♡
موضوع نویسنده
اطلاعات موضوع
♡
موضوع نویسنده
♡Nadieh♡
مهمان
معرفی کتاب:
رمان «سهم من» نوشته پرینوش صنیعی است که داستان زندگی دختری به نام معصومه است که در اوج ماجراهای سیاسی تاریخ ایران روایت می شود.
این رمان ابتدا در ایران اجازه چاپ نگرفت، شاید به این دلیل که به تضادهای جامعه مدرن ایران در مقابل جامعه سنتی پرداخته بود. اما بلافاصله پس از چاپ، اگرچه تم خاکستری و غم آلودی داشت، مورد استقبال قرار گرفت.
رمان «سهم من» نوشته پرینوش صنیعی است که داستان زندگی دختری به نام معصومه است که در اوج ماجراهای سیاسی تاریخ ایران روایت می شود.
این رمان ابتدا در ایران اجازه چاپ نگرفت، شاید به این دلیل که به تضادهای جامعه مدرن ایران در مقابل جامعه سنتی پرداخته بود. اما بلافاصله پس از چاپ، اگرچه تم خاکستری و غم آلودی داشت، مورد استقبال قرار گرفت.
♡
موضوع نویسنده
♡Nadieh♡
مهمان
این رمان یکی از رمان های اجتماعی جذاب است. جدا از خاصیت نثر روان و صمیمی داستان ، طراحی فضای داستان به گونه ای است که خواننده راغب است بدون وقفه داستان را دنبال کند تا از ریتم و ضرباهنگ آن کاسته نشود . علاوه بر این، ویژگی های روانشناسانه و همچنین اجتماعی داستان در کنار فضای ملموس و واقعی آن، به جذابیت این رمان افزوده است.
♡
موضوع نویسنده
♡Nadieh♡
مهمان
درباره پرینوش صنیعی
پرینوش صنیعی (متولد ۱۳۲۸ در تهران) و دارای اصالت دزفولی ، داستان‌نویس ایرانی است. از رمان‌های شناخته‌شدهٔ وی می‌توان به پدر آن دیگری که بر اساس آن فیلمی با همین نام در سال ۱۳۹۳ ساخته شد اشاره کرد.
صنیعی در محله شاپور زندگی می‌کرد. در دبیرستان به تحصیل در رشتهٔ ادبی پرداخت و در دانشگاه در رشتهٔ روان‌شناسی تحصیل کرد. بعد از پایان تحصیلاتش، صنیعی دریک مؤسسهٔ حمایتی (مؤسسه تربیتی شهرداری) مشغول کار شد. پدر وی یکی از کارکنان وزارت امور اقتصاد ودارایی بود. وی هم‌اکنون دو فرزند دارد.
♡
موضوع نویسنده
♡Nadieh♡
مهمان
خلاصه‌ای از کتاب:
رمان سهم من داستان زندگی دختری است به نام”معصومه” است که از کودکی تا میانسالی روایت می شود. معصومه از یک خانواده ی مذهبی و متعصب است که با پدر و مادرش از قم به تهران مهاجرت می کند. داستان از اوایل دهه سی آغاز می شود.
معصومه چون در یک خانواده مذهبی به دنیا آمده بود دارای برادرانی متعصب بود که برای او محدودیت هایی ایجاد می کردند و همین امر باعث شد، معصومه دانش آموز پر تلاش مدرسه ترک تحصیل کند.
رمان سهم من داستان زندگی دختری است به نام”معصومه” است که از کودکی تا میانسالی روایت می شود. معصومه از یک خانواده ی مذهبی و متعصب است که با پدر و مادرش از قم به تهران مهاجرت می کند. داستان از اوایل دهه سی آغاز می شود.
معصومه چون در یک خانواده مذهبی به دنیا آمده بود دارای برادرانی متعصب بود که برای او محدودیت هایی ایجاد می کردند و همین امر باعث شد، معصومه دانش آموز پر تلاش مدرسه ترک تحصیل کند.
♡
موضوع نویسنده
♡Nadieh♡
مهمان
اوج داستان زمانی اتفاق می افتد که می فهمیم همسر معصومه یک مخالف سیاسی است و این با سنتهای خانواده معصومه متضاد است.
حمید را اعدام می کنند و معصومه با داشتن سه فرزند در می یابد که روی پاهای خودش بایستند. او مشغول به کاری می شود و بار زندگی را به دوش می کشد.
“سهم مردانگی” هم بر دوش معصومه می افتد.
این فداکاری و از خود گذشتگی تمام “سهم یک زن” از زندگی اوست.
حمید را اعدام می کنند و معصومه با داشتن سه فرزند در می یابد که روی پاهای خودش بایستند. او مشغول به کاری می شود و بار زندگی را به دوش می کشد.
“سهم مردانگی” هم بر دوش معصومه می افتد.
این فداکاری و از خود گذشتگی تمام “سهم یک زن” از زندگی اوست.
♡
موضوع نویسنده
♡Nadieh♡
مهمان
پدر معصومه از دنیا می رود و با شروع جنگ پسر بزرگش را برای نفرستادن به سربازی قاچاقی از مرز عبور می دهد. و پسر کوچکش سعید به جبهه می رود.
سیامک پسر بزرگش در خارج از کشور ادامه تحصیل می دهد و ازدواج می کند و سعید بعد از پایان جنگ با یک خانواده مذهبی وصلت می کند، شیرین دخترش در شرف ازدواج است.
سیامک پسر بزرگش در خارج از کشور ادامه تحصیل می دهد و ازدواج می کند و سعید بعد از پایان جنگ با یک خانواده مذهبی وصلت می کند، شیرین دخترش در شرف ازدواج است.
♡
موضوع نویسنده
♡Nadieh♡
مهمان
در پایان داستان که معصومه اکنون زن میانسالی شده است، مسعود همان داروخانه دار، عشق قدیمی اش را می بیند و داستان عشق دوران جوانی برایش زنده می شود، مسعود به او پیشنهاد ازدواج می دهد، معصومه تصمیم ازدواجش را به فرزندانش واگذار می کند...
♡
موضوع نویسنده
♡Nadieh♡
مهمان
جملاتی از متن کتاب
1- در دانشگاه یک همکلاسی داشتم به اسم مهناز، جمله‌ای داشت که داده بود با خط خوش نوشته بودند و به دیوار زده بود می گفت: «هر چه را که می خواستم روزی به دست آوردم و دیگر نمی خواستم.»2- «همیشه از کارهای پروانه تعجب میکردم. اصلا به فکر آبروی آقاجونش نبود.»
1- در دانشگاه یک همکلاسی داشتم به اسم مهناز، جمله‌ای داشت که داده بود با خط خوش نوشته بودند و به دیوار زده بود می گفت: «هر چه را که می خواستم روزی به دست آوردم و دیگر نمی خواستم.»2- «همیشه از کارهای پروانه تعجب میکردم. اصلا به فکر آبروی آقاجونش نبود.»
♡
موضوع نویسنده
♡Nadieh♡
مهمان
شناسنامه کتاب
نویسنده: پرینوش صنیعی
ناشر: آئی سا
تعداد صفحات: 528
نوع جلد: شومیز
قطع: رقعی
شابک: 9789645529756
امتیاز گودریدز: 4.23
قیمت چاپ سی و ششم: 75,000 تومان
نویسنده: پرینوش صنیعی
ناشر: آئی سا
تعداد صفحات: 528
نوع جلد: شومیز
قطع: رقعی
شابک: 9789645529756
امتیاز گودریدز: 4.23
قیمت چاپ سی و ششم: 75,000 تومان
آخرین ویرایش توسط مدیر: