به نام نامی یزدان
عنوان داستان: عنوان داستان شما فریب ابلیس بود. عنوان شما از دو بخش فریب+ابلیس تشکیل شده است و اندازه مناسبی دارد. اما عنوان تکراری است و قبلا کتاب دیگری با این عنوان بوده است و کلیشهای است. در نام داستان از کلمات ثقیل نیز استفاده شده که باعث ایجاد کنجکاوی بیشتر در خواننده شده بود. عنوان، کل داستان را لو نداده بود و موجب جدب بیشتر خواننده شده بود. عنوان ارتباط محسوسی با دوژانر انتخابی (اجتماعی و فانتزی) داشت. همچنین عنوان ارتباط مناسبی با بدنه داشت.
ژانرها: شما از دو ژانر اجتماعی و فانتزی در داستانتان نام برده بودید. ژانر اجتماعی با توجه به کارهای شیطان و گول زدن مردم توسط او در داستان به طور محسوس وجود داشت. ژانر فانتزی نیز با توجه به توصیف و حضور داشتن شیطان در داستان و در میان مردم به طور محسوسی مشاهده میشد. کل هر دو ژانر به طور محسوس در رمان وجود داشتند و به درستی انتخاب شدهاند.
خلاصه داستان: خلاصه داستان اندازه مناسبی داشت و از کلمات سادهای تشکیل شده بود. خلاصه داستان دور از کلیشه بود و داستان را لو نمیداد. خلاصه با بازی کلمات و استفاده از پرسش موجب جذب خواننده میشد. همچنین خلاصه به طور محسوس با بدنه و دو ژانر اجتماعی و فانتزی ارتباط داشت.
جلد: تصویر جلد ارتباط محسوس و کاملی با ژانر اجتماعی داشت. عکس چکش قاضی، طیف رنگهای قهوهای و... همه و همه با ژانر اجتماعی مرتبط بودند. ولی در تصویر جلد ارتباطی با ژانر فانتزی دیده نمیشد. همچنین فونت استفاده شده نیز همچنین فونت استفاده شده برای عنوان رمان در جلد مناسب بود و چینش خوبی داشت. تکست جلد نیز با دو ژانر انتخابی(اجتماعی و فانتزی) ارتباط محسوسی دارد. همچنین تصویر جلد و تکست جلد ارتباط محسوس و کاملی با بدنه نیز دارد.
مقدمه: مقدمه رمان شما اندازه مناسبی داشت. مقدمه از کلمات و جملات سادهای تشکیل شده بود. در مقدمه توصیف خاصی از اشخاص و مکان ها دیده نمیشد. مقدمه دور از کلیشه بود و در مقدمه دو ژانر اجتماعی و فانتزی به طور محسوسی مشاهده میشد. همچنین مقدمه، ارتباط محسوسی با بدنه دارد.
آغاز: شما با صحنه شروع شد که شیطان به زمین آمده قصد انجام گناهان سنگینی را دارد و آنها را به گردن انسانهای بیگناه بیندازد. آغاز شما به دور از کلیشه بود و به قدر کافی مجهول و ابهام داشت که باعث جذب و تشویق کننده برای خواندن ادامه رمان شد. همچنین در آغاز از توصیفات اشخاص استفاده شده بود که باعث جذاب تر شدن آغاز رمان شده بود. آغاز به طور ناگهانی اطلاعات زیادی را به خواننده نمی داد و موجب گیج شدن خوانده نمیشد.
میانه: میانه رمان شما با انجام اولین گناه توسط شیطان، به دادگاه رفتن اولین انسان بیگناه، گفتن حقیقت و انکار کردن انجام قتل و باور نکردن قاضی و حضار ادامه میابد. انجام قتل توسط شیطان نقطه اوج داستان بود و به نوعی میانه از نقطه اوج شروع شده بود. میانه داستان به دور از کلیشه بود و اطلاعات آرام آرام به خواننده داده میشدند که موجب گیج نشدن خواننده میشد. همچنین میانه رمان به دور از کلیشه بود و جذب و کنجکاوکنندگی لازم را برای خواننده دارد.
لحن و بافت: لحن رمان شما در مونولوگها ادبی و در دیالوگها محاورهای بود. این انتخاب مناسب بود و به طور کامل رعایت شده بود. این لحن در کل رمان به خوبی رعایت شده بود و بافت رمان یکدست بود.
سیر رمان: سیر رمان شما سرعت متعادلی داشت. اتفاقات به سرعت و پشت سر هم نمیافتادند و به هر اتفاق به اندازه کافی پرداخته شده بود. نه آنقدر سریع که موجب گیج شدن خواننده شود و نه آنقدر آرام که باعث خستگی خواننده شود.
دیالوگها و مونولوگها: تناسب بین دیالوگها و مونولوگها به خوبی رعایت شده بود و به گونهای نبود که یک پارت دیالوگ محور باشد و پارت دیگر مونولوگ محور. متفاوت بودن دیالوگ شخصیتها باهم رعایت شده بود و همچنین دیالوگها و مونولوگها اطلاعات کافی را به خواننده میدادند و از علائم مناسب با حالت و نوع بیان جمله استفاده شده بود.
شخصیت پردازی: شخصیت پردازی شما به دور از کلیشه و غیر مستقیم بود. شخصیتها با سرعتی متعادل و در طول داستان شناخته میشدند و از توصیف مستقیم و ناگهانی خودداری شده بود.صفات اخلاقی داده شده به هر شخصیت نیز با هم تناسب داشت.
توصیف مکان: توصیف مکان به طور غیر مستقیم و به اندازه بود. توصیف مکان در طول رمان به اندازه وجود داشت و موجب بهتر شدن درک خواننده از رمان شده بود.
صداها و آواها: توصیف صدا و آوا نیز در متن رعایت شده بود و به اندازه کافی وجود داشت.
احساسات: احساسات شخصیتهای رمان کامل و قابل درک توصیف شده بود. احساسات گفته شده برای هر شخصیت با مکان و زمانی که گفته شده بود تناسب داشت و به طور محسوس توصیف شده بود.
زاویه دید: زاویهی دید در داستان، تماماً سوم شخص بود. این زاویهی دید در کل متن محسوس بود و در طول داستان نیز به درستی نوشته شده بود.
کشمکش و تعلیق: کشمکشهای بیرونی به طور کامل در داستان وجود داشت و محسوس بود. کشمکشهای بیرونی مثل آمدن شیطان به زمین و انجام قتل در رمان کاملا محسوس و قابل درک بود. همچنین چگونه بودن تصمیم و حکمی که توسط قاضی داستان صادر خواهد شد تعلیق مناسب و کنجکاو کنندهای برای رمان بود.
ایده و پیرنگ: پیرنگ داستان دربارهی شیطان است که حالا به زمین آمده و قصد انجام گناه و انداختن آن به گردن انسانهای بیگناه را دارد. ایده به دور از کلیشه بود پردازش نسبتا خوبی هم داشت. در کل رمان دارای ایده و پردازش خوبی بود.
ایرادات نگارشی: ایرادات نگارشی و املایی در رمان کم بود و در این زمینه دقت کافی شده بود.
باور پذیری: رمان شما از نظر باور پذیری در سطح مناسبی قرار داشت. اتفاقات گفته شده، توصیفات و شخصیتها از نظر باور پذیری قابل درک و مناسب بودند.
سخن آخر: پیشرفتهای بزرگ، حاصل تلاشهای کوچک است. امیدوارم این نقد برایتان مفید بوده باشد. از خواندن رمان زیبایتان لذت بردم.