا با داشتن درک درست از تمام شخصیت هاتون، کار نوشتن کمی آسون تر میشه.


 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: ILLUSION

Puyannnn

سطح
4
 
مهمان
Sep
13,512
21,981
مدال‌ها
3
قدم چهارم: ایده تون رو در حد یک طرح کلی گسترش بدین:



میدونستین که خیلی از نویسنده های مشهور و پرفروش اهل طراحی و برنامه ریزی برای کتاب هاشون نیستن؟ جی کی رولینگ و استیون کینگ و خیلیای دیگه رو میشه نام برد. هر چقدر هم که خفن به نظر برسه، باید بگم که من و شما نه رولینگ هستیم و نه کینگ. دوباره برمی گردیم به تجربه شخصی که قبلا گفتم. بهتره ترکیبی از هر دو گروه باشین.

و اما عناصر و نمودار پلات یا طرح داستان. به طور کلی میشه اجزای یک طرح رو در پنج مورد زیر در نظر گرفت:

1. شروع

2. حوادثی که روند داستان رو تغییر میدن

3. مجموعه ای از کنش ها و اتفاقات که باعث ایجاد تنش و جذابیت میشن

4. نقطه عطف یا اوج داستان

5. و سرانجام، نتیجه نهایی داستان


فرقی نمیکنه که چقدر برای رمانتون برنامه ریزی میکنین، نکته طلایی اینه که شما باید مخاطب رو از همون ابتدا خیلی زود جذب کنین و تا انتهای کتاب برسونیدش.
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: ILLUSION

Puyannnn

سطح
4
 
مهمان
Sep
13,512
21,981
مدال‌ها
3
قدم پنجم: تحقیق. تحقیق. تحقیق:



فکیشن (Fiction) یعنی حوادثی ساختگی و غیر واقعی. با این وجود دلیل نمیشه که دنیای رمان شما قابل باور و منطقی نباشه. تحقیق و مطالعه موثر، جوهره یک اثر ناب و با ارزشه. اگر قراره شخصیت من از اسلحه استفاده کنه، من باید با مطالعه و تحقیق، متخصص اسلحه بشم. تصور کنین که قهرمان داستان از اسلحه ای 12 گلوله شلیک میکنه ولی در واقع خشاب اون اسلحه خاص در دنیای واقعی تنها ظرفیت 8 گلوله داره. خیلی ضایع میشه، نه؟

به همین خاطره که میگم اطلاعات دقیق و جزئیات میتونه اثر رو با ارزش کنه و تنها راه ممکن هم تحقیق پیوسته است. کافیه یکی دو بار اطلاعات غلط بدین، مخاطب شما ممکنه هم اعتماد و هم علاقش رو به شما و کتابتون از دست بده.

پس برای بار آخر خواهش میکنم که مدام در حال تحقیق درباره موضوع مورد نظرتون در رمانتون باشین. بهترین منبع هم اینترنته. سریع ترین راه و البته، کم هزینه ترین.
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: ILLUSION

Puyannnn

سطح
4
 
مهمان
Sep
13,512
21,981
مدال‌ها
3
قدم ششم: زاویه دید روایت داستان رو تعیین کنین:



شاید انتخاب زاویه دید راوی داستان ساده به نظر برسه ولی این مرحله واقعا دشواره. شما چند انتخاب دارین: اول شخص (ضمیر من)، دوم شخص (ضمیر تو) و سوم شخص (او) که هر کدوم معایب و مزایای خودشون رو دارن که بعدا در پست های دیگه عمیقا بررسیشون میکنیم.

زاویه دید شما مثل یک دوربین میمونه. هرچیزی که شما به عنوان راوی ببینین، مخاطب هم میبینه. در واقع بهتره بگم که هرچیزی که شما تشخیص بدین و بخواین، مخاطبتون میبینه. پس به خاطر داشته باشین که انتخاب زاویه دید، چقدر روی دید مخاطب شما در داستان تاثیرگذاره.

 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: ILLUSION

Puyannnn

سطح
4
 
مهمان
Sep
13,512
21,981
مدال‌ها
3
قدم هفتم: یک پایان کاملا راضی کننده:



اگر اول داستان رو عالی شروع نکردین، عیبی نداره. اگر اواسط داستان فراز و نشیب داشتین، قابل چشم پوشیه اما اگر پایان رو خراب کنین، متاسفانه باید بگم که به احتمال زیاد جمع زیادی از مخاطبان رو ناامید می کنین.

یک پایان خوب باید:

به شعور و زمان و همینطور هزینه مخاطب احترام بذاره
باید بهترین انتخاب شما باشه. هم بهترین برای شما و هم راضی کننده ترین برای مخاطب
بهتره خیلی از پایان پیچیده و بیش از حد باز و بدون نتیجه گیری دوری کنین
اینکه پایان قراره تلخ، شاد و یا باز باشه به عهده شماست. ولی اجازه ندین که پایانی که مینویسین خیلی زود از ذهن مخاطبتون پاک بشه. شده بیش از صد بار پایان رو تغییر بدین، اشکالی نداره. مهم ترین ضربه، ضربه نهاییه. پس خیلی حواستون به پایان ساعت ها زمان گذاشتن و زجر کشیدنتون باشه. خیلی هم برای رسیدن به پایان رمان عجله نکنین. کاملا این حس رو داشتم و درک کردم. به همین خاطر عجول نباشین و وسوسه نشین. نوشتن اخر داستان، بهترین اما مشکل ترین کار دنیاست!
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: ILLUSION

ASHVAN

سطح
6
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
Aug
7,872
26,781
مدال‌ها
8
مقدمه اول

رمان درباره ی انسان ها و روابط بین آنهاست. زبانی که با آن رمان را روایت می کنیم باید متناسب با این دو مقوله باشد. یعنی :

1. بین زبان نویسنده ( یا روای) و موضوع رمان باید تناسب باشد. مثلا بسیاری از نویسندگان برای آنکه بتوانند رمان های تاریخی بنویسند و به گونه ای رمان خود را واقعی جلوه دهند از زبانی کلاسیک, فخیم و به اصطلاح کتابی استفاده می کنند. حتی در هنگام نوشتن دیالوگ بین دو شخصیت هم همان زبان کتابی و کلاسیک را به کار می برد و اصطلاحات و کلماتی استفاده می کند که در آن دوره تاریخی کاربردداشته.

مثلا می نویسند: رخصت دهید شما را تا آستانه ی در همراهی کنم.

و نمی نویسند: اجازه بده تا دم در باهات بیام.
 

ASHVAN

سطح
6
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
Aug
7,872
26,781
مدال‌ها
8
می بینید که هم نوع کلماتی که انتخاب شده و هم شکل کلمات متفاوت هست. (رخصت : اجازه) (با شما: باهات) (آستانه: دم در) (بیایم: بیام)

گذشته از این انتخاب نوع کلمات نوع رابطه ی بین دو نفر را هم نشان می دهد. به احتمال زیاد نوع رابطه در دیالوگ اول رابطه ای رسمی و تشریفاتی اما در دیالوگ دوم نوع رابطه خودمانی و دوستانه هست.

طبیعتا نویسنده ای که از دوره ی معاصر می نویسند تلاش می کند زبانش در عین حال که استحکامش را حفظ می کند به زبان روزمره ی مردم نزدیک باشد. از اصطلاحات و تکیه کلامهای دوره ی خود استفاده می کند و این مسئله را هم در زبان کلی روایت و هم در دیالوگ های مابین شخصیت ها در نظر می گیرد.

 

ASHVAN

سطح
6
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
Aug
7,872
26,781
مدال‌ها
8
2. بین شخصیت و زبان او باید تناسب باشد. یک پیرمرد روستایی کشاورز 60 ساله مثل یک مرد مکانیک شهری 35 ساله صحبت نمی کند. این دو در بستر زبان فارسی صحبت می کنند اما اولی متناسب با شخصیتش و شرایطی که در آن زندگی کرده و دومی هم متناسب با طبقه اجتماعی, سطح تحصیلات و جنسیت و محیط خانواده و ... کلمات مورد نظرشان را برای بیان منظورشان به کار می برند. شاید در زبان پیرمرد کشاورز بیشتر با کلماتی مواجه باشیم که ارتباط با محیط زندگی روستایی او دارد. این پیرمرد ممکن است حافظه خوبی هم داشته باشد و مدام از ضرب المثل های کهن استفاده بکند. لحن و بیان شیرین و لطیفی داشته باشد. مرد مکانیک شهری هم متناسب باش شخصیتش و محیطی که در آن رشد یافته.
 
بالا پایین