به نام نامی یزدان
عنوان رمان: عنوان رمان شما مرگ خاموش بود. عنوان شما از دو بخش مرگ+خاموش تشکیل شده بود. اندازه عنوان استاندارد بود اما عنوان انتخابی کلیشهای و تکراری بود و قبلاً کتابهای دیگری با این عنوان بودهاند. عنوان انتخابی، به طور محسوسی با دو ژانر انتخابی (ترسناک و تراژدی) ارتباط داشت ولی ارتباطی با ژانر عاشقانه در آن دیده نمیشد. همچنین عنوان با بدنه نیز ارتباط محسوسی داشت. عنوان از کلمات سادهای تشکیل شده و کل داستان را لو نداده بود که موجب جذب و کنجکاوکردن خواننده میشود.
ژانرها: شما از سه ژانر ترسناک، عاشقانه و تراژدی در رمانتان نام برده بودید. ژانر ترسناک با توجه به اتفاقات عجیب و ترسناکی برای شخصیت اصلی(نیکا) رقم میخورد به طور محسوس در رمان وجود داشت. ژانر عاشقانه نیز با توجه به احساسات دو شخصیت رمان(نیکا و نوید) به یکدیگر در رمان مشاهده میشد. ژانر تراژدی هم با توجه به مرگ شخصیت اصلی در پایان داستان و سرگذشت شخصیت دیگر داستان(آدرینا) در بدنه مشاهده میشد. در کل هر سه ژانر به درستی انتخاب شده بودند
خلاصه: خلاصه اندازه مناسبی داشت. خلاصه از کلمات سادهای تشکیل شده بود و کل داستان را لو نمیداد. همچنین دور از کلیشه بود و تکراری نبود. خلاصه انتخابی به خاطر لو ندادن داستان موجب جذب و کنجکاو شدن خواننده برای خواندن ادامه رمان میشود. همچنین خلاصه نوشته شده به طور محسوسی با دو ژانر انتخابی (عاشقانه و تراژدی) ارتباط داشت ولی ارتباطی با ژانر ترسناک در آن دیده نمیشد. همین طور خلاصه ارتباط کامل و قابل فهمی با بدنه دارد.
جلد رمان: تصویر جلد ارتباط کامل و محسوسی با ژانر ترسناک داشت. رنگ تیره تصویر و عکس دختر در تصویر ارتباط محسوسی با این ژانر داشتند. اما تصویر، هیچ ارتباطی با دو ژانر عاشقانه و تراژدی نداشت. همچنین فونت استفاده شده برای عنوان رمان در جلد مناسب بود و چینش خوبی داشت. تکست انتخابی نیز با دو ژانر ترسناک و تراژدی ارتباط محسوسی دارد ولی ارتباطی با ژانر عاشقانه ندارد. همینطور تکست انتخابی و جلد با بدنه نیز ارتباط محسوسی دارند.
مقدمه: متاسفانه رمان شما مقدمه نداشت. بهتر است برای بهتر شدن رمان و جذب بیشتر خواننده، مقدمه را به رمانتان اضافه کنید.
آغاز: آغاز شما با صحنهای بود که دختری به نام نیکا به همراه برادرش میخواهد نتایج کنکور را ببیند و از نتیجه آزمون خود مطلع شود. آغاز شما به دور از کلیشه بود و به قدر کافی مجهول و ابهام داشت که باعث جذب و تشویق خواننده برای خواندن ادامه رمان میشد. در آغاز از توصیفات نیز استفاده شده بود و همچنین آغاز به طور ناگهانی اطلاعات زیادی را به خواننده نمیداد و از این نظر هم انتخاب مناسبی بود.
میانه: میانهی شما با رفتن نیکا به ساری، ورود آدرینا و اذیت و آزار نیکا در هتل، همخانه شدن با نوید، آشنایی با دوستانشان، همخانه شدنشان با دوستان نیکا و نوید، اذیت و زخمی کردن نیکا توسط آدرینا، فهمیدن علاقمندی نوید به نیکا و کشته شدن نیکا توسط آدرینا ادامه میابد. فهمیدن ارتباط داشتن آدرینا و نوید توسط نیکا و فهمیدن دلیل حضور آدرینا نقطه اوج داستان بود. میانه جذب و کنجکاوکنندگی لازم را برای خواننده داشت ولی برخی اتفاقات مانند همخانه شدن نوید و نیکا باعث ایجاد کلیشه در میانه میشد.
لحن و بافت: لحن رمان شما هم در دیالوگ و هم در مونولوگ محاورهای بود خوشبختانه این لحن در تمام رمان به خوبی رعایت شده بود و بافت رمان یکدست بود.
سیر رمان: سیر رمان متاسفانه سرعت بالایی داشت. اتفاقات همه پشت سر هم میافتادند. قبولی نیکا در دانشگاه، رفتن به ساری، ماندن در هتل و اتفاقات در هتل، ساکن شد در ویلا، همخانه شدن با نوید، آشنایی دوباره با دوستانشان، همخانه شدن آنها با هم و... همگی خیلی سریع اتفاق افتادند و خواننده فرصت هضم و درک اتفاقات را پیدا نمیکرد. بهتر است سرعت سیر رمان کمتر شود و به هر اتفاق بیشتر پرداخته شود.
دیالوگها و مونولوگها: تناسب بین دیالوگ و مونولوگها در متن رعایت شده بود و به گونهای نبود که یک پارت دیالگ محور و پارت دیگر مونولوگ محور باشد. همچنین متفاوت بودن دیالوگ شخصیت ها با یکدیگر رعایت شده بود و دیالوگها و مونولوگ ها اطلاعات کافی را به خواننده میدادند. همچنین از علائم نگارشی مناسب با توجه به حالت و نوع بیان جمله استفاده شده بود. همینطور بهتر است توصیفات در دیالوگ انجام شوند.
شخصیت پردازی: شخصیت پردازی شما به دور از کلیشه ولی گاهی غیر مستقیم و گاهی مستقیم بود. برخی شخصیتها به طور ناگهانی و مستقیم توصیف شده بودند و برخی دیگر از شخصیت ها هم هیچ توصیفی نداشتند و خواننده هیچ تصوری از آنها نداشت. بهتر است توصیفات خود را به صورت غیر مستقیم انجام دهید و همچنین توصیفات در متن کم بود. بهتر است توصیفات را در متن بیشتر کنید.
توصیف مکان: توصیف مکان در داستان شما بسیار کم و تقریبا صفر بود. بهتر است برای درک و تفهیم بیشتر داستان برای خواننده، توصیف مکان را در داستانتان بیشتر کنید.
صداها و آواها: توصیف صدا و آوا در داستان شما بسیار بسیار کم بود. بهتر است برای درک بهتر فضا برای خواننده، توصیف بیشتری دربارهی صداها و آواهای محیط داشته باشید. برای مثال آواهای موجود در محیط مثل: خشخش برگها، صدای پرندگان و... . همینطور تن صدای شخصیتها مثل بم، زیر و... . همینطور جهت صدا و آواها: مثل پشت سر، جلو و... . یا حالت صدا مثل متعجب، شاد و... .
احساسات: توصیف احساسات شخصیتها در داستان بسیار کم بود و گاهی اصلا وجود نداشت.بهتر است برای درک بهتر هر شخصیت توسط خواننده، توصیف بیشتری از احساسات آن شخصیت انجام دهید.
زاویه دید: زاویه دید در داستان تماماً اول شخص بود ولی از شخصیتی به شخصیت دیگر تغییر پیدا میکرد. اما تغییر زاویه دید در برخی قسمتها داستان بسیار زیاد و بی دلیل بود. بهتر است در طول داستان زاویهی دید را بی دلیل و زیاد عوض نکنید.
کشمکش و تعلیق: کشمکش های درونی و بیرونی افراد در رمانتان محسوس بود. کشمکش های درونی مثل ترسها و افکار شخصیت اصلی(نیکا) و کشمکشهای بیرونی مثل آزار و اذیتهای شخصیت دیگر داستان(آدرینا) کاملا محسوس و قابل درک بود. همچنین دلیل آزار اذیت نیکا توسط آدرینا تعلیق مناسب و کنجکاوکنندهای برای رمان بود.
ایده و پیرنگ: پیرنگ داستان درباره دختری بود که برای رفتن به دانشگاه به شهر دیگری رفته است و در آنجا مورد آزار و اذیت روح یک دختر قرار میگیرد. ایده انتخابی تکراری و کلیشهای بود اما با پردازش خوبی که داشت، موجب جذب و تشویق خواننده برای خواندن ادامهی رمان میشد. در کل رمان دارای ایدهی کلیشهای و پردازش خوبی بود.
ایرادات نگارشی: ایردات و نگارشی و املایی در متن رمان کم بود و در این زمینه دقت کافی شده بود.
باور پذیری: رمان شما از این نظر زیاد باور پذیر نبود. اینکه نیکا بعد از دیدن اتفاقات عجیب و آزار اذیت در هتل هنوز در هتل ماند یا بعد از دیدن آدرینا در خانه و آزار اذیت دوبارهاش توسط آدرینا به کسی خبر نداد، موجب کمتر شدن باور پذیری برای خواننده میشود.
سخن آخر: پیشرفتهای بزرگ، حاصل تلاشهای کوچک است. امیدوارم این نقد برایتان مفید بوده باشد. از خواندن رمان زیبایتان لذت بردم.