جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

آموزشی قواعد شعر نو

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته کارگاه شعر توسط اولدوز با نام قواعد شعر نو ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 300 بازدید, 10 پاسخ و 1 بار واکنش داشته است
نام دسته کارگاه شعر
نام موضوع قواعد شعر نو
نویسنده موضوع اولدوز
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط اولدوز
موضوع نویسنده

اولدوز

سطح
4
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Nov
7,193
9,196
مدال‌ها
7
شعر نو محصول انقلاب مشروطيت است . همراه با اين انقلاب تمام مناسبات اجتماعي – فرهنگي کشور متحول گرديد« راه آهن ،تلفن ،تلگراف . صنعت چاپ ،روزنامه ،دارالفنون ،ترجمه آثار فرهنگي »
 
موضوع نویسنده

اولدوز

سطح
4
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Nov
7,193
9,196
مدال‌ها
7
کوته کلام اينکه همه چيز به جلو پيش مي رفت و تنها هنري که هيچ ربطي به زندگي و مناسبات آن نداشت شعر بود (شعر رسمي اين عهد شعر مکتب بازگشت بود ) اين شعر فقط و فقط تقليد محض از پيشينيان بود و فقط مشت سعدي و منوچهري دروغين به وجود آورد و هنوز در خم زلف يار ،سر و قامت او ،رخ ماه وش او و لب و ... مانده بود در صورتي که زمانه ايجاب مي کرد به جاي خال لب از زغال معدني ، به جاي نغمه بلبل از سوت قطار و ... سخن به ميان آيد. اي ن بود که کم کم برخي پي بردند که ديگر نمي شود با زبان فردوسي و ثنايي و ... حرف زد ( تقي رفعتي ، شمس کمايي ، جعفر خامنه اي و ... ) و به سرودن شعر مخالف و به شيوه متفاوت با سبک قديم پرداختند . فقط عيب کارشان اين بود که خوب فلسفه کار را نمي دانستند ( به جز تقي رفعت ) اين بود که در متحول گرداندن شعر کلاسيک چندان توفيقي کسب نکردند در اين حسن مردي بزرگ قد علم کرد و به درخشش بدعت را بر کاخ شعر کلاسيک برافراشت چرا که خيلي خوب پي برده بود اگر دست به کار نشود زبان فارسي به دليل دوري از زندگي مردم خواهد مرد و زبان بيگانه جاي گزين خواهد شد ، آري مردانه برخواست و بازايش شعر نو ، حياتي دوباره به زبان پارسي داد .شعر هاي اوليه او ( بيرق ها و لکه ها - اي شب - رنگ پريده ) چندان تفاوتي با شعر کلاسيک نداشت اما با سرودن افسانه سد عظيم شعر کلاسيک را در هم شکست :

« اي دل من دل من دل من بي نوا ، مظطرا ، قابل من

با همه خوبي و قدر و دعوي از تو آخر چه شد حاصل من

خبر سر شکي بر خاره غم » ...
 
موضوع نویسنده

اولدوز

سطح
4
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Nov
7,193
9,196
مدال‌ها
7
« ساختار زباني شعر نيما »

همانطور که خصوصيات سبکي تاريخ بيهقي را مي دانيم بسيار ضروري است دانستن خصوصيات سبکي شعر نيما بويژه براي دانشجوي زبان و ادبيات فارسي :

1- تقدم مضاف اليه ضميري بر صفت : با تنش گرم ، بيابان دراز / مرده راماند در گورش تنگ

همچنان همچنان کاندر غبار اندوده انديشه اي من ملال انگيز / طرح تصويري در آن هر چيز / داستاني حاصلش دردي با نفسهاي پيچکهايش رخوتناک با چراغانش روشن چون ني ني چشم (فروغ فرفزاد)

2- کاربرد صفت بجاي اسم : اين کاربرد صفت و موصوف مقلوب که در قديم هم بوده کاملا فرق دارد مثلا نيکمرد که مقلوب است باز صفت همان نقش صفت را بازي مي کند ? مرد نيک و در هر دو حالت فرقي ندارد ولي در ساختار نيما صفت خاصيت خود را از دست داده به اسم تبديل مي شود? بلند کاج که بنلد در حکم اسمي به کاررفته که صفت کاج گرفته : در دلاويز سراي سينه اش بر پاست غوغاها در آرام سراي شعر نو تعمير خود پويا
 
موضوع نویسنده

اولدوز

سطح
4
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Nov
7,193
9,196
مدال‌ها
7
اي فصل فصل هاي نگارينم سرد سکوت خود را بسرايم

3- آوردن صفت در آخر مصرع با فاصله از موضوع :

هيچ آوايي نمي آيد از آن مردي که درآن پنجره هر روز / چشم در راه شبي مانند امشب بود باراني

مي بينيم که باراني که صفت شب است با فاصله و در آخر مصرع آمده و در اصل مي بايست چنين باشد :
چشم در راه شبي باراني مانند امشب بود
4- کاربرد ويژه هر چه که دستور نويسان قديم آن را به عنوان ضمير مبهم به کار مي بردند اما در شعر نيما چنين نيست و در 90 درصد جاهايي که هر چه مي آيد دو کار مي توانيم بکنيم اول اينکه آن را در معناي همه چيز به کار ببريم و يا اينکه بعد از هر چه جمله مقرضه اي (دراين جهان است ، وجود دارد يادداشت ) اضافه کنيم :
دالنگ دالنگ / گرسنه سگ او هم در خواب / هر چه خوابيده / همه چيز آرام
هر چه مي پژمرد از رنج دراز / مي رود اونه پا / کرده در راه گلو بغض گره / هر چه مي گردد با او از جا
5- آوردن واو در آغاز مصرع ها : نازک آراي تن ساقه گلي / که جانش کشتم / وبه جان دادمش آب / و شب تيره بدل با روز روشن گشت خواهد / و به مانند چراغ من نمي افروزد چراغي هيچ
 
موضوع نویسنده

اولدوز

سطح
4
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Nov
7,193
9,196
مدال‌ها
7
6- نوعي حذف و تخفيف در ساختار زبان : چه کند گر برود يا نرود / دم که با ماتم خود مي گردد / مي رسد ناله اي از جنگل دور / جا که مي سوزد دل مرده چراغ



7- کاربرد از به جاي در که اين امر را از نظامي اخذ کرده :

شمع الهي ز دل افروخته درس ازل تا ابد آموخته

در ساحت دهليز سراي من و تو / مردي است نشسته ، از برش مشعل نور

هر چه هر چيز که هست از براو هر چه با رنگ تجلي رنگ در پيکر مي افزايد



8- ابداع مفاهيم نو و تازه از واژه هايي که در آستانه ي فراموشي و طرد شدن هستند :



مي تراود مهتاب / مي درخشد شب تاب ? نور باراني ماه را به تراوش ماه تشبيه کرده و ابداعي است بکر ، نيست يک دم شکند خواب به چشم ک.س و ليک / غم اين هفته ي چند / خواب در چشم ترم مي شکند .



گفتمش خنده نبدد پس از اين . که خواب شکستن و خنده بستن حياتي جديد به کلمه مي دهد .
 
موضوع نویسنده

اولدوز

سطح
4
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Nov
7,193
9,196
مدال‌ها
7
قواعد قافيه (شاعران عزيز حتما بخوانند)

چند قاعده و تبصره که شاعران عزيز و به خصوص جوانها بايد در شعر رعايت کنند



حرف روی

به آخرين حرف اصلي در يک کلمه که اگر آن را برداريم کلمه بي معنا ميشود و بي مفهوم حرف روي ميگوييم.

1- يا حرف روي مصوت بلند (( ا )) است يا (( و ))در اينصورت حرف روي بعلاوه ي حرف يا حروفي که بعد از آن باشند حروف مشترک قافيه را تشکيل ميدهند

2- يا حرف روي يک صامت است. در اين صورت از اولين مصوت قبل از حرف روي تا پايان واژه ي قافيه را جزو حروف مشترک قافيه محسوب ميکنيم.

(1) قاعده 1

(2) قاعده 2

مثال براي قاعده (1)

(موي) (و) حرف روي است و (وي) حروف مشترک

مثال براي قاعده (2)

(يار) (ر) حرف روي است و (ار) حروف مشترک



حرف

1 حروف مکتوب : ز/ض/ظ/ذ س/ص/ث/ ح/هـ ط/ت غ/ق ء/ع

2 حروف ملفوظ : ز س ه ت ق ع
 
موضوع نویسنده

اولدوز

سطح
4
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Nov
7,193
9,196
مدال‌ها
7
قافيه خطي

قافيه بر مبناي زبان يعني صورت ملفوظ شناخته مي شود. اما اگر همين زبان داراي شکل مکتوب شد يکساني خطي نيز بايد رعايت شود به عبارت ديگر در اين صورت قافيه هم جنبه ي بصري دارد و هم جنبه سمعي.

مثال

پيوند روح مي کند اين باد مشک (بيز) هنگام نوبت سحر است اي نديم (خيز)

از نظر صورت ملفوظ واژه هاي حضيض ، لذيذ ، غليظ ، با (مشک بيز) و ( خيز ) هم قافيه هست اما چون شکل خطي آنها از نظر ديداري متفاوت است ، قافيه کردن آنها درست نيست.



تبصره 1

بعضي از واژه ها مثل (کُشت) و (گَشت) قافيه نميشوند ولي اگر به آخر آنها مثلا يک ــِ (هـ بيان حرکت) الحاق شود اين دو کلمه قافيه ميشوند

مثال

سراسر همه دشت پر (کُشته) بود زمين چون گل ارغوان (گَشته) بود

همينطور (مَنظر) با (تصوُر) قافيه نميشود الا به آخر آنها حرف الحاقيي مثل (ي) اضافه کنيم

مثال

آمدمت که بنگرم باز نظر به خود کنم سير ميشود نظر بس که لطيف (منظري)

گفتم اگرنبينمت مهر فرامشم شود مي روي و مقابلي ، غايب و در (تصوري)
 
موضوع نویسنده

اولدوز

سطح
4
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Nov
7,193
9,196
مدال‌ها
7
تبصره 2

1-پسوندها و پيشوندها در دستور زبان فارسي واژه محسوب نميشوند

2-پسوندها و پيشوندها در مبحث قافيه به عنوان واژه محسوب ميشوند

مواردي که پسوندها و پيشوندها واژه ي قافيه محسوب ميشوند:

الف-در مواردي که بيت فاقد قافيه باشد

ب-پسوندها و پيشوندها نبايد تکراري باشند

مثال صحيح براي پيشوند:

دلم جز مهر مه رويان طريقي(بر) نميگيرد زهر در ميدهم پندش وليکن(بر)نميگيرد

مثال صحيح براي پسوند:

چنان صورتش بسته تمثال(گر) که صورت نبندد از آن خوب(تر)

مثال غلط از شعر دقيقي

شي سياه بدان زلفک(ان) تو ماند سپيد روز به پاکي رخ(ان) تو ماند

که (ان) در هر دو واژه ي زلفکان و رخان نشانه جمع است و چون تکرار شده اذا قافيه درست نيست.

ج-پسوندها و پيشوندها بايد داراي حروف مشترک اصلي باشند
 
موضوع نویسنده

اولدوز

سطح
4
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Nov
7,193
9,196
مدال‌ها
7
تبصره 3

اگر در واژه هاي قافيه علاوه بر حروف حروف مشترکي که بر اساس قواعد قافيه پيدا ميکنيم حرف يا حروف مشترک ديگري هم باشن جزئ حروف مشترک حساب نميشوند

مثال

به خوردي بخورد از بزرگان (قفا) خدا دادش اندر بزرگي (صفا)

_َ_فا حروف مشترک است اما فقط /ا/حرف قافيه است و رعايت حروف مشترک ديگر ضرورت ندارد. به عبارت ديگر قفا و صفا با واژه هايي مثل ما و فضا قافيه ميشوند.



تبصره 4

اگر واژه هاي قافيه لفظا يکسان ولي در معنا متفاوت باشن قافيه درسته و آرايه جناس هم محسوب ميشه

مثال

زهر ناحيت کاروانها (روان)(=رونده) به ديدار آن صورت بي (روان)(=روح)



تبصره 5

گاهي ممکنه حروف قافيه توي بيشتر از يک قافيه قرار بگيره

مثال

چراغ روي تو را شمع گشت (پروانه) مرا ز خال تو با حال خويش (پرپا ، نه)
 
موضوع نویسنده

اولدوز

سطح
4
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Nov
7,193
9,196
مدال‌ها
7
تبصره 3

اگر در واژه هاي قافيه علاوه بر حروف حروف مشترکي که بر اساس قواعد قافيه پيدا ميکنيم حرف يا حروف مشترک ديگري هم باشن جزئ حروف مشترک حساب نميشوند

مثال

به خوردي بخورد از بزرگان (قفا) خدا دادش اندر بزرگي (صفا)

_َ_فا حروف مشترک است اما فقط /ا/حرف قافيه است و رعايت حروف مشترک ديگر ضرورت ندارد. به عبارت ديگر قفا و صفا با واژه هايي مثل ما و فضا قافيه ميشوند.
تبصره 4
اگر واژه هاي قافيه لفظا يکسان ولي در معنا متفاوت باشن قافيه درسته و آرايه جناس هم محسوب ميشه
مثال
زهر ناحيت کاروانها (روان)(=رونده) به ديدار آن صورت بي (روان)(=روح)
تبصره 5

گاهي ممکنه حروف قافيه توي بيشتر از يک قافيه قرار بگيره
مثال
چراغ روي تو را شمع گشت (پروانه) مرا ز خال تو با حال خويش (پرپا ، نه)
 
بالا پایین