جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

انشاء انشا با موضوعات متنوع

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته قفسه انشاء توسط EMMA- با نام انشا با موضوعات متنوع ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 7,568 بازدید, 209 پاسخ و 6 بار واکنش داشته است
نام دسته قفسه انشاء
نام موضوع انشا با موضوعات متنوع
نویسنده موضوع EMMA-
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط EMMA-
موضوع نویسنده

EMMA-

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Oct
4,122
18,196
مدال‌ها
3
موضوع : شب و روز
مقایسه کردن روز شب برای من به معنی شمردن تفاوت های خوب و بد آنها نیست. تفاوت ها فقط به ما نشان می دهند، هر چیزی برای بهتر بودن اش، در جای خودش قرار گرفته است. شب ها تاریک است و روزها، روشن. اما هر کدام باعث تغییراتی می شوند که لازمه ی حیات است. وقتی روز می شود و تاریکی شب می رود، زندگی شروع می شود. در روشنایی روز است که بیشتر موجودات شروع به فعالیت می کنند. هم چنان که وقتی شب فرا می رسد، فعالیت ها کمتر می شود و جسم و روح احتیاج بیشتری به استراحت پیدا می کند
طبیعت هم با رسیدن شب چهره عوض می کند. آسمانی که آبی و روشن بوده، جای اش را به ستاره های درخشان می دهد. ماهِ نقره ای رنگ، اگر چه نمی تواند مثل خورشید باشد و همه جا را روشن کند، اما پرتویی زیبا دارد. شب که از راه می رسد، همه چیز را تحت تاثیر قرار می دهد.
بیشترِ نویسندگان و هنرمندان بیشترین الهامات خود را از سکوت و آرامش شب دریافت می کنند. اما بر عکس آن ها پزشکان ترجیح می دهند بخشِ مهم فعالیت شان در روز باشد. چون در روز، مغزتمرکز بیشتری دارد.
اگرچه هر زمانی می تواند زیبا و دل پذیر باشد. اما عده ای معتقدند بیماری شان در هنگام شب، بیشتر آزارشان می دهد. اما با رسیدن روز، دردها به شدت کاهش می یابند. شب در باور بسیاری ازمردم، ناشناخته و غیر قابل پیش بینی است. چون در تاریکی شب کمترقادر به شناسایی و دیدن عوامل هستند. اما در روز همه چیز آشکار است و می توان کوچک ترین عوامل را دید و در مقابل شان واکنش نشان داد. به نظرم روز و شب را می توان دو برادر تصور کرد، که هر کدام دارای مسئولیتی خاص و متفاوت هستند. روز، چراغِ زمین را روشن می کند تا موجودات در روشنایی آن به زندگی خود بپردازند؛ و شب تقسیم کننده ی آرامش است. آرامشی که با دریافت اش، نیروی تازه ای به ما داده می دهد.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

EMMA-

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Oct
4,122
18,196
مدال‌ها
3
موضوع: چاق و لاغر
چاق بودن و لاغر بودن داغ‌ترین مفاهیم دنیای امروز در صنعت مد هستند.
انقدر غرق در بعد مادی و سود به دست آمده از چاقی و لاغری شده‌اند که حتی دیگر مهمترین مساله در این زمینه که سلامتی است به شدت رو به کم رنگ شدن گذاشته است. صنعت مد هر روز با ارائه تعریف جدیدی از چاق و لاغری و هیکل و اندام رو فرم و ایده آل سود کلان به جیب می‌زند. و فارق از ذهنیت و تاثیر منفی که روی روح و روان زنها و مردها می‌گذارند به فکر پر کردن جیب خود هستند.
در گذشته کاملا بر عکس الان بوده است، اندام‌های چاق و هیکل‌های درشت ثروتمند بودن و داشتن تغذیه‌ای بهتر را نشان می‌داد. اگر کسی زیادی لاغر بود مورد تمسخر قرار می‌گرفت و اگر خانم بود تصور اکثر مردم بر این بود که حتما همسری خسیس دارد. در دوران قاجار که اضافه وزن اصلا ایراد به حساب نمی‌آمده که هیچ، کاملا مورد پسند و معقول نیز بوده است.
بحث چاقی و اضافه وزن بیش از حد زمانی که بیماری‌های گوناگون را سبب شد، صاحب اندیشان حوزه سلامت را به این فکر انداخت که برای کاهش وزن و رسیدن به سلامتی بدن و تغذیه سالم فرهنگ‌سازی کنند. اما متاسفانه این معقوله گرفتار تبلیغات شرکتهای دارویی شد که برای به اصطلاح سریع رسیدن به وزن دلخواه دست به تولید محصولاتی بزنند که اغلب حتی جان مصرف کنندگان را به خطر می‌اندازد. در این بهبهه یک سری از پزشکان نیز بیکار ننشستند و شروع به ابداع روشهایی کردند که عملا جراحی‌های پرخطری هم هستند.
خلاصه آنقدر جامعه را برای لاغری بیش از حد تشویق کردند که مردم حتی گاهی برای رسیدن به وزن کمتر و ایده آلی که تعریف شده صنعت مد است، دچار سوتغذیه و بیماریهایی که ناشی از کمبود مواد مغذی در بدن است شدند. مفهوم لاغر شدن برای رسیدن به سلامتی از مدار واقعی خود خارج شد و تا آنجا پیش رفت که دیگر هر چند سال یک بار تعریف جدید برایش ارائه می‌شود. که طبعا این تعاریف جدید نیاز به جراحی‌های جدید یا استفاده از محصولات جدید دارد یا پر بودن قسمتهای دیگری از بدن را باب می‌کند. فارغ از اینکه این الگوها حتی می‌تواند مشکلاتی مانند گودی کمر، فشار به ستون فقرات و هزار و یک مشکل دیگر را ایجاد کند.
ناگفته نماند که لاغری هم خود به طور مستقل یا به صورت غیرمستقیم میتواند بستر ساز خیلی از بیماریها باشد. بهتر آن است که هر فرد برای خودش از چاق و لاغر بودن تعریف مورد قبول خود و ایده‌آل را داشته باشد، و در مرحله اول فقط سلامت خود را در نظر بگیرد که اگر سلامت بود چه چاق باشد و چه لاغر به چیز دیگری اهمیت ندهد و گرفتار سود جویان در هر دوره نشود.
 
موضوع نویسنده

EMMA-

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Oct
4,122
18,196
مدال‌ها
3

موضوع: پیری و جوانی
دوره‌های زندگی انسان شامل چند بخش می‌شود: نوزادی، کودکی، نوجوانی ، جوانی، پیری. هر دوره شیرینی خاص خود را دارد و به زیبایی تمام، چرخه تکامل بشری را نشان می‌دهد.
انسان در نوزادی دارای ضعف و ناتوانی‌های جسمی است که با رشد و نمو انسان از میان می‌روند و تبدیل به قدرت می‌شوند. بالندگی ایجاد می‌کنند و پس از ورود به دنیای پیری و کهنسالی، قدرتها دوباره به ضعف تبدیل می‌شوند، درست مثل یک چرخش سیصد و شصت درجه‌ای.
پر غرورترین، پر شورترین، پر انرژی‌ترین، پر ریسک‌ترین، دوره زندگی انسان، دوره جوانی است. ترس نمی‌شناسد و مرز ندارد. اوج شکوفایی است و استفاده از استعدادها، بی مهابا تصمیم گرفتن و نهراسیدن از نتایج راه‌های اشتباه، عاشق آزمون و خطا.
در مقابل جوانی، دوره پیری و دوره پختگی انسان است. دوره خوب فکر کردن، سنجیدن، بی‌گدار به آب نزدن، استفاده کردن از تجربیات، درس گرفتن از اشتباهات و پیروزی‌ها و شسکست‌های دیگران، آینده نگری. یک مثل معروف است که زیاد شنیده‌ایم، آنچه جوان در آیینه می‌بیند، پیر در خشت خام می‌بیند. تفکرهای خبره که توان و قوای جسمی آنها اجازه عملکرد مستقل به آنها را نمی‌دهد و برای پیاده کردن ایده‌های خود به نیروی جوانی جوانان نیاز دارند.
یک سوال، آیا در عصر فعلی که افراد، بمباران اطلاعاتی و آموزشی می‌شوند، باز هم می‌توان جوانان را خام و بی‌تجربه خطاب کرد؟! به شخصه فکر میکنم دیگر این گونه نباشد.
یک مشکل دیگر هم مانع، بر سر راه یک جوان پر از ایده ایجاد می‌کند و آن نبود سرمایه مادی است. جوانی که اهل ریسک است و اندیشه‌های بزرگی دارد چگونه باید به منابع مادی دست پیدا کند؟! جوان اهل ریسک است و پیش می‌رود، اما پیری یعنی احتیاط و ریسک حداقل، فقط اندیشیدن به آینده‌ای که چنان رقم بخورد که بتواند ناتوانی‌های جسمی انها را برطرف کند. البته در کشورهای پیشرفته این دغدغه‌ها اصلا مطرح نیستند. به دلیل خدمات اجتماعی و رفاهی که به شهروندان ارائه می‌شود، جوانان و سالمندان نگران آینده خود نیستند.
در کشور ما بر حسب فرهنگ سنتی، جوان باید تابع باشد، حالا خواه، حق با او باشد یا نباشد!. مسن‌ترها به دلیل احترام‌هایی که شاید خارج از منطق و عقل باشد، باید محق شناخته شوند و تبعیت به دنبال داشته باشند!. که البته به نظرم اینها ضعف‌های فرهنگی جامعه ما هستند.
به نظرم داشتن بهترین دوره سالمندی، با تدابیر فعلی یک جوان رقم می‌خورد، پس اگر جوانان یک جامعه عادتهای نادرست و فرهنگ‌های اشتباه را تغییر دهند، می‌توانند جهانی بهتر برای مسن‌های آینده که خودشان هستند و جوانانی که در آینده وارد چرخه یک جامعه می‌شوند را رقم بزنند و این مسئولیت خطیری بر شانه‌های جوانان یک جامعه است.
 
موضوع نویسنده

EMMA-

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Oct
4,122
18,196
مدال‌ها
3
موضوع : قوی و ضعیف
شما فکر می‌کنید انسانی قوی یا ضعیف هستید؟
در کل تعریف شما از ضعیف و قوی چیست؟ چه خصوصیاتی در یک انسان برای شما یادآور ضعف و چه خلق و خویی در یک انسان تداعی کننده قوی بودن یا ضعیف بودن برای شماست؟
مثلا انسانی که در مواجه شدن با شرایط سخت سریع می‌شکند و جا می‌زند ضعیف است یا انسانی که قدرت برداشتن و جابه‌جایی یک بار سنگین ندارد؟ یا مثلا فکر می‌کنید کودکی که توانایی انجام خیلی از امور زندگی را ندارد، ضعیف است یا فردی مسنی که قدرت بدنی خود را به مرور از دست می‌دهد؟ یا مثلا خانمها را ضعیف می‌دانید و به این موضوع نگاه جنسیتی دارید؟
انسان قوی را چه کسی می‌دانید؟ ورزشکاری قدرتمند، انسانی تنومند و پر زور، انسان بی‌منطق و منفعت طلب و عاصی و هنجار شکن که هر کجا برود بدون توجه به حقوق اجتماعی دیگران فقط می‌خواهد کار خود را پیش ببرد؟ فردی که صاحب منفعت و مقام است و جایگاه بالایی دارد؟ فردی که پول و ثروت زیادی دارد؟ فقط مردان را قدرتمند می‌دانید و جنس مذکر را همیشه دارای قدرت می دانید؟ فردی را که در مواجه با ستم ها نمی‌شکند و ادامه می‌دهد تا راهی پیدا کند؟ فردی که علم و آگاهی بالایی دارد و در سخت‌ترین برهه از زمان‌های زندگی انسان مثل زمینه‌های پزشکی و درمانی، رفاهی مثل اخترعاتی که زندگی را برای همگان آسانتر می‌کند؟ فردی که یک کلاهبردار و بی‌وجدان است آیا قوی است؟.
همه این مثال‌ها و پرسش‌هایی که مطرح شد در بین افراد یک جامعه مورد تایید و مورد قبول برای یک عده می‌باشد. هرچند غیر معقول یا غیر منطقی باشند یا درست و منطقی باشند.
قوی کسی است که زیر بار مشکلات زندگی کمرش خم شده است و به بهای جان برای خانواده تلاش می‌کند. نه سن مانع تلاش و کوشش می‌شود نه سختی کار. قوی دانشجویی است که تلاش می‌کند سطح علمی خود را بالا ببرد تا آینده‌ای بهتر برای خود و جامعه بسازد. قوی مادری است که از خواسته‌های خود می‌گذرد تا هر چند اندک بتواند دل فرزندش را شاد کند.
ضیف کسی است که انگل‌وار زندگی می‌کند و خوش می‌گذراند. نه علمی دارد نه هنری عادت به مفت‌خوری کرده است و فخر فروشی. ضعیف کاسب کم فروش و محتکر کننده است. ضعیف کسی است که صاحب قدرت است و گلوی صاحب حقی که دستش به جایی بند نیست را می‌فشارد.
اما در دنیا همیشه هر دو گروه وجود داشته و دارند. میزان کاهش آسیب‌های اجتماعی این دو نیاز به شعور و معرفت و آگاهی جمعی دارد.
 
موضوع نویسنده

EMMA-

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Oct
4,122
18,196
مدال‌ها
3
موضوع : بینا و نابینا
دنیای زیبای ما دارای مناظری خیره کننده، دل فریب و چشم نواز است. آنچه باعث این زیبایی می‌شود، بازی نورها و رنگهاست که آدمی را مسخ می‌ کنند، هر نوری طول موجی دارد و هر رنگی طیفی خاص. چشم موجودات دریچه ورودی مناظر و تصاویری هستند که مغز آنها را پردازش می‌کند و اعجاز بینایی صورت می‌گیرد. به جرات می‌توان گفت یکی از مهمترین حواس انسان، حس بینایی اوست. یکی از چند عامل مهم حفظ تعادل بدن است، و یکی از مهمترین عوامل اخطار دوری از خطر در شرایط بحرانی است.
بینا بودن حس امنیت و آرامش به همه می‌دهد. دیدن لحظات و تصاویر زیبا، شادی بی‌حد و وصفی ایجاد می‌کند. بینا بودن باعث تصویرسازی می‌شود، شما را وارد دنیای رنگارنگ رویا پردازی می‌کند. حسها را بین انسان‌ها، حیوانات و حتی گیاهان رد و بدل می‌کند. دیدن حیوانی زیبا یا گل و گیاهی مسحور کننده مانند آهنربا شما را جذب می‌کند. دیدن مناظر بکر و اعماق اقیانوس‌ها و یک جنگل‌ سبز همه را به وجد می‌آورد. اما باید بینا بود تا قادر به دیدن این همه زیبایی شد.
بینا بودن فقط با داشتن چشم ظاهری حاصل نمی‌شود بلکه چشم دل هم باید باز باشد و طالب پذیرش زیبایی. گاهی بینا بودن فقط دیدن زیبایی‌ها نیست، برای دیدن غم و رنجها و دردهای دیگران است. برای درک، همدردی و تسلا دادن آنها نیز هست. در اینجا باز هم بینا بودن دل بسیار لازم است، وگرنه آب از آب تکان نمی‌خورد.
بینایی یک نابینا چگونه است، آیا سیاه و سفید یا خاکستری است؟ یک نابینا با چشم ظاهری نمی‌تواند تجسمی از بازی رنگها و نورها داشته باشد، اما در ذهن می‌تواند تعریفی از شنیده‌ها در مورد اجسام برای خود تصور کند. در مواجه شدن با خطر دچار اختلال و مشکل می‌شود. این جاست که وظیفه انسانی حکم می‌کند تا اگر از دستمان بر بیاید حتما کمکشان کنیم. درست است هرگز چیزی ندیده‌اند یا بعضا تا مدتی قدرت بینایی داشته‌اند و بعدا به هر دلیلی آن را از دست داده‌اند ولی درک و شهود بالایی دارند.
ممکن است چشم دلی داشته باشند که هزاران بینا نداشته باشند، دلی سفید و زلال. درست است بینا بودن و نبودن از نظر ظاهری بسیار اهمیت دارد اما به همان اندازه بینا بودن و نابینا بودن ذاتی هم مهم است. کوردل و سیاه دل نبودن بسیار اهمیت دارد. اگر بینا هستی و از کنار نابینایی که در معرض خطر یا اتفاقی است با بی‌تفاوتی گذشتید از هر چه نابینا، نابینا‌تر هستید. اگر در موقع پرداخت وجه برای خرید یا هر کار دیگر سر یک نابینا را کلاه گذاشتید، از هر چه نابینا، نابینا‌تر هستید. بینایی ظاهری و باطنی هدایتگر همیشگی زندگیتان.
 
موضوع نویسنده

EMMA-

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Oct
4,122
18,196
مدال‌ها
3
موضوع: پسر و دختر
لحظه دیدن یک نوزاد جز لذت بخش‌ترین لحظات زندگی به شمار می‌آید. اگر دختر باشد، فورا رنگ صورتی در ذهن تداعی می‌شود. پیراهن‌های چین‌دار و رنگارنگ با مدلهای مختلف و متنوع که دل همه را می‌برند. انواع و اقسام مدلهای مختلف پرنسسی، پف‌دار، چین‌دار، وای که دل آدم از دیدنشان ضعف می‌رود. گل‌سرهای رنگارنگ و ریز و درشت، پاپیونهای خوشگل و رنگارنگ که زینت بخش موهای دخترها می‌شوند. موهایی کوتاه یا بلند و بافته یا موهایی با رنگ مشکی یا موهایی قهوه‌ای یا موهایی بور و طلایی، که دم اسبی یا دم خرگوشی بسته شده‌اند. وای که چه دلبرانه هستند. با دیدن هر عروسکی به وجد می‌آیند و با محبت در آغوشش می‌گیرند. عاشق کفشهای پاشنه بلند هستند و می‌گویند کفش تق تقی می‌خواهم. مادرها غافل شوند کفشهای پاشنه بلندشان را پای دختر بچه‌هایشان می‌بینند.
هر چه بزرگتر می‌شوند، بیشتر مونس و همدم مادر و دلسوز پدر می‌شوند. اگر خواهر هم باشند که مراقبت از خواهر و برادر کوچک خود را وظیفه می‌دانند. سرشار از احساسات لطیف هستند و نازک دل. به راحتی می‌خندند و گریه می‌کنند. هر جا که دختری باشد تزئین و نظم و آراستگی و هارمونی به چشم می‌خورد. البته همیشه استثنا هم وجود دارد. هستند دخترانی که علاقه‌ای به ظرافت و هنر و لطافت ندارند یا بی‌نظم هستند یا در دیدن وقایع دلخراش قوی هستند.
در مقابل پسرانی هستند که بسیار منظم، هنرمند و حساس هستند. اگر نوزاد پسر باشد ناخود آگاه سراغ رنگ آبی می‌رویم. کت و شلوارهای کوچک، پلیورهای دلربا و کلاه‌های زیبا که حسابی دل می‌برند. پسرهای کوچک و خوش تیپ که نمی‌شود چشم از آنها برداشت. با اشتیاق ماشین‌های اسباب بازی می‌خرند. همراه پدر هستند و پشتیبان مادر و خواهر و برادرهای دیگرشان.
چه دختر چه پسر هر کدام یک جور خاصی زیبایی بخش زندگی هستند. همین دخترها و پسرهای امروزی، زنان و مردان فردای جامعه هستند. پس هر چه در تعلیم و تربیت و پرورش روح و روان آنها بیشتر تلاش شود آینده اجتماع سلامت‌تر خواهد بود.
پیش‌تر به مواردی مثل رنگها و اسباب بازی‌هایی که به عنوان نماد دختر و پسر شناخته می‌شوند، اشاره کردیم، که البته در دنیای امروز دیگر داشتن نگاه جنسیتی به رنگها و اسباب بازی‌ها پذیرفته نیست. ممکن است دختری باشد که اصلا صورتی دوست نداشته باشد یا پسری باشد که عاشق صورتی باشد. پسری باشد که عروسک دوست داشته باشد یا دختری که دوست داشته باشد با ماشین بازی کند. کماکان می‌بینیم پسرها و آقایان زیادی امروزه هستند که علاقه زیادی به رنگ صورتی نشان می‌دهند یا دوست دارند قرمز بپوشند، البته دنیا جای بسیار زیبا‌تری می‌شود وقتی که دختران و پسران فارغ از جنسیت بتوانند آن طور که دوست دارند لباس بپوشند، تحصیل کنند، ورزش کنند، کار کنند، تفریح کنند و در یک کلام زندگی کنند.
 
موضوع نویسنده

EMMA-

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Oct
4,122
18,196
مدال‌ها
3
موضوع : خواب و بیداری
خواب و بیداری، شما با شنیدن این دو کلمه چه چیزی در ذهنتان تداعی می‌شود؟
مثلا با شنیدن کلمه خواب، یاد آرامش می‌افتید؟ یاد یک استراحت شیرین بعد از یک روز کاری و خسته کننده که پناه می‌برید به تختخواب خود و فارغ از تمام دنیا رها می‌شوید. و پلکهایتان سنگین می‌شود و به خوابی شیرین فرو می‌روید و گاهی قشنگ‌ترین رویاها را می‌بینید و گاهی کابوس‌های هولناکی شما را هراسان و ناگهان بیدار می‌کند.
عده‌ای اصطلاحا خوش خواب هستند راحت و سریع خوابشان می‌برد، حتی در اتوبوس، تاکسی، مترو، قطار، هواپیما احتمالا بارها شاهد آن بوده‌اید.
عده‌ای هم بسیار سخت به خواب می‌روند. باید شرایط خاصی برای خوابیدن داشته باشند. مثلا به سکوت مطلق، تاریکی، چشم بند، و… نیاز دارند. حتی بضی‌ها بدون قرص و دارو نمی‌توانند بخوابند.
در مقابل بیداری است، شما چه فکر می‌کنید؟ با شنیدن کلمه بیداری به چه می‌اندیشید؟ مثلا چشم گشودن از یک خواب شیرین و آغاز کردن روزی پر مشغله و هیاهو. آغاز تحرک و پویایی و تلاش و رویارویی با دنیای واقعیت، بدو بدو کردن برای فراهم کردن آنچه لازمه یک زندگی است. گاهی حتی برای بیدار شدن و کنده شدن از تختخواب هم باید مشکلاتی پشت سر گذاشت، برای آن عده از افرادی که سخت از خواب بیدار می‌شوند و همیشه خواب می‌مانند.
اما این دو کلمه با نگارش یکسانی که دارند تعابیر گسترده‌تری نیز دارند. مثل بیداری ذهن و اندیشه و عقیده، بالا رفتن علم و آگاهی و درک حقوق بیشتر انسان‌ها و جوامع به حقوق مدنی و اجتماعی و انسانی خود. بیداری برای پیش برد انسان به اهداف بزرگتر، تلاش برای ساخت جامعه‌ای با رفاه بیشتر.
خواب نیز باز هم در اینجا در مقابل بیداری قرار می‌گیرد. رخوتی که اذهان را فرا می‌گیرد، تعصبات، خرافات، ناآگاهی که در ذهن افراد رخنه می‌کند و عامل و انگیزه‌ای می‌شود برای بی‌تفاوتی، رکود، کنار کشیدن، غرق شدن در جهل و به اصطلاح از همه جا کنار کشیدن و فقط گذران کردن. تن پروری، که ریشه فساد یک جامعه است باعث عقب ماندگی یک جامعه و تباهی آیندگان آن جامعه می‌شود. خلاصه بستگی دارد نگرش شما چگونه باشد. در هر دو تعبیر مختلفی که از خواب و بیداری به آن پرداختیم به یک جمع بندی کلی رسیدیم.
امیدوارم همواره بکوشیم تا انسان‌هایی بیدار و هوشیار باشیم تا اینکه در خواب غفلت غرق شویم و گرفتار رخوت. استراحت کافی لازمه آماده سازی بدن و ذهن برای پویایی و فعالیت است و باعث می‌شود انرژی لازم برای فعالیت و پویایی در بیداری بدن و ذهن ایجاد شود. امیدوارم در عرصه زندگی همواره با شش دانگ حواس، بیدار باشیم و زمانی که به تختخواب می‌رویم با ذهنی آرام و آسوده بخوابیم.
 
موضوع نویسنده

EMMA-

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Oct
4,122
18,196
مدال‌ها
3
موضوع : قاشق و چنگال
من قاشق هستم که در اکثر مواقع در کنار دوست خود چنگال با یکدیگر کار مشترک انجام می‌دهیم. البته قاشق‌ها به تنهایی نیز زیاد مورد استفاده قرار می‌گیرند. من شاید قدمت زیادی در تاریخ بشر نداشته باشم. در زمان‌های قدیم مردم غذا را با دست می‌خورند، کم‌کم با پیشرفت بشر و مهم‌تر شدن نظافت و سلامتی، قاشق و چنگال یار همیشگی مردم شدند.
انواع مختلفی دارم، از نوع پلاستیکی و چوبی گرفته تا استیل که بیشترین کاربرد را دارد. اما همه برای یک هدف مشخص تولید شده‌ایم، حمل غذا یا مواد غذایی، حالا یا مقصد دهان انسان است یا ظرف دیگر.
من و چنگال روزهای تلخ و شیرین زیادی را با هم گذرانده‌ایم. گاهی از هم دورافتاده‌ایم و مجبور شدیم به تنهایی کار کنیم و گاهی کنار یکدیگر با شادی و خنده و همکاری هم، بهترین نتیجه را رقم زدیم.
معمولاً چنگال به کار من نظم می‌دهد، تصور کنید برنج را بدون کمک چنگال چگونه وارد قاشق می‌کنید تا از درون آن بیرون نریزد؟ این چنگال است که به کارها سرعت می‌بخشد و همه‌چیز را مرتب در من جا می‌دهد.
به یاد دارم روزی او را سر سفره نیاورده بودند. من چقدر غمگین بودم و دیگر کار کردن برایم معنی نداشت. برنج‌ها از داخل من بیرون می‌ریختند و سالاد کاهو در من جا نمی‌شد. اصلاً روز خوبی نبود، مانند یک کابوس برای من گذشت. بعدها از چنگال هم شنیدم که او هم روزهای سختی را پشت سر گذاشته، همان موقع بود که ما با یکدیگر دست دوستی دادیم و قول دادیم، دیگر هرگز از هم جدا نشویم.
اما اگر بخواهم از روزهای خوبمان بگویم، باید برای شما تعریف کنم زمانی که ما با هم هستیم، مخصوصاً در مهمانی‌های خانوادگی، صدای شادی و خوشحالی ما به گوش شما می‌رسد. اینبار کمی توجه کنید؛ صدای چِرِق چِرِق قاشق و چنگال که تمام فضای سفره را پر می‌کند همان صدای شادی و پایکوبی ماست. در این شادی بشقاب هم با ما سهیم می‌شود و صدای برخورد من و چنگال و بشقاب یک سمفونی زیبا را می‌نوازد.
راستی باید بگویم ما کودکان را خیلی دوست داریم، آنها تازه یاد می‌گیرند که چگونه ما را در دست بگیرند و از ما استفاده کنند، من و چنگال به هم قول دادیم که همیشه به کودکان کمک کنیم تا آنها هم زودتر استفاده از ما را یاد بگیرند.
اما دوست دارم شما هم قولی به ما بدهید! به وجود من زمان غذا خوردن که عادت کرده‌اید، ‌اما خواهش می‌کنم هیچ‌گاه چنگال را از سفره خود حذف نکنید. قاشق و چنگال دوستان جدانشدنی یکدیگرند…
 
موضوع نویسنده

EMMA-

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Oct
4,122
18,196
مدال‌ها
3
موضوع : موفقیت و شکست
در تمام دنیا موفقیت طعم دارد، آن هم طعم شیرین، شیرین‌ترین و مهم‌ترین و لذت بخش‌ترین مزه‌ای که روح انسان مزه مزه می‌کند. درست است قابل چشیدن نیست اما همه می‌گویند فلانی طعم خوش موفقیت را چشید. موفقیت یک هدف است. مربوط به هر موضوع و مسئله‌ای که باشد باید مانند کوهی طی شود تا به قله اش رسید. مسیری بس دشوار و طولانی دارد. پشتکار و تلاش می‌خواهد.
خیلی از آدم‌ها یک کار و حرفه را پیش می‌گیرند، اما فقط عده انگشت شماری موفق به حساب می‌آیند. آنهایی که در رشته‌ای خاص مهارت پیدا می‌کنند و حتی آنقدر پیشرفت می‌کنند که در سراسر دنیا شناخته می‌شوند و مورد تحسین همگان قرار می‌گیرند. مانند موسیقی دانان، دانشمندان، پزشکان، نقاشان و سایر هنرمندان و کلیه افرادی که علم و هنر آنها در همه جای دنیا زبان زد خاص و عام می‌شود. اما همه قدرت و انرژی و همت به جان خریدن سختی را ندارند. عده‌ای فقط تا جایی تلاش در آموزش و یادگیری می‌کنند که بتوانند راهی برای ادامه حیات و پیدا کردن شغلی و گذران زندگی پیدا کنند، و تجربه ثابت کرده هر چه انسان در شرایط سخت‌تری قرار بگیرد، بیشتر تلاش می‌کند تا خود را به بالا بکشد. آنهایی که از ابتدا در رفاه کامل هستند کمتر تلاش می‌کند.
نقطه مقابل موفقیت، شکست است. در تمام دنیا طعم شکست تلخ است. تلخی که روح انسان را خسته و ناامید می‌کند. گاهی نمی‌شود که نمی‌شود. برای بیشتر انسان‌ها گاهی یک بار شکست دیگر جایی برای ادامه دادن، باقی نمی‌گذارد. جا می‌زنند و دیگر برای ادامه راه و رسیدن به قله هدف انجام نمی‌دهند. انسان‌هایی که از شکست می‌ترسند، معمولا ضعیف هستند و قدرت و تاب رویایی با مشکلات را ندارند. ترجیح می‌دهند به طور کامل از هدف خود دست بکشند یا به آنچه که دست یافتند هر چه قدر هم اندک باشد قانع باشند.
آنهایی موفقند که از شکست درس بگیرند نه این که بهراسند. از شکست‌ها پله‌هایی بسازند برای پیشرفت و ترقی نه اینکه کنار بکشند. شکست می‌تواند مدرسه‌ای بزرگ برای آموزش باشد و بهترین درس‌ها را بدهد. به زندگی اکثر انسان‌های بزرگ نگاه کنید متوجه می‌شوید روزی سخت مورد تمسخر قرار گرفته‌اند یا بی استعداد خطاب شده‌اند اما با تلاش به جایگاه حیرت‌انگیزی در دنیا رسیده‌اند.
موفقیت‌ها و شکست‌ها هر دو انسان ساز هستند. اختراعاتی که امروزه زندگی را برای ما بسیار آسان کرده‌اند حاصل شکست‌ها و ناامید شدن انسان‌هایی است که بالاخره به ابداع آنها دست پیدا کردند. ساده‌ترین تلاش و ایستادگی در برابر شکست را در کودکان می‌توان دید، دقت کردید چندین بار زمین می‌خورند، بلند می‌شوند و راه می‌روند. پس هرگز نترسید، ادامه دهید و پیش بروید.
 
موضوع نویسنده

EMMA-

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Oct
4,122
18,196
مدال‌ها
3
موضوع : سلامت و بیماری
دنیا را داشته باشید اما سلامتی نداشته باشید هیچ فایده‌ای ندارد. شاید بگویید اگر پول نباشد نمی‌شود راه درمان و دستیابی به سلامتی را، کامل پیمود. اما گاهی بیماری‌هایی هستند که عظیم‌ترین ثروتها هم نمی‌تواند به درمانشان کمک کند.
وقتی بیماری نقرس داشته باشید از خوردن انواع گوشت‌ها و حبوبات محروم می‌شوید. وقتی بیماری دیابت داشته باشید از خوردن شیرینی‌ها و مواد کربوهیدرایت‌دار و حتی ساده‌ترین ماده غذایی یعنی نان محروم می‌شوید. با خوردن خیلی از میوه‌ها مشکل پیدا می‌کنید. یا با یک سرما خوردگی ساده، آبریزش بینی و گلو درد، کامتان تلخ می‌شود. با گرفتن یک سر درد کل برنامه‌ریزی کاری یک روزتان بهم می‌ریزد.
برای درمان هر بیماری چه ساده، چه پیچیده، چه سبک، چه مزمن مجبور به خوردن داروهایی می‌شوید که عوارض جانبی آنها، شما را به درد سر می‌اندازد. یکی روی گوارش شما اثر می‌گذارد و یکی روی کلیه و یکی روی فشار خون و… . هر کدام از ما که سلامتی اعضای بدنمان را به طور کامل داریم و از همه اعضای بدن بهره‌مندیم تا چه حد قدر بدنمان را می‌دانیم. چقدر مواظب تغذیه و سبک زندگیمان هستیم تا به اعضای ارزشمند بدنمان آسیب نزنیم. چقدر مواظب تغذیه خود هستیم و فقط برای پر کردن شکم و سیر شدن و یا فقط به خاطر طعمهای خوشمزه، خوراکیهای مضر را پی در پی استفاده می‌کنیم.
بیماری‌ها واقعا ناتوان کننده و کلافه کننده هستند. چشمانی که با آنها می‌بینیم. گوشهایی که با آنها می‌شنویم. دستانی که با آنها کار می‌کنیم. پاهایی که با آنها راه می‌رویم. مغزی که درست فعالیت دارد. قلبی که مرتب می‌تپد. کلیه‌هایی که کار خود را انجام می‌دهند. ریه‌هایی که تنفس ما را تنظیم می‌کنند. کبدی که بدن ما را پالایش می‌کند. تا چه حد برای ما مهم هستند.
بسیاری از انسانها با اختلال در اعضای بدنشان دست و پنجه نرم کرده و زجری عظیم را تحمل می‌کنند. سلامتی گرانقدرترین چیز در زندگی انسان است. بیماری باعث رنجوری و پریشانی فرد می‌شود. سلامتی و بیماری فقط مختص جسم نیست. روح و روان انسان نیز باید سلامت باشد. خیلی از بیماری‌های روحی باعث پیدایش بیماری‌های جسمی می‌شوند. بیماری چه در روان باشد چه در جسم نیاز به مداوا دارد. انسان سلامت می‌تواند در هر شرایطی زندگی آینده خود را تامین کند.
بیماری فقط آسیب‌ رساندن به خود فرد بیمار نیست بلکه اطرافیان آن فرد را نیز درگیر می‌کند. حتی بیشتر از خود فرد بیمار، اطرافیانش دچار رنج و عذاب می‌شوند. دیدن عزیزشان در حال بیماری از یک طرف و پرستاری کردن از او از طرف دیگر به آنها فشار وارد می‌کند. در این جا نباید قشر ارزشمند جامعه پزشکی را فراموش کرد که اگر آنها نبودند، معلوم نبود چه بر سر انسان‌ها می‌آمد. حیوانات هم از این قاعده مستثنی نیستند. آنها هم اگر سلامت نباشند چرخه حیاتشان به مشکل بر می‌خورد و به ناچار و متاسفانه زودتر محکوم به نابودی می‌شوند. کاش روزی برسد که هیچ موجود زنده‌ای بیماری و نقص و درد را تجربه نکند.
 
آخرین ویرایش:
بالا پایین