جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

انشاء انشا با موضوعات متنوع

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته قفسه انشاء توسط EMMA- با نام انشا با موضوعات متنوع ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 7,485 بازدید, 209 پاسخ و 6 بار واکنش داشته است
نام دسته قفسه انشاء
نام موضوع انشا با موضوعات متنوع
نویسنده موضوع EMMA-
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط EMMA-
موضوع نویسنده

EMMA-

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Oct
4,122
18,196
مدال‌ها
3
موضوع : تلخی و شیرینی
تلخ و شیرین، دو طعم، دو مزه که هر کدام طرفداران خاص خود را دارند. البته در زمانی که از آنها در خوراکی و غذا به عنوان مزه یاد کنیم. در جاهایی که درست سر جایشان باشند. مثل شکلات تلخ، قهوه تلخ، حتی گاهی یک چای تلخ که چقدر خوشمزه و مطبوع هستند. تمام خستگی‌ها را می‌شویند و می‌برند. سرحالمان می‌کنند. با ولع، طعم تلخشان را مزه مزه می‌کنیم و لذت می‌بریم.
در مقابلش شیرین را داریم. از قدیم گفتند کامتان را شیرین کنید. یک شیرینی یا شکلات یا نقل یا قندی که در کنار یک فنجان چای، قهوه و شیر، در دهان می‌گذاریم و خوشایندترین لحظات را تجربه می‌کنیم.
اما هر دو سر جای خودشان خوبند. کاملا متفاوت هستند ولی خاطره سازند. اما اگر این تلخی طعم نابجایی در یک میوه یا غذا باشد، دهانمان را جمع می‌کنیم و صورتمان را در هم می‌کشیم و حتی حاضر به قورت دادن آنچه در دهان گذاشتیم نیستیم. مثلا لیمویی که باید طعمش شیرین باشد وای اگر تلخ باشد! اما تلخ و شیرین فقط در مزه‌ها نیستند. اوقات زندگی ما را هم در بر می‌گیرند. لحظات شیرین چون سلامتی یک بیمار، نجات انسانی از حادثه، پیدا کردن دوستی جدید، تولد یک نوزاد، ازدواج، خرید حتی یک چیز کوچک، هدیه گرفتن، حتی هدیه دادن، پیدا کردن شغل مطلوب، قبولی در رشته تحصیلی مورد علاقه، رفتن به یک سفرخاطره انگیز، لحظه کمک کردن به یک انسان دردمند، در آغوش کشیدن یک کودک دور مانده از محبت، به فرزند خواندگی گرفتن یک کودک بی سرپرست، سر زدن به سالمندی تنها، محافظت کردن از یک حیوان رنجور، توجه کردن به محیط زیست، کاشتن یک درخت، بوییدن یک گل و هزاران شیرینی بی وصف دیگر.
تلخ مثل از دست دادن یک عزیز، جنگ، وحشی گری، طمع، حرص، آز، زیر پا گذاشتن ضعیفان، منفعت طلبی، تباهی، فساد، کشتار، بیماری، آسیب زدن به محیط زیست و حیوانات و گیاهان، بد رفتاری وخشونت علیه کودکان، بانوان، سالمندان، دزدی، قتل، جنایت، فقر، تنگدستی، بیکاری، جدایی و هزاران چیز دیگر.
 
موضوع نویسنده

EMMA-

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Oct
4,122
18,196
مدال‌ها
3
موضوع: سکوت و فریاد
به نظرم هیچ آدمی پیدا نمی شود که سکوت و فریاد را تجربه نکرده باشد. سکوت، گاهی خودش فریاد است. فقط کافی است گوش شنوایی داشته باشیم. برای همه ی ما پیش آمده است که وقتی احساس می کنیم در جایی، یا در مقابل کسی قرار گرفته ایم که قادر به درک ما یا حرف های ما نیست، در سکوت نگاه اش می کنیم. سکوت یعنی فرو خورده چیزی که قابل بیان نیست. اما فریاد، بیان کردن همان چیزهایی است که با صدای بلند به مخاطب می گوییم.
گاهی سکوت هم می تواند به اندازه ی فریاد مفید باشد. گاهی هم هر دو مضر هستند. به نظرم سکوت و فریاد را می شود دسته بندی کرد. اگر بخواهم سکوت را تعریف کنم، باید بگویم سکوت دیدن اتفاقات است، بدون این که در مقابل اش واکنش کلامی انجام بشود. اما فریاد، واکنشی است که از کنترل خارج شده است. در دسته بندی ای که انجام دادم، فهمیدم سکوت و فریاد، فقط به آدم ها محدود نمی شود.
اکثر ما برای یک بار هم که شده به مکان های تاریخی رفته ایم. معمولا در این اماکن چیزهایی وجود دارند که نشان دهنده ی فرهنگ و تاریخ است. درآن لحظات است که دوست داریم آن همه عظمتی که به چشم می بینیم، با همه ی وجودش فریاد بزند و خودش را معرفی کند. اما آن ها خاموش هستند. اما به نظرم این سکوت و خاموشی، فریادِ بلندی است که ما می توانیم آن را بشنویم.
سکوت، فریادِ درونی است که قابل شنیدن نیست. اما نشانه هایی دارد که تفاوت اش را با فریاد زدن مشخص می کند. همان طور که از اسم سکوت معلوم است، کسی که سکوت می کند، هیچ حالتِ هیجانی در رفتارش دیده نمی شود. نگاه اش گاهی خیره است و گاه به زمین دوخته شده است. اما کسی که فریاد می کشد، برافروخته و اعضای بدن اش در تلاطم است. فریاد را نمی شود با سکوت مقایسه کرد. اما می توان سکوت را فریادی تصور کرد که فرصتِ بیان به او داده نمی شود.
 
موضوع نویسنده

EMMA-

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Oct
4,122
18,196
مدال‌ها
3
موضوع: اگر قدر ماورایی داشتم
همیشه دلم می‌خواست بزرگ شوم تا بتوانم مثل بزرگترها هرچیزی که می‌خواهم بخورم و هرجایی که می‌خواهم بروم. تا دیروقت بیدار بمانم و تلویزیون تماشا کنم و شب‌ها خانه دوستانم بخوابم. اما اگر قدرت ماورایی داشتم دیگر نیازی نبود بزرگ شوم تا به هرآنچه می‌خواهم برسم.
اگر من قدرت ماورایی داشتم از تمام ستاره‌های اسمان شب شکلات و دونات آویزان می‌کردم تا هروقت که دست دراز کنم بتوانم یکی از آنها را بگیرم. یا داخل دانه‌های برف نقل پنهان می‌کردم که زمستان‌ها با برف به شهرها ببارد. کاری می‌کردم آدم برفی‌ها آب نشوند و بتوانند همراه ما به خانه بیایند و کنار شومینه چای و بیسکوییت بخورند. اگر من قدرت ماورایی داشتم روز را بلندتر می‌کردم تا بابا زودتر به خانه بیاید و ما قبل خواب او را ببینیم و خارج را به خانه نزدیک می‌کردم تا دایی هرروز پیش ما بیاید. آخر مامان می‌گوید دایی رفته خارج و از ما خیلی دور است اما من دلم برای او زود به زود تنگ می‌شود.
اگر من قدرت ماورایی داشتم زنگ‌های تفریح مدرسه را بلندتر می‌کردم و تمام خوراکی‌های بوفه را رایگان در اختیار بچه‌ها می‌گذاشتم. یک حیاط بزرگ به خانه‌مان اضافه می‌کردم تا پاپی سگ قهوه‌ای که در کوچه پرسه می‌زند را به خانه بیاورم و نگه دارم. اینطور دیگر بابا نمی‌گوید اگر حیاط داشتیم نگهش می‌داشتیم، در خانه جای زیادی نداریم.
اگر من قدرت ماورایی داشتم یک چوب جادو در دستم می‌گرفتم و با هربار تکان دادنش رنگ و مدل لباسم را عوض می‌کردم تا همیشه یک لباس جدید و نو برای بیرون رفتن داشته باشم. چوب جادویم را تکان می‌دادم تا غذاهای خوشمزه روی میز حاضر می‌شد آنوقت مامان می‌توانست با من بازی کند و زمان کمتری را در آشپرخانه بگذراند.
اگر من قدرت ماورایی داشتم در کوچه‌مان یک درخت سیب و هلو می‌کاشتم که تمام سال میوه داشته باشد و فصلش هیچوقت تمام نشود. رویش یک لانه برای گنجشک‌ها می‌ساختم تا من را با خودشان به پرواز ببرند و از آن بالا همه چیز را نشانم دهند. شهر به شهر می‌گشتم و هرچیزی که می‌خواستم می‌خریدم و می‌خوردم. شاید هم از تمام آبنبات‌های دنیا برای خودم یک عروسک آبنباتی درست می‌کردم که هیچوقت تمام نشود.
دوست داشتم می‌توانستم خودم را نامرئی کنم تا بتوانم یواشکی از خانه بیرون بروم و با دوستانم بازی کنم و شب‌ها پیششان بمانم. یا کفش‌های پاشنه بلند مامان را بپوشم و تق‌تق‌کنان راه بروم و نگران این نباشم که الان دعوایم می‌کنند. می‌توانستم یک خانه عروسکی بزرگ و صورتی برای عروسک‌هایم بسازم و عصرها به صرف چای یا بستنی میهمانشان شوم. راستی اگر من قدرت ماورایی داشتم چقدر خوشحال‌تر بودم.
 
موضوع نویسنده

EMMA-

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Oct
4,122
18,196
مدال‌ها
3
موضوع : اسمان ستاره دنباله دار
به نظر من آسمانشب با آن همه ستاره مانند یکدشت بزرگ با گل‌های درخشان است. همیشه وقتی به آسمان نگاه می‌کنم منتظرم تا یک ستاره دنباله‌ دار از اسمان رد شود و من آرزوهایم را به او بگویم تا برآورده شوند. چون شنیده‌ام اگر با دیدن ستاره دنباله‌دار آرزو کنیم آن خواسته ما زودتر برآورده میشود. شاید ستاره دنباله‌دار با سرعت زیادی که دارد زودتر آرزویمان را به خدا می‌رساند.
یادم می‌آید یک شب که در ماشین همراه با پدرم به سفر می‌رفتیم تمام آسمان از ستاره‌ها می‌درخشید. ناگهان یک ستاره دنباله‌دار از جلوی چشم ما رد شد و من سریع آرزد کردم. این اولین باری بود که ستاره دنباله دار می‌دیدم. از آن شب همیشه وقتی به آسمان نگاه میکنم دوست دارم یک ستاره دنباله‌دار ببینم. دفعه دومی که این ستاره را را دیدم در کویر بود. زیبایی آسمان کویر غیر قابل وصف است زیرا هوایپاک و بدون آلودگی نوری کویر باعث می‌شود ستاره‌ها بیشتر نمایان شوند.
همه‌ی ستاره‌ها زیبا هستند. بعضی از آن‌ها خیلی نورانی دیده می‌شوند مانند ستاره قطبی. یک سری از ستاره‌ها چشمک می‌زنند یا برخی دیگر با کنار هم قرار گرفتن، صورت‌های فلکی را تشکیل میدهند مانند صورت فلکی خوشه پروین، که با چشم غیر مسلح نیز از آسمان دیده می‌شود. اما دیدن ستاره دنباله‌دار ذوق دیگری دارد زیرا همیشه در آسمان نیست و اگر شما خوش شانس باشید زمانی که به آسمان شب نگاه می‌کنید ممکن است یکی از آن‌ها را که در حال عبور است را ببینید.
 
موضوع نویسنده

EMMA-

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Oct
4,122
18,196
مدال‌ها
3
موضوع : مهاجرت
از زمان‌های قدیم انسان‌ها برای تغییر محیط زندگی و داشتن شرایط بهتر مهاجرت می‌کردند. مثلا عشایر در فصل بهار و تابستان به مناطق سردسیر می‌رفتند که به آن ییلاق گفته می‌شود. همچنین در پاییز و زمستان به مناطق گرمسیری یا قشلاق کوچ می‌کردند.
حتی مهاجرت در میان پرندگان و حیوانات نیز وجود دارد که به آن کوچ می‌گویند و معمولا به دلیل تغییر فصل محل سکونت خود را تغییر می‌دهند. دانشمندان بسیاری در زمینه کوچ پرندگان و مسیریابی آن‌ها مطالعه و تحقیق کردند و توانستند به نتایج خوبی دست یابند. حیوانات مسافت‌های زیادی را پشت سر می‌گذارند و عوامل مختلفی مانند آب، عوامل طبیعی، دما، سرما و گرما بر روی مهاجرت آن تاثیر دارد.
ممکن است با مهاجرت شما به پیشرفتی که در زمینه زندگی و کاری علاقه دارید دست پیدا کنید اما از طرف دیگر افرادی بوده‌اند که با رویاهای زیادی مهاجرت کرده‌‌اند اما شرایط با آنچه که در ذهن داشتند متفاوت بوده بنابراین ناامید شده و آرزوهایی که در سر داشته‌اند را فراموش کردند. همچنین برخی افراد پس از مهاجرت دچار غم و تنهایی شده‌اند و نتوانستند دوری از عزیزانشان را تحمل کنند. در واقع مهاجرت برای کسانی که به خانواده‌ی خود وابسته هستند بسیار دشوار است. حتی با وجود پیشرفت اینترنت و هوشمند شدن وسایل ارتباطی و تماس‌های تصویری این دلتنگی رفع نمی‌شود زیرا هیچ چیز نمی‌تواند فاصله شما با مادرتان را کم کند.
 
موضوع نویسنده

EMMA-

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Oct
4,122
18,196
مدال‌ها
3
موضوع : سفری به کویر
زمانی که از ما درباره طبیعت و زیبایی‌های آن سوال میپرسند بدون وقفه به یاد یک جنگل‌ سبز، دریا، رودخانه‌ای خروشان یا دشتی پر از گل میفتیم و همیشه از وصف زیبایی کویر غافل می‌شویم. برخی افراد که تا به حال به کویر سفر نکرده‌اند یا درباره آن چیزی نمیدانند فکر می‌کنند کویر فقط یک مکان خشک و بدون آب است. من نیز تا قبل از اینکه به کویر سفر کنم این ذهنیت را داشتم. کشور ما ایران دارای کویرهای مختلفی در استان‌های اصفهان ، سمنان ، یزد، کرمان با نام‌های کویر مصر، ابوزید آباد، مرنجاب و … است. یاد خاطره‌ای از سفر به کویر ابوزید آباد افتادم.
سفر من به کویر همراه با دوستانم به یکی از بهترین خاطره‌های زندگی‌ام تبدیل شد. ما از تهران به سمت کویر ابوزید آباد حرکت کردیم و نزدیک به ساعت ۹ شب به آنجا رسیدیم. از ماشین که پیاده شدم زیر کفش‌هایم نرمی شن‌های کویر را احساس کردم و زمانی که به بالا نگاه انداختم آسمان شب پر از ستاره‌های زیبا و درخشان بود. ما تصمیم گرفته بودیم که به کاروانسراهای موجود در کویر نرویم و زیر آسمان شب، در چادر استراحت کنیم. رفتن ما به کویر همزمان با بارش‌های شهابی بود که دیدن حرکت آن همه شهاب سنگ کوچک از میان ستاره‌ها غیرقابل وصف است. این یکی از زیبایی‌های کویر بود.
ما تا صبح در کنار آتش بیدار و منتظر دیدن طلوع خورشید بودیم. هنگام طلوع ، خورشید از پشت تپه‌های شنی آرام آرام بالا آمد و به شن‌های سرد گرما بخشید و یک فضای رویایی ایجاد نمود. دویدن و راه رفتن بر روی شن‌ها بدون کفش بسیار لذت بخش است اما باید مواظب باشید که پایتان را بر روی موجودات داخل شن‌ها که در آنجا پنهان شده‌اند نگذارید.
شاید شنیده باشید که غروب خورشید در کویر بسیار دلگیر است اما من به شما میگویم لحظه غروب در کویر یکی از شاهکارهای خلقت خداوند محسوب می‌شود. کاش دوباره بتوانم به کویر سفر کنم و خاطره‌های بیشتری بسازم.
 
موضوع نویسنده

EMMA-

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Oct
4,122
18,196
مدال‌ها
3
موضوع : تجربه
انسان پخته نمی‌شود مگر با انتخاب و آزمون و خطا که منجر به کسب تجربه در او خواهد شد. تجربه گرانبهاترین روشن کننده راه انسان در زندگی است. تجربه‌ها گاهی خیلی شیرین هستند و دست یافتن به بخشی از آنها لبخند رضایت بر روی لبها می‌نشاند. گاهی اوقات رسیدن به تجربه‌ها به سادگی امکان پذیر نیست و تاوان و بهایی سنگین دارد. برای رسیدن به آن باید از انواع پیچ و تاب‌های خطرناک دره زندگی گذشت که به شدت کام انسان را تلخ می‌کنند. البته برخی از اوقات فقط در آن موقعیت و لحظه دشوار هستند و پر تحمل، ولی با گذشت زمان بسیار به کارمان می‌آیند و راه ساز می‌شوند.
تجربه به نوعی می‌شود گفت با ریسک کردن همراه است. اگر فقط بترسیم و حرکت نکنیم، که نکند یک وقت شکست بخوریم، هیچ وقت رشد نخواهیم کرد. بزرگترین اختراعات بشر در اثر شکست خوردن مکرر و ناامید نشدن و درس گرفتن از تجربیات و رنج شکستها پدید آمدند. اگر هر مخترعی با شکست خوردن به جای درس گرفتن و رفع مشکل کردن، راه آسان یعنی جا زدن را انتخاب می‌کرد که هیچ چیز جدیدی پدید نمی‌آمد.
از ابتدا تا کنون بشر جستجو کرده است و فکر کرده است، امتحان کرده است تا به نتایج شگفتی، رسیده است. برای رفع تشنگی به فکر نوشیدن آب افتاد و با گذشت زمان سعی کرد آب را به همه جا برای استفاده کردن برساند. فهمید برای بقا باید سیر باشد برای رفع گرسنگی از خوردن گیاهان شروع کرد ابتدا خام خوار بود بعد وقتی برای رفع نیاز به گرم شدن و کشف آتش، فهمید می‌تواند گیاهان را بپزد. ابزار را کشف کرد و با آنها شکار کرد. فهمید می‌تواند منابع غذایی گوشتی داشته باشد. تمام اینها در اثر آزمون و خطا و امتحان کردن چیزهای جدید بود. فهمید برای جابجا شدن به جز پاها نیاز به وسایل کمکی دارد. دست به اختراع زد بارها شکست خورد و بلند شد. ماشین، قایق، هواپیما کشف شد. تجربیات به کمکش آمد رشد کرد و بیشتر پیش رفت.
در دنیای امروز استفاده از تجربیات دیگران بسیار آسان شده است و چقدر سریع می‌تواند کار گشا شود. با ورود به دنیای اینترنت در یک چشم بر هم زدن تجربیات ارزشمند چند ساله دیگران در اختیارمان قرار می‌گیرد. تجربیات ریز و درشتی که از راهنمایی کردن در یک خرید ساده تا حیاتی‌ترین بخش‌های زندگی را در بر می‌گیرند. بعضی از افراد را دیده‌اید، عقیده‌ای به مشورت و استفاده از تجربیات دیگران را ندارند و لجوج و خود سر هستند. بارها به زمین می‌خورند و بهای سنگین پرداخت می‌کنند.
گاهی چنان صدمه می‌خورند که دیگران قادر به صاف کردن قامت زندگی خود نیستند. اکثر راه‌ها به یک مسیر ختم می‌شوند که آن راه یا درست است یا نادرست اما مهم این است که تا چه حد قدرت تصمیم گیری و عقل ما هر آنچه دوست داریم امتحان کنیم را به نتیجه لازم برساند. خلاصه زندگی است و طوفان و تلاطم و گاهی ساحل امن و آرام با روزهایی گاهی تلخ و گاهی شیرین و ما انسان‌ها هستیم که تلخی و شیرینی‌اش را رقم می‌زنیم.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

EMMA-

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Oct
4,122
18,196
مدال‌ها
3
موضوع : ارامش و استرس
دنیا را داشته باشید آرامش نداشته باشید هیچ چیز پشیزی نمی‌ارزد. آرامش در چیزهای کوچک که شاید اصلا ارزش نداشته باشند نیز یافت می‌شود. در اوج پریشانی یا عصبانیت قدم زدن زیر باران، نفس کشیدن در هوایی تازه، قدم زدن کنار ساحل، استنشاق کردن بوی دریا ، گذاشتن پاها در آب ، شنا کردن، نوشیدن یک فنجان چای یا قهوه بهترین مسکن‌هایی هستند که به شدت باعث آرامش می‌شوند. گاهی بوییدن عطر پرتقال ، بهار نارنج، عطر گل یاس چه حس خوبی القا می‌کند.
اگر بهار باشد قدم زدن بین گل‌ها ، دیدن رنگهای چشم نواز، عطر گل چه لذت آرامشی دارد. اگر تابستان باشد دیدن درختانی پر از میوه‌های مختلف و رنگارنگ و خوش طعم واقعا حس قشنگی دارند. اگر پاییز باشد خش خش برگهای رنگارنگ که کف خیابان را پر کرده‌اند، بارانهای زیبای پاییزی، واقعا روح‌نواز و آرامش بخش است. اگر زمستان باشد زمین پوشیده از برف که رد پاها روی آن به جای می‌ماند و دانه‌های برفی که روی سر می‌نشینند، چه حس زیبایی را القا می‌کنند.
تا کجا می‌توانیم موفق شویم که آرامش خود را حفظ کنیم. تا کجا می‌توانیم خونسرد باشیم. عصبانی نشویم. خشم خود را کنترل کنیم. اصلا اگر سعی کنیم آرام بمانیم چه منافعی را می‌توانیم برای خود رقم بزنیم. رو به رو شدن با انسانهای آرام تا چه حد می‌تواند تاثیر روانی برایمان داشته باشد و کمک کند از نظر روحی حس بهتری داشته باشیم.
لحظاتی که استرس می‌گیریم افکارمان قفل می‌‌شود و مغزمان به اصطلاح هنگ می‌کند. دچار فراموشی می‌شویم. دچار ضعف و تعلل می‌شویم. گاهی صدماتی به ما می‌زند که قابل جبران نیستند. در مواقعی مثل مصاحبه کاری باعث می‌شود ضعیف و نالایق به نظر برسیم. در سر کار باعث می‌شود عملکرد متوسط یا ضعیفی از خود به نمایش بگذاریم. دیگران احساس خوبی نسبت به ما نخواهند داشت. استرس با عجله همراه می‌شود و عجله عملکرد، درست را مختل می‌کند.
اگر آرامش داشته باشیم بهترین نتایج را می‌گیریم. می‌توانیم از تواناییها و قدرتهایمان به نحو احسن بهره ببریم. آرامش که داشته باشیم ذهنمان خلاق می‌شود. استعدادهایمان شکوفا می‌شود. بقیه از هم‌نشینی با ما لذت خواهند برد. در نهایت تعقل و منطق فکر خواهیم کرد، تصمیم خواهیم گرفت و عمل خواهیم کرد. بدون استرس و ترس می‌توانیم نمایشی بدون نقص از شخصیت رفتاری و کاری خود را به اجرا بگذاریم و در نهایت موفقیت، در مواضع مختلف زندگی بدرخشیم.
 
موضوع نویسنده

EMMA-

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Oct
4,122
18,196
مدال‌ها
3
موضوع: همدلی
شرایط خوب و بد در زندگی هر انسانی وجود دارد. در هر دو صورت از این شرایط انسان نیاز دارد تا بتواند مورد درک و فهمیده شدن از سوی دیگران، در مورد احساساتش قرار بگیرد. زیر پوست شهر پر از وقایع تلخ و شیرینی است که جامعه با آن دست و پنجه نرم می‌کند. گاهی چیزهایی با چشم خود می‌بینیم و با گوشهایمان می‌شنویم که واقعا شوکه کننده و حیرت‌آور هستند. در تمام دوران از زندگی بشر چه درگذشته چه حال و اکنون، افراد جامعه زنجیروار به یکدیگر متصل هستند.
در خیلی از مواقع گروه‌های مردم نهادی تشکیل می‌شوند که بتوانند حامی انسانهایی باشند که واقعا در شرایط سختی از زندگی مثل فقر و بیماری، قرار دارند. این گروه‌های مردم نهاد گاها با سفر به شهرهای دیگر و حتی رفتن به صعب العبورترین مناطق به شناسایی مظلومانی می‌شتابند که حتی از ابتدایی‌ترین امکانات زندگی محروم هستند.
درک انسانها به صورت کلامی و وقت گذاشتن و شنیدن احساسات آنها نیز بسیار حائز اهمیت است که با زبان مورد حمایت قرار می‌گیرند. ولی همزبانی زمانی که با همدلی عجین می‌شود بسیار کارگشا و شیرین‌تر می شود. همدلی کردن فقط مختص افراد یک روستا، یک شهر، یک استان یا یک کشور نیست. گاهی دامنه‌ای بسیار وسیع پیدا می‌کند و باعث حمایت مردم یک کشور از مردم یک کشور دیگر می‌شود. چون انسانیت، زبان، نژاد، قومیت، ملیت، فرهنگ و مذهب نمی‌شناسد.
دنیای مجازی و رسانه نیز در این امر بسیار به یاری افراد شتافته است و با گذاشتن یک پست یا هشتگ، دنیا از یک موضوع در اندک لحظه‌ای از زمان مطلع می‌شوند. بارها شاهد بودیم که افرادی که خارج از کشور زندگی می‌کنند با تشکیل کمپین‌های حمایتی مجازی چقدر یاری رسان به هم‌وطنان داخلی بودند. نقش رسانه و فضای مجازی به قدری پررنگ است که اصلا نمی‌شود نادیده گرفته شود. چه بسیار کودکان و بیمارانی که با حمایت‌های افراد در داخل و خارج از کشور تحت حمایت، درمان و اعمال جراحی قرار گرفتند. و چه بسیار افرادی که گمشده‌های خود را بعد از سالهای طولانی پیدا کردند. چه بسیار افراد بی‌خانمانی که صاحب خانه شدند. چه بسیار افراد بیکاری که شغل پیدا کردند. چه بسیار کودکان بی‌سرپرستی که تحت سرپرستی قرار گرفته‌اند. چه بسیار معتادانی که قادر به ترک اعتیاد خود گشتند. همه این خوبی‌ها را مدیون همدل‌هایمان هستیم. هم زبانی‌ها اگر شیرین‌ترند، همدلی‌ها از هم زبانی‌ها بهترند.
 
موضوع نویسنده

EMMA-

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Oct
4,122
18,196
مدال‌ها
3
موضوع : عدالت
آنچه تجلی بخش ذات انسانی در سراسر این گیتی پهناور است، عدالت است. طبیعی‌ترین و ملزم‌ترین حقی که هر انسانی با هر ملیتی و مذهب و اعتقادی باید از آن بهره مند باشند. برای متجلی شدن عدالت انسانها تصمیم گرفتند قوانینی وضع کنند. البته ناگفته نماند که این وضع قوانین، توسط حکومتها صورت پذیرفته است. هر رویه سیاسی که مورد قبول حاکمان یک جامعه است، آنها را بر آن داشته است که بر اساس آن باورها قوانین وضع کنند. قوانینی که شاید اصلا به صلاح ملتها نباشد. قوانینی که گاهی حتی به شدت بر ضد منافع انسانی و حقوق بشری است.
گاهی قوانین حاکم بر یک جامعه باعث ایجاد شکاف و تبعیض عظیم بین اقشار مختلف همان جامعه نیز می‌شود و به ایجاد اختلاف طبقاتی هر چه بیشتر، هم دامن می‌زند، یا به شدت تبعیض آمیز، بین زنان و مردان یک جامعه می‌شود، به طوری که بسیاری از حقوق اولیه انسانی زنان و دختران در اکثر جوامع با فرهنگهای خاص نادیده گرفته می‌شود و پایمال می‌گردد. حتی نبود عدالت کافی باعث می شود در ازای کاری یکسان که زنان و مردان انجام می دهند، دستمزد زنان کمتر باشد. یا در زمینه‌های ورزشی نتوانند همانند مردان از خدمات اجتماعی برخوردار گردند. در بعضی جوامع حقوق کودکان نیز به شدت پایمال می‌شود.
نبود عدالت عرصه را بر همگان در زندگی تنگ می‌کند. گاهی دیدن ناعدالتی‌ها باعث حرکتهای اجتماعی و مدنی می‌شوند که با نارضایتی‌های مدنی همراه می‌شوند. عدالت از راس هرم هر کشور شروع می‌شود و تا پایین‌ترین بخش اقشار جامعه امتداد پیدا می‌کند. داشتن عدل و انصاف در تمام شاخه‌ها و لایه‌های اجتماعی ضروری است. مردم نیز باید سعی کنند نسبت به یکدیگر عادلانه و منصفانه برخورد کنند. اگر هر فردی از خودش شروع کند و سعی کند عدالت را رعایت کند، فرایند عادل بودن در تمام سطوح جامعه گسترش پیدا می‌کند.
کاسبی که در فروش جانب عدل را رعایت کند. پدری که نسبت به خانواده عادل و منصف باشد. مادری که با تربیت درست و ایجاد جو روانی سالم عدالت را به فرزندان خود آموزش دهد. فرزندانی که با یکدیگر در جایگاه خواهر و برادر منصف و عادل باشند، در جامعه با دوستان خود درست برخورد می‌کنند و برای حقوق آنها ارزش قائل می‌شوند. معلمی که عادلانه کلاس را اداره می‌کند. پزشکی که عادلانه بیمارش را مداوا می‌کند. مهندسی که عادلانه خانه‌ای بنا می‌کند و صاحب خانه‌ای که عادلانه با مستجر برخورد می‌کند. کارمندی که با وظیفه‌شناسی کارش را انجام می‌دهد. رئیسی که حق زیر دستان خود را به درستی ادا می‌کند. پلیسی که با وظیفه‌شناسی امنیت را ایجاد می‌نماید.
خلاصه دامنه عدالت دامنه وسیعی دارد و به بزرگی پهنایی از صفر تا صد است. در جامعه‌ای که عدالت ریشه بدواند، فسادی اجازه رخنه کردن پیدا نمی‌کند. عدالتی که باید بر مبنای کامل انسانیت تعریف و تعیین شود تا همگان به حقوق مسلم خود دست پیدا کنند.
 
بالا پایین