جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

انشاء انشا با موضوعات متنوع

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته قفسه انشاء توسط Hera. با نام انشا با موضوعات متنوع ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 7,756 بازدید, 209 پاسخ و 6 بار واکنش داشته است
نام دسته قفسه انشاء
نام موضوع انشا با موضوعات متنوع
نویسنده موضوع Hera.
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Hera.
موضوع نویسنده

Hera.

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Oct
4,122
18,196
مدال‌ها
3
موضوع اگر من درخت بودم
طبیعت، یکی از زیباترین عجایب هستی که نشان دهنده هر فصلی باشد، حس درونی خاصی را در انسان به وجود می‌آورد. یکی از زیباترین و متنوع‌ترین اجزای طبیعت، درخت است. درختان فارغ از اینکه میوه‌دار باشند یا تزئینی، نقش مهمی در تولید اکسیژن دارند. در هر کجا که باشند سایه‌ای می شوند در گرما و بزرگترین ناجی از نور خورشید سوزان.
هر قسمت از درخت کاربردی دارد. میوه‌ها برای خوردن، برگها برای مصارف دارویی، چوب که همان تنه و ساقه درخت است، هزاران مورد مصرف در زندگی انسانها دارد. ریشه‌های آنها در صنایع دارویی و صمغ آنها هزاران مصرف در تهیه مواد کاربردی، برای مصارف صنعتی دارند، و چقدر سخاوتمند و بی ادعا هستند. میوه و سایه خود را از هیچ ک.س دریغ نمی‌کنند، حتی از آنهایی که بهشان آسیب می‌رسانند.
تا به حال شده برای لحظه‌ای خودت را جای یک درخت بگذاری؟!.
من فکر می‌کنم اگر یک درخت بودم چه احساسی داشتم؟!.
از اینکه به هوایی که برای تنفس است اکسیژن بیشتری تزریق می‌کنم و سایه‌ای دارم برای استراحت خستگان از گرما و راه، آن وقت در ازای لطفم، به جای قدر دانی و مراقبت، با چاقو یا هر چیز تیز دیگری که در دست دارند روی تنه و ساقه‌ام خط بکشند و زخمی‌ام کنند…! آن وقت باز هم می‌توانستم این چنین سخاوتمند رفتار کنم؟!.
وقتی به شاخه‌هایم تاب می‌بستند و آویزان می‌شدند و شاخه‌هایم را می‌شکستند، چه می‌کردم، باز هم می‌توانستم با صبر و صلابت سر جایم بایستم؟!.
وقتی روی شاخه‌هایم پر از میوه است و هر کسی به طریقی که می‌تواند برای چیدن میوه‌هایم اقدام می‌کند، بدون اینکه متوجه باشد چه آسیبی به شاخه‌هایم می‌زند، باز هم ساکت و آرام می‌ایستادم؟!.
وقتی برای گرم شدن با قساوت تنه‌ام را تکه تکه می‌کنند باز هم می توانم آرام بایستم؟!.
لحظه‌ای که تبدیل به اجسام دیگری می‌شوم، مثلا می‌‌شوم میز و نیمکت ، میز تحریر و… آن وقت کسی که راحت نشسته و شروع به خط کشیدن روی وسایلی که به آنها تبدیل شده‌ام می‌کند، باز هم میتوانم آرام باشم؟!.
وقتی تبدیل به کاغذی می‌شوم برای نوشتن و راحت مچاله و خط خطی می‌شوم، باز هم می‌توانم آرام باشم؟!.
خلاصه برایتان بگویم این چند لحظه کوتاه هم، برایم غیر قابل تصور و وحشتناک بود، اما در عوض باعث شد احساس مسئولیت بیشتری نسبت به طبیعت و درختان پیدا کنم و فهمیدم چه وظیفه خطیری به عنوان یک انسان روی شانه‌های خود دارم.
کلام آخر با درختان مهربان باشیم.
 
موضوع نویسنده

Hera.

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Oct
4,122
18,196
مدال‌ها
3
موضوع جاده شگفت انگیز
سفر یکی از بهترین راه‌های تفریح کردن است. سفر با اتومبیل شخصی در جاده‌ها باعث می‌شود تا ما علاوه بر شوق رسیدن به مقصد از زیبایی‌های راه هم لذت ببریم. یکی از زیباترین و جالبترین جاده‌هایی که من تا به حال دیده‌ام جاده شهر صحنه به بیستون در کرمانشاه است. این جاده برای من یادآور یکی از بهترین سفرها است.
وقتی از شهر صحنه به سمت جاده بیستون حرکت می‌کنید اولین چیزی که نظر شما را جلب می‌کند مراتع و دشتهای سبز و زیبای دو طرف جاده است. سرسبزی مسیر روح را تازه می‌کند. باغهای کُلزا و آفتابگردان در میان این دشتها و تا دور دست‌ها به چشم می‌خورد. در مراتعی باز و وسیع گوسفندان و گاوها در حال چرا بودند و گاهی چند اسب در کنار کلبه‌های کنار باغها دیده می‌شد.
به هر طرف که نگاه می‌کردیم سرسبزی و طراوت بود. کوه‌هایی بلند شبیه قصرهای سنگی انسان را به تحسین وا میدارد. کوهایی که در آن وقت سال یعنی اوایل بهار هنوز کمی برف روی قله‌هایش به چشم میخورد.
در دامنه کوه باغی دیده می‌شد که پوشیده از شکوفه‌های بادام و به رنگ صورتی بود. و کمی بعد دامنه کوه پر بود از شکوفه‌های درخت سیب و هلو که هر قسمت کوه را به رنگی در آورده بودند.
در سمت چپ جاده رودخانه خروشانی در جریان داشت که ما در کنار آن به صرف چای و استراحت کوتاهی پرداختیم. صدای آب به همراه نسیمی که می‌وزید ما را سر شوق آورده بود. آن طرف رودخانه مرد چوپانی آوازی به زبان کردی می‌خواند.
نزدیک غروب بود و منظره دشت‌ها کم کم با نور طلایی خورشید پوشیده می‌شد. ما دوباره به راه افتادیم. رو به رویمان کوه بزرگی قرار داشت که مانند نقاشی‌ها بود از دور اگر کمی تخیل را به کار می‌گرفتی شبیه به آدمی بود که روی زمین دراز کشیده است. پدرم گفت که این کوه” شیرین خفته” نام دارد و ما نزدیک شهر بیستون هستیم.
داستانهایی که در کتاب نظامی در منظومه خسرو و شیرین گفته شده است همگی توصیف همین شهرها و دشت‌هاست. خورشید در پشت کوه‌ها فرو می‌رفت و ماه در آسمان ظاهر می‌شد. جاده‌ی زیبا و پیچ در پیچ صحنه به بیستون کم کم تاریک و تاریک‌تر می‌شد.
من هیچوقت خاطره مناظر آن جاده و شهر بیستون با آن کوه‌های سر به آسمان کشیده و زیبا و آن دشت‌های سبز و پر برکت را از یاد نمی‌برم. در هر قسمتی از کوه بیستون یادگاری از زمانهای دور و آثار باستانی وجود داشت که ما روز بعد، از آنها دیدن کردیم. سفر در جاده تجربه زیبا و ارزشمندی است. دیدن طبیعت و گذر از کنار زندگی مردم در شهرهای دیگر بسیار آموزنده و لذتبخش است. من دوست دارم دوباره آن سفر را تجربه کنم و باز هم آن مناظر بی نظیر را ببینم.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

Hera.

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Oct
4,122
18,196
مدال‌ها
3
موضوع اقیانوس پهناور
کره زمین تشکیل شده از دو بخش خشکی و آب. هنوز هم تصورش سخت است، که دو عنصر متضاد، چگونه در کنار هم قرار گرفته‌اند، بدون اینکه عملکرد یکدیگر را مختل کنند. جای سوال دارد، چگونه وارد مرز یکدیگر نمیشوند.! درست است وقایعی باعث می‌شود، گاهی این تعادل بهم بخورد، اما در غیر این صورت همه چیز درست سر جای خودش است.
آبها هم مانند خشکیها، مقر حیات یک سری از موجودات هستند، آن هم با چه تنوعی. دنیایی زیبا و رویایی، در خود جای داده‌اند. بسته به میزان وسعت خود، بستر حیات متفاوتی پیدا کرده‌اند، رود، دریاچه، دریا ، اقیانوس.
شگفت انگیزترین، دسته این بخش، اقیانوسها هستند. دنیایی را در خود جای داده‌اند. حتی گونه‌های گیاهی مختص به خود دارند. صدفهایی که در دل خود مرواریدهای خیره کننده‌ای دارند، گونه‌هایی از ماهیها و کوسه‌ها و نهنگها.
مثل رویای پرواز، شنا در عمق اقیانوسهای پهناور، و لمس آنچه زیر فرسخها آب وجود دارد، نیز رویای بشر بود. مانند تلاش برای ساختن هواپیماها برای شکافتن دل آسمان تلاشهای زیادی برای ساختن وسایلی برای رفتن به عمق آبها شد. از ساخت وسایلی برای شنا در سطح آب آغاز شد، از بلمهای ساده بگیر تا قایقهای پیشرفته و کشتیهای عظیم الجسته تا ناوها و زیر دریایی‌هایی که به قعر آبها می‌روند. اما اینها برای بشر کافی نبود، میل انسانها فراتر از این حرفها بود، میخواستند آزاد و رها و از فاصله‌ای کم هر آنچه وجود دارد را ببینند و لمس کنند.
 
موضوع نویسنده

Hera.

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Oct
4,122
18,196
مدال‌ها
3
موضوع محبت و دوستی
از قدیم گفته‌اند از محبت خارها گل می‌شود یعنی حتی سخت‌ترین دلها هم از محبت کردن نرم می‌شود. همه ما دارای احساسات هستیم و احساس مهر و محبت است که دوستی‌ها و رفاقت‌ها را به وجود می‌آورد. هر کسی به یک نوعی مهر و محبتش را به دوستش ثابت میکند.
گاهی وقتها با خرید یک هدیه یا یک قدردانی از کاری که دوستمان برایمان انجام داده یا با یک دست دادن ساده دوستی ما عمیق‌تر می‌شود. دوست فقط یک کلمه نیست و هرکسی دوست محسوب نمی‌شود اما ما با مهر و محبت به دیگران می‌توانیم دوستان خوبی پیدا کنیم. برای اینکه دوستی واقعی و حقیقی باشد باید بین دو دوست علاوه بر احساس محبت؛ صداقت، از خودگذشتگی و امانتداری وجود داشته باشد.
بعضی وقت‌ها یک دوست خوب مثل یکی از اعضای خانواده می‌تواند به انسان کمک کند. هر چه دوستی و محبت بین دو نفر بیشتر باشد گذشت و صداقت هم بینشان بیشتر است. دوست‌ها راز دار یکدیگر هستند و حتی اگر روزی اختلاف یا دلخوری میانشان پیدا شود هرگز راز یکدیگر را فاش نمی‌کنند. به وجود آمدن دوستی یک اتفاق است و هیچ ربطی به موقعیت و شرایط زندگی دو طرف ندارد و هر دونفری که حال هم را بفهمند و بینشان محبتی واقعی پدید بیاید می‌توانند دوست هم باشند.
دوست خوب در روزهای غم و شادی در کنارمان می‌ماند و اگر کاری برای حل مشکلی از دستش بربیاید حتما برایمان انجام می‌دهد و حتی اگر کاری از دستش برنیاید حداقل در کنار ماست و ما را دلداری می‌دهد. همیشه می‌گویند یک رفیق خوب ارزش هزار نفر را دارد یعنی اگر شخصی دوستی خوب و با صداقت در کنار خود داشته باشد بهتر است تا هزار نفری که به وقت نیاز تنهایش بگذارند.
برای اینکه دوستی پایدار باشد ما باید از دوستیمان مراقبت کنیم یعنی نگذاریم کسی رابطه بین ما را خراب کند یا اگر دچار سوتفاهمی می‌شویم آن را با دوستمان صادقانه مطرح کنیم و در مقابل رفتارهای اشتباه دوستمان تا جایی که می‌شود گذشت کنیم. اگر دوستمان به سمت راه اشتباهی می‌رود او را از انجام آن کار بازداریم و در همه حال مراقب هم باشیم و هوای هم را داشته باشیم.
دوستی یک احساس و رابطه مهم در زندگی است که به انسان حس خوب و آرامش می‌دهد. همه در زندگی به دوست نیاز دارند. و ما باید بدانیم ما در خانواده هم دوستان همیشگی داریم این دوست خواهر، برادر یا پدر و مادر ما هم می‌توانند باشند که ما را در هیچ شرایطی تنها نمی‌گذارند و همیشه ما را در راه و کارهایمان یاری می‌کنند. مهر و محبتی که در خانواده هست خیلی ارزشمند و پایدار است و هیچوقت خانواده برای منافع خود به ما آسیب نمیزند. البته رفقای همکلاسی یا هم محلی هم اگر مهر و محبتی بین‌شان به وجود بیاید میتوانند مثل یک خواهر یا برادر به آدم نزدیک باشند. خداوند که مظهر مهر و محبت است از این حس خود در ما هم قرار داده تا بتوانیم در روزهای خوشی خوشحالتر و در روزهای سختی محکم‌تر باشیم.
 
موضوع نویسنده

Hera.

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Oct
4,122
18,196
مدال‌ها
3
موضوع اگر من پزشک بودم
در دوران تحصیل خیلی وقت‌ها به این فکر می‌کنم که در آینده چه شغلی را انتخاب کنم؟ با دوستانم درمورد آن حرف می‌زنم و از علاقه‌هایمان به هم می‌گوییم. در ذهن خود آینده را می‌سازیم و مشغول به کار می‌شویم.
داشتم فکر می‌کردم من اگر یک پزشک بودم، چگونه دکتری می‌شدم؟ دوست داشتم دکتر مهربان و ماهری باشم که مردم از شهرهای دور و نزدیک به دیدارم می‌آمدند. در کار من خوب شدن بیمار اولین اصل بود و به مسائل دیگر مثل پول فکر نمی‌کردم.
دوست داشتم انقدر مهربان باشم که بچه‌ها از من نترسند و اگر گاهی مریض شدند با علاقه به دیدنم بیایند. دکتری را می‌شناسم که در مطب خود یک میز پر از اسباب‌بازی دارد. هرگاه کودکی به مطبش می‌رود، دقایقی با او بازی می‌کند، اسباب‌بازی‌هایش را نشانش می‌دهد، آنها را به دست بچه‌ها می‌دهد تا بازی کنند؛ سپس وقتی کودک به او اعتماد کرد، معایناتش را شروع می‌کند. من دوست دارم چنین دکتری باشم.
در تلویزیون دیدم، پزشکانی هستند که به همه جای دنیا سفر می‌کنند و رایگان مردم نیازمند را درمان می‌کنند. من دیدم که چقدر مردم از دیدن آنها خوشحال می‌شوند و چقدر برای آنها دعا می‌کنند. دوست دارم اگر پزشک شدم، اول به همه‌جای کشور خودم سفر کنم و بیماران را رایگان درمان کنم، سپس به گروه پزشکان اضافه شوم و به دیگر نقاط دنیا بروم.
من دیدم که این پزشکان چه حال خوبی دارند و چقدر از این کار خوشحال هستند. من دوست دارم با کارم خوشحال باشم و مردم را نیز خوشحال کنم. من اگر پزشک بودم به دیگر بچه‌هایی که مثل من مشغول درس خواندن هستند، کمک می‌کردم تا اگر به این شغل علاقه دارند و اگر اخلاق خوبی دارند، پزشک شوند و در دوران تحصیل آنها را یاری می‌کردم.
دوست داشتم قدرتی داشتم که به همه اندکی اطلاعات پزشکی بدهم، کارهای ضروری را به آنها آموزش بدهم تا اگر روزی با مشکلی برخورد کردند از اینکه پزشک نیستند ناراحت و غمگین نباشند و تا رسیدن دکتر به آنها بتوانند کارهایی که یاد گرفته‌اند را انجام دهند.
اگر پزشک بودم، دوست داشتم بتوانم زمانی که به مناطق محروم می‌روم تا وظیفه خود را انجام دهم، هدایایی برای مردم آنجا بخرم تا دلهایشان را شاد کنم. لوازمی که برای ما یک چیز خیلی معمولی و پیش‌پاافتاده است، برای برخی از آنها آرزو است. دوست داشتم علاوه بر سلامتی، هدیه‌ای نیز به آنها بدهم تا همیشه در خاطرشان بمانم.
پزشکی شغل مقدسی است. اگر در این شغل حرفه‌ای و با اخلاق باشیم، علاوه بر اینکه درآمد بالایی کسب می‌کنیم، محبوبیت زیادی هم نزد مردم پیدا می‌کنیم و از همه مهم‌تر اینکه آنها برای سلامتی ما دعا می‌کنند و لبخندی بر لب‌هایشان می‌نشیند.
 
موضوع نویسنده

Hera.

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Oct
4,122
18,196
مدال‌ها
3
موضوع زندگی بدون تکنولوژی
امروزه زندگی ما آنچنان با تکنولوژی گره خورده است که حتی لحظه‌ای نمی‌توانیم نبودش را تصور کنیم. وقتی گاهی اوقات برق قطع می‌شود و ما اتصال اینترنت، وای فای، نور، تلویزیون و کامپیوتر شخصیمان را بلا استفاده میبینیم، تازه می‌فهمیم تا چه حد به تکنولوژی وابسته هستیم. حالا میخواهم زمانی را به تصویر بکشم که هیچ تکنولوژی در میان نباشد. یعنی فقط و فقط نیروی مکانیکی در میان است و بس. بسیاری از مردم شغلشان را از دست می‌دهند زیرا امروزه بخش عظیمی از صنعت و کسب و کارها به تکنولوژی ربط دارد.
در گذشته مردم بدون وجود تکنولوژی امورات خود را می‌گذراندند. بجای استفاده از اجاق گاز از آتش و تنور برای پخت و پز استفاده می‌کردند و خانه هایشان را با کرسی و چاله‌های ذغال که ازفضولات حیوانات درست می‌شد گرم می‌کردند.
بجای استفاده از کولر بر بام خانه‌ها بادگیر می‌ساختند و جریان طبیعی هوا را به داخل خانه می‌کشیدند. برای حمل و نقل از حیوانات چاهارپا مانند اسب و شتر و الاغ استفاده می‌کردند و سرگرمی بچه‌ها فقط بازی با دیگر بچه‌ها بود. اما بزرگترین تفاوتی که تکنولوژی در زندگی بشر ایجاد کرده به نظر من مساله ارتباطات و آموزش است.
بدون تکنولوژی ارتباط ما به دیدارهای رو به رو خلاصه یا نهایتا به نوشتن نامه ختم می‌شد. اگر یک روز گوشی تلفن همراه هوشمند و اینترنت در اختیار نداشته باشیم چه اتفاقی می‌افتد. شاید این در یک روز و یک هفته قابل تحمل به نظر بیاید اما آیا می‌توانیم تصور کنیم زمانی را که مردم چنین امکاناتی نداشتند.
نبود تکنولوژی‌های ارتباطی یعنی محدود شدن سطح فکر و سطح ارتباط، شاید به نظر بیاید که خب ارتباط رو در رو کیفیت و لذت بیشتری هم دارد اما این تکنولوژی است که کیلومترها فاصله را از بین می‌برد و دیگر نیازی نیست ما برای دیدن یکی از اعضای خانواده ماهها با شتر در راه باشیم.
صرفه جویی در وقت و هزینه از مزایای این تکنولوژی است. اگر تکنولوژی ارتباطات نبود ما برای آگاه شدن از اوضاع دنیا چه کار می‌توانستیم انجام دهیم. رسانه‌ها و ارتباطات هستند که امروزه ما را از کوچکترین اتفاقات سراسر دنیا مطلع می‌کنند.
در گذشته افراد کمی بودند که با کنجکاوی در محیط زندگی خود دست به سفر و گردشگری می‌زدند و انقدر این کار سخت و زمان بر بود که سفرنامه نویسان به اندازه دانشمندان برای مردم یک جامعه مفید و دارای اعتبار اجتماعی بودند. سفرنامه نوشتنی که سالها طول می‌کشید و تجربیات شخصی یک نفر از دیده‌هایش در کشورهای دیگر بود. امروزه با وجود اینترنت برای ما به قدر فشردن یا لمس کردن چند دکمه زمان می‌برد.
اگر تکنولوژی در میان نبود آموزش‌ها هم به همین اندازه محدود می‌شدند. دانسته‌ها و یادگیری ما محدود به دانسته‌های تنها یک شخص می‌شد. هرچند شاید در آن صورت ما بیشتر به سراغ کتاب خواندن می‌رفتیم.
در گذشته با عمومی نبودن معلومات، مردم برای یادگیری در اولین قدم به سراغ کتابها می‌رفتند و این شاید از معدود حسن‌های نبود تکنولوژی در جامعه باشد. کتابهایی که امروزه مخصوصا در جامعه ما به آنها بی‌توجهی می‌شود و بچه‌ها و بزرگسالان کمتر وقت خود را به خواندن کتاب می‌گذرانند. چرا که تصور می‌کنند هرچه بخواهند داخل اینترنت قابل فهمیدن است. اما لذت خواندن کتاب و در دست داشتن آن چیزی است که ما نباید بگذاریم تکنولوژی آن را از ما بگیرد.
در هرحال امروزه علم به واسطه تکنولوژی است که در اختیار همه قرار گرفته و ما می‌توانیم نظریات و علوم را با هم مقایسه کنیم. بسیاری از بیماری‌ها به واسطه تکنولوژی شناخته و مهار شدند. برای لحظه‌ای تصور کنیم اگر در همین دوران بیماریکرونا تکنولوژی در میان نبود زندگی ما چگونه می‌گذشت؟ در خانه بدون برق، اینترنت، تلویزیون ، کنسولهای بازی و موبایل بودیم و حتی امکان دید و بازدیدی وجود نداشت. اگر این موضوع همیشگی بود می‌شود تصور کرد؟ زندگی بدون تکنولوژی به نظر من به فرو رفتن در تاریکی و انزوا شبیه است. بی اطلاع ماندن، هدر رفتن وقت و عمر و پول، در جا زدن و بی خبری است.
تکنولوژی زندگی انسان را دگرگون کرده و این واقعی است اگر بگویم الان زندگی جمعی بدون تکنولوژی برای ما بی‌معناست اما من فکر میکنم انسان در هر شرایطی با زندگی وفق پیدا کرده و تلاش برای زنده ماندن انسان را با شرایط سازگار می‌کند.
 
موضوع نویسنده

Hera.

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Oct
4,122
18,196
مدال‌ها
3
موضوع : هواپیما
پرواز، رویایی شیرین و محال، برای بشر دیروز و ملموس‌ترین روش جابجایی برای بشر امروز، تلاشهای هزاران باره بشر بالاخره نتیجه داد و بشر به یک آرزوی دیرینه خود دست یافت.
هواپیماها اختراع شدند.
حتی مدلهای متنوع با کاربردها و اهداف خاصی، با سرعتهای مختلف با تعداد سرنشینان مختلف اختراع شدند. وسیله‌ای که روزی فقط برای رسیدن به رویای رفتن به آسمان ساخته شد، امروزه هزاران کاربرد دارد. قطع به یقین برادران رایت حتی فکرش را هم نمی‌کردند، فرجام اختراعشان به اینجا برسد. البته مقصود از فرجام، تا زمان اکنون می‌باشد و آینده این فرجام، نامحدود و غیر قابل پیش بینی است.
هواپیمایی که در ابتدا فقط برای لحظاتی تجربه پرواز در آسمان بود، امروزه تبدیل شده به حفظ با ارزشترین عنصر زندگی ، یعنی زمان، که این زمان حتی میتواند طلایی‌ترین فاکتور برای نجات جان یک بیمار باشد.
در وقایع طبیعی مانند سیل و زلزله و مسدود شدن راه‌های زمینی و در مسیرهای صعب العبور، پل ارتباطی مهمی است، و طبیعتا مثل هر اختراع بشری، جنبه مخرب هم داشت. در غالب هواپیماهای جنگی و برای گرفتن جان انسانهای بی گناه، خلاصه امروزه دیگر رویا نیستن و به راحتی دست یافتنی هستند.
آنچه که امروزه موجب گذاشتن بار سنگینی بر روی شانه‌های شرکتهای هواپیمایی شده، این وظیفه خطیر است که با رسیدگی به موقع و رفع نقص و ارتقا سیستم هواپیماها و خطوط هوایی امنیت جان مسافران بیش از پیش تامین شود.
کسی چه می‌داند در آینده با چه شمایلی از هواپیماها و با چه کاربردهای جدیدی از آنها روبرو می‌شویم.!؟
 
موضوع نویسنده

Hera.

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Oct
4,122
18,196
مدال‌ها
3
موضوع اگر من قاصدک بودم
طبیعت پر از گلهای رنگارنگی است که هر یک زیبایی یا عطر خاص خود را دارند. بعضی از گلها کاربردهای زیادی در عطر سازی، لوازم آرایشی و بهداشتی و داروهای گیاهی دارند. گل‌ها، نماد بیان احساس انسانها در لحظات مختلف از زندگی هستند. یکی از زیباترین هدیه‌هایی هستند که انسانها به یکدیگر می‌دهند و جز با ارزش‌ترین هدایای معنوی هستند.
از گذشته تا کنون مرسوم بوده که افراد گلهای مورد علاقه خود و یا گلهایی که هدیه گرفته اند را خشک می کنند، تا با نگاه کردن به آنها عطر خوش احساس را استشمام کنند.
هر گل، نماد و سمبل احساسی خاص می‌باشد، مثلا گل نرگس نماد تولد دوباره و آغازی نو است. گل رز قرمز، نماد محبت قلبی و از خود گذشتگی است. گل مریم، برای ابراز تاسف و همدردی استفاده می‌شود. و اما گل قاصدک، نماد وفاداری، خوشبختی، صداقت و در باور قدیمی مردمان ما، نماد رسیدن به آرزوها و خبر خوش است.
گلی زیبا، سبک، سفید، با ظاهری کاملا متفاوت، واقعا زیبا هستند.
بچه که بودیم، با هیجان دنبالشان می‌دویدیم. اگر می‌توانستیم، بگیریمشان، انگار دنیا را فتح کرده بودیم. مطمئن می‌شدیم آرزویی که در دلمان داریم، حتما برآورده می‌‌شود!.
اگر من قاصدک بودم، دلم می‌خواست در لحظه‌ای که آرزویی شیرین از ذهن کسی، در هر سنی می‌گذشت، در کنارش حاضر می‌شدم تا آب شدن قند خیال رسیدن به آرزویش در دلش را شاهد باشم.
اگر قاصدک بودم لحظه‌ای که کودک کار گرسنه، به غذا و تنقلات مورد علاقه‌اش فکر می کرد، فوری در دستش حاضر می‌شدم. اگر قاصدک بودم، آرزوی داشتن جیبی پر از پول پدری خسته و رنجور از کار را برآورده می‌کردم، تا شرمنده خانواده نباشد.
اگر قاصدک بودم، به بیماری دردمند نوید سلامتی‌اش را می‌دادم.
اگر قاصدک بودم، به انسانهای اسیر و گرفتار در جنگ پیام پایان نبرد و صلح را می‌دادم.
اگر قاصدک بودم به تمام عشاق دور افتاده از هم، وصال را هدیه می‌دادم.
ای کاش که قاصدک بودم، آن هم قاصدکی خوش خبر که فقط گل لبخند را روی لبها می‌نشاند. چیزی که انسانهای امروز، همگی به آن نیاز دارند، قاصدکی جادویی برای رساندن آنها به آرزوهای شیرین و دست نیافتنی شان می‌شدم.
امیدوارم همه ما قاصدکی زیبا در دستمان داشته باشیم.
 
موضوع نویسنده

Hera.

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Oct
4,122
18,196
مدال‌ها
3
موضوع هوای پاک
هوا یکی از مهمترین نیازهای ادامه حیات برای همه موجودات زنده بر روی زمین می‌باشد. بدون هوا زندگی هر موجود زنده‌ای، علی الخصوص انسانها در کمترین مقیاسهای واحد زمانی خاتمه می‌یابد. آنچه که امروزه اهمیت پیدا کرده است واژگانی با مضامین هوای پاک و تازه هستند.
با پیشرفت جوامع و توسعه کارخانجات و تولیدات و افزایش آلاینده‌هایی مثل گازهای گلخانه‌ای، منو اکسید کربن، دی اکسید کربن و دیگر آسیب رسانندگان به هوا و محیط زیست، شاید امروزه نفس کشیدن راحت و بی دغدغه برای اکثر جوامع تبدیل به یک آرزوی دست نیافتنی شده باشد.
نسلهای گذشته ما هرگز به ذهنشان هم خطور نمی‌کرد که هوایی به جز هوای پاک و تازه هم وجود داشته باشد، در حالیکه نسل امروز به خوبی به تفاوت هوایی که استنشاق می‌کند و هوایی که پاک و تمیز خوانده می‌شود واقف است. هر از گاهی مجبور می‌شود گریزی به طبیعت و دشت و دمن بزند تا نفسی تازه کند.
شاید در آینده شنیدن واژگان هوای پاک و تازه، انسانها را به تعجب وا دارد، که یعنی چگونه هوایی می‌تواند باشد یا شاید با اندیشیدن تدابیری بهتر در امروز، باعث شد که آیندگان، تنها هوایی را که استنشاق می‌کنند کاملا پاک و تازه باشد.
در هر حال آنچه برای رشد و نمو و بالندگی لازم است، داشتن هوایی پاک و محیط زیستی سالم است. زیرا هوا نه تنها برای تنفس و بقا ضروری است بلکه برای داشتن فعالیتهای ذهنی نیز امری واجب است.
کمبود اکسیژن و هوای آلوده باعث بروز بیماریهای جسمی و ذهنی می‌شود و موجب عقب ماندگیهای ذهنی در کودکان و مشکلات جبران ناپذیر می‌شود.
به امید روزی هایی با هوایی پاک و تازه .
 
موضوع نویسنده

Hera.

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Oct
4,122
18,196
مدال‌ها
3
موضوع علم و دانش
به آسمان خیره شده بودم، خط سفیدی که رد حرکت هواپیمایی بود مرا به فکر فرو برد، با خودم گفتم در گذشته کسی تصورش را هم نمی کرد که بتواند به آن نقطه از آسمان برود و پرواز کردن برای انسانها نه تنها یک رویا بود؛ بلکه اصلا فکر نمی کردند روزی وسایل نقلیه ای اختراع شود که بتوانند در زمان کوتاه مسیر طولانی را طی کنند.
به گذشته های دورتر فکر میکردم که خبری از تکنولوژی امروز نبود نه جارو برقی، نه لباس شویی، نه چرخ خیاطی ، نَه موبایل، نَه تلویزیون نَه لباس مناسب، نه برق و روشنایی، نه آتش، نه … و هیچ تکنولوژی ای وجود نداشت.
واقعا این انسان چه موجود عجیبی است! همه اینها را خودش اختراع کرده و به اینجا رسیده است و مطمئنا در آینده نیز چیزهایی را اختراع خواهد کرد که امروزه حتی تصورش را هم نمی کنیم.
واقعا انسان یکی از شگفت انگیز ترین مخلوقات خداوند است؛ اما چه چیزی انسان را این چنین شگفت انگیز کرده است، چه ابزاری این قدرت را به انسان داده که بتواند این گونه جهان را تغییر دهد، این گونه بر سایر موجودات زمین برتری یابد، انسانی که وقتی پا روی زمین گذاشت هیچ ابزاری به همراه نداشت جز نیروی عقل و علم و دانش.
بله آنچه که انسان را از سایر موجودات متمایز می کند قدرت عقل و وعلم اوست.
شاعر می گوید:
درخت تو گر بار دانش بگیرد
به زیر آوری چرخ نیلوفری را
انسان ها با کمک علم و دانش در برابر حیوانات و بلایای طبیعی و حوادث از خود مراقبت کردند، با نیروی دانش خوراک و پوشاک و مسکن ایده آل خود را ساختند، با علم و دانش با بیماری ها مقابله کردند، باعلم و دانش وسایل ارتباطی ایجاد کردند و هزاران کار دیگر که قابل شمارش نیست.
بنابراین علم و دانش نعمت خداوند حکیم است که به انسان هدیه داده شده و انسانها به وسیله آن می توانند نیازهای خود را برطرف و زندگی را برای خود آسان کنند.
 
بالا پایین