جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار شهریار

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط Mr. Sarmast با نام شهریار ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,473 بازدید, 69 پاسخ و 2 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع شهریار
نویسنده موضوع Mr. Sarmast
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Angel ✨

گیان

سطح
2
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
فعال انجمن
Oct
2,773
30,364
مدال‌ها
3
شمعی فروخت چهره که پروانه تو بود

عقلی درید پرده که دیوانه تو بود

خم فلک که چون مه و مهرش پیاله هاست

خود جرعه نوش گردش پیمانه تو بود

پیرخرد که منع جوانان کند ز می

تابود خود سبو کش میخانه تو بود

خوان نعیم و خرمن انبوه نه سپهر

ته سفره خوار ریزش انبانه تو بود

تا چشم جان ز غیر تو بستیم پای دل

هر جا گذشت جلوه جانانه تو بود

دوشم که راه خواب زد افسون چشم تو

مرغان باغ را به لب افسانه تو بود

هدهد گرفت رشته صحبت به دلکشی

بازش سخن ز زلف تو و شانه تو بود

برخاست مرغ همتم از تنگنای خاک

کورا هوای دام تو و دانه تو بود

بیگانه شد بغیر تو هر آشنای راز

هر چند آشنا همه بیگانه تو بود

همسایه گفت کز سر شب دوش شهریار

تا بانک صبح ناله مستانه تو بود
 

گیان

سطح
2
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
فعال انجمن
Oct
2,773
30,364
مدال‌ها
3
خجل شدم ز جوانی که زندگانی نیست

به زندگانی من فرصت جوانی نیست

من از دو روزه هستی به جان شدم بیزار

خدای شکر که این عمر جاودانی نیست

همه بگریه ابر سیه گشودم چشم

دراین افق که فروغی ز شادمانی نیست

به غصه بلکه به تدریج انتحار کنم

دریغ و درد که این انتحار آنی نیست

نه من به سیلی خود سرخ میکنم رخ و بس

به بزم ما رخی از باده ارغوانی نیست

ببین به جلد سگ پاسبان چه گرگانند

به جان خواجه که این شیوه شبانی نیست

ز بلبل چمن طبع شهریار افسوس

که از خزان گلشن شور نغمه خوانی نیست
 

گیان

سطح
2
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
فعال انجمن
Oct
2,773
30,364
مدال‌ها
3
یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم
تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم
تو جگر گوشه هم از شیر بریدی و هنوز
من بیچاره همان عاشق خونین جگرم
خون دل میخورم و چشم نظر بازم جام
جرمم این است که صاحبدل و صاحبنظرم
منکه با عشق نراندم به جوانی هوسی
هوس عشق و جوانیست به پیرانه سرم
پدرت گوهر خود تا به زر و سیم فروخت
پدر عشق بسوزد که در آمد پدرم
عشق و آزادگی و حسن و جوانی و هنر
عجبا هیچ نیرزید که بی سیم و زرم
هنرم کاش گره بند زر و سیمم بود
که به بازار تو کاری نگشود از هنرم
سیزده را همه عالم به در امروز از شهر
من خود آن سیزدهم کز همه عالم به درم
تا به دیوار و درش تازه کنم عهد قدیم
گاهی از کوچه معشوقه خود می گذرم
تو از آن دگری رو که مرا یاد تو بس
خود تو دانی که من از کان جهانی دگرم
از شکار دگران چشم و دلی دارم سیر
شیرم و جوی شغالان نبود آبخورم
خون دل موج زند در جگرم چون یاقوت
شهریارا چه کنم لعلم و والا گهرم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

گیان

سطح
2
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
فعال انجمن
Oct
2,773
30,364
مدال‌ها
3
از من گذشت
ومن هم از اوبگذرم ولی
با چــون مــنی بہ غــــیر
محبت روا نبود
 

گیان

سطح
2
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
فعال انجمن
Oct
2,773
30,364
مدال‌ها
3
سخن ، بى تو مگر جاى شنیدن دارد ؟
نفس ، بى تو کجا ناى دمیدن دارد

علت کورى. یعقوب نبى معلوم است
شهر بى یار مگر ارزش دیدن دارد….
 

گیان

سطح
2
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
فعال انجمن
Oct
2,773
30,364
مدال‌ها
3
کافر نه ایم و بر سرمان شور عاشقی است

آن را که شور عشق به سر نیست کافر است
 

گیان

سطح
2
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
فعال انجمن
Oct
2,773
30,364
مدال‌ها
3
ای غنچه خندان چرا خون در دل ما میکنی
خاری به خود می بندی و ما را ز سر وا میکنی
 

آیناز

سطح
2
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
May
2,440
31,941
مدال‌ها
3
میروم تا که به صاحبنظری بازرسم

محرم ما نبود دیده کوته نظران

دل چون آینه اهل صفا می شکنند

که ز خود بی خبرند این ز خدا بیخبران

دل من دار که در زلف شکن در شکنت

یادگاریست ز سر حلقه شوریده سران

گل این باغ بجز حسرت و داغم نفزود

لاله رویا تو ببخشای به خونین جگران
 
بالا پایین