جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

در حال تایپ [شاید خدا بخشید] اثر «نصیری کاربر انجمن رمان بوک»

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته تایپ رمان توسط Ms nasiri با نام [شاید خدا بخشید] اثر «نصیری کاربر انجمن رمان بوک» ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 204 بازدید, 3 پاسخ و 2 بار واکنش داشته است
نام دسته تایپ رمان
نام موضوع [شاید خدا بخشید] اثر «نصیری کاربر انجمن رمان بوک»
نویسنده موضوع Ms nasiri
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط اولدوز
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

Ms nasiri

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Aug
3
3
مدال‌ها
2
نام رمان: شاید خدا بخشید
ژانر: اجتماعی
عضو گروه نظارت:
نام نویسنده : نصیری
خلاصه: (S.O.W (2
آدم یک بارفرصت زندگی داره..داستانی زنی که
شاید بایک طمع یا اشتباه خون به دل خیلی هاکرد..

پ.ن: سلام دوستان بعد از مدت هااومدم با یه رمانی که سری قبل نصف گذاشتم
رو کامل کنم از اونجا که حافظه م خوب نیست کلا همه چیش تغییرداده شدموضوع ش همونه ولی
ممنون از همراهی ونقدهای پیش رو
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

-SAHEL-

سطح
0
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
450
926
مدال‌ها
2
IMG_۲۰۲۲۰۱۲۷_۲۳۳۶۵۹.jpg

نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمدگویی و سپاس از انتخاب انجمن رمان بوک برای منتشر کردن رمان خود؛ خواهشمندیم قبل از تایپ رمان خود، قوانین زیر را با دقت مطالعه کنید.
قوانین تایپ رمان

و برای پرسش سوالات و رفع اشکالات خود در را*بطه با رمان، به لینک زیر مراجعه کنید.
پرسش و پاسخ تایپ رمان

دوستان عزیز برای سفارش جلد رمان خود بعد ۱۵ پست در تاپیک زیر درخواست دهید.
درخواست جلد

می‌توانید برای پیشرفت قلم خود بدون محدودیت پارت درخواست منتقد همراه دهید.
درخواست منتقد همراه

پس از 30 پارت در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید.

درخواست نقد شورا

و اگر درخواست تگ داشتید، می‌توانید به تاپیک زیر مراجعه کنید و بعد از خواندن شرایط و با داشتن شرایط، درخواست تگ دهید.
درخواست تگ

و پس پایان یافتن رمان، در تاپیک زیر با توجه به قوانین اعلام نمایید.
اعلام پایان رمان

با تشکر از همراهی شما
| کادر مدیریت انجمن رمان بوک|
 
موضوع نویسنده

Ms nasiri

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Aug
3
3
مدال‌ها
2
از خودش پرسید :
ثمره‌ی‌ هربار پنـاه بردن به ڪسی
برای تنهایی و یافتنِ آرامش چه بود ؟
و خودش پاسخ داد : زخم‌های شبیه به هم !
***

_ نه خانوم اشتباه نمیکنیم این برگه آزمایش شماست وهرچه زودتر بایدبه پزشک برای درمان مراجعه کنید...
مات ومبهوت دیوانه وارمیخندم ؛ این چه شوخی احمقانه ایست ؛ نگاه سنگین مردم پیروجوان اذیت ام میکند سالن هارا می دوم راه خروج هم برای من سراب شده است.
زیر لب تکرارمیکنم :
_ ‹‹ حالمون شده بدتر از دیروز ، بهتر از فردا »
تاکسی ترمز میکند اگر بفهمد بیماری من چیست باز هم میخواهدمسافراوبشوم؟! به کجا بروم جایی که کسی منتظرمن نیست ؛ دخترکی برای من مانده که اوهم مرانمیخواهد ؛و همسری که دیدن من برای او جز عذاب چیزی نیست.
کاش کمی مهلت بود تاحلالیت بطلبم ؛ شیطان وجودم میخندد که خیلی دیرآمده ای‌..‌
***
حبیب مرد خوب وخانواده دوست ؛ ازساعت پنج صبح تا ۸ شب کارگر کارخانه ی اسکلت سازی است ؛ درمدت پنج سال زندگی زناشویی گردش وهیچ تفریحی نرفته ایم
همیشه حس اینکه دراین زندگی حیف شده ام خوره ی جانم شده است ؛ اینکه حساب یک هزارودوهزارکنم خسته هستم.
من هم دلم میخواهد مثل آرزو دختردایی ام خرج های هنگفت کنم ؛ درهمه جا خوانده ام« زنی که خرج دارد ارج دارد»
اما کدام پول؟! پول نشان من بده تا ارج نشان تو بدهم.
حبیب خیاررا ازبشقاب میوه برمیدارد:
_ الهام جان پوست بکنم برات؟
نیم چشمی نگاهی می اندازم دردل میگویم
« همه آواکادو ومیوه های استوایی ماخیارمیخوریم»
نفس عمیقی میکشم:
_ نه برنجمون تموم شده فکری به حال برنج کن یخچال هم که خداروشکرمثل همیشه خالی
اوقات اش تلخ میشود خیاررانصفه ول میکند ودست اش راروی پیشانی خودمیگذارد:
_ لعنتی اگه تعمیرات یخچال رو دستمون خرج نمیذاشت اینحوری کم نمی اوردیم تا سرماه ده روز مونده یه جوری بگذرون تا حقوق ها رو بریزن خداکریمه...
عصبی می شوم این مرد گنجشک روزی است اصلا اهل ریسک وهیجان نیست مثل ماست بندآمده فکرمیکند:
_ حبیب تا کی میخوای اینجوری زندگی کنی؟ من نمیتونم دیگ حساب کتاب کنم مردم دارن هفت خان رو ردمیکنن ماهنوز خان اولیم ؛ سوگندروببین اون الان۴ سالشه به خاطر درآمد تو نتونستم مهد بنویسمش این بچه اینده میخواد من دوست دارم به هدف هام برسم ولی اینجوری فقط داریم عقده هامون زیادمیشه تورو خدا فکری کن باخیار پوست کندن وعزیزم گفتنت مشکلات ما حل نمیشه
 
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: ILLUSION
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین