- Mar
- 6,011
- 26,597
- مدالها
- 12
هر نا و مي کند آزار دل من
با آنکه به گيتي سر آزار کسم نيست
تو را من چشم در راهم شباهنگام
که می گیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی
که می گیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی
با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشتهباشید.
اکنون ثبتنام کنید!هر نا و مي کند آزار دل من
با آنکه به گيتي سر آزار کسم نيست
یاد باد آن که چو یاقوت قدح خنده زدیتو را من چشم در راهم شباهنگام
که می گیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی
یاد باد آن که چو یاقوت قدح خنده زدی
در میان من و لعل تو حکایتها بود
یک قفل زدم بر دل و پیمانه شکستمدر دایرهی قسمت ما نقطهی تسلیمیم
لطف آنچه تو اندیشی،حکم آنچه تو فرمایی
مجنون تو هستم که فقط گوش کنییک قفل زدم بر دل و پیمانه شکستم
ساقی نظر انداخت به میخانه نشستم
یار مرا غار مرا عشق جگر خوار مرامجنون تو هستم که فقط گوش کنی
بگذاری ام و باز فراموش کنی
ای شعله به تن،خواهرِ نمرود بگویار مرا غار مرا عشق جگر خوار مرا
یار تویی غار تویی خواجه نگه دار مرا
ویرانه نه آنست ک جمشید بنا کردای شعله به تن،خواهرِ نمرود بگو
دیوانه تر از من چه کسی بود،بگو
ته مانده ی یک مرد اگر برگرددویرانه نه آنست ک جمشید بنا کرد
ویرانه نه آنست که فرهاد فرو ریخت
ویرانه دل ماست که بار هر نگه تو
صدبار بنا گشت و دگر بار فرو ریخت
ما که پول نداشتیم دماغمان را عمل کنیم و گونه بکاریم، ما که خط لب نداشتیم و مژه مصنوعی نداشتیم، ما که موی بلوند و قد بلند نداشتیم، ما که چشمهایمان رنگی نبود؛ رفتیم و کتاب خواندیم! و با هر کتابی که خواندیم، دیدیم که زیباتر شدیم، آنقدر که هربار که رفتیم در آینه نگاه کردیم، گفتیم: خوب شد خدا ما را آفرید وگرنه جهان چیزی از زیبایی کم داشت. میدانی آن جراح که هرروز ما را زیباتر میکند، اسمش چیست؟ اسمش "کتاب" است! چاقویش درد ندارد، امّا همهاش درمان است. هزینهاش هرقدر هم که باشد به این زیبایی میارزد. من نشانی مطب این پزشک را به همه ی شما می دهم: رمان بوک! بی وقت قبلی داخل شوید! این طبیب مشفق، اینجا نشسته است، منتظر شماست!
*ثبت نام*
سلام مهمان عزیز
برای حمایت از نویسندگان محبوب خود و یا نشر آثارتان به خانواده رمان بوک بپیوندید:
کلیک برای: عضویت در انجمن رمان بوک