شاید ندانی، "تو" ی عزیزم!
من مدتی ست از تو که هیچ؛ از خویش نیز می نالم. منِ بی تو، شخصی حقیر، فرسوده و عاجز است.
و منِ بی تو نالان است. از تمام "شاید" ها؛ از تمام "عقده" ها؛ از تمام آن برج هایی که نام "ابدیت" داشت، اما فرو ریخت؛ از تمام حرف ها و سخن هایی که اکنون در ته دلم خاک می خورد؛ از تمام توقعات ژاژ!