جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

نقد شورا نقد شورا تقوا

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته نقد شورا توسط شاهدخت با نام نقد شورا تقوا ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 490 بازدید, 8 پاسخ و 1 بار واکنش داشته است
نام دسته نقد شورا
نام موضوع نقد شورا تقوا
نویسنده موضوع شاهدخت
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط itszari.
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

شاهدخت

سطح
10
 
ناظر کیفی کتاب
ناظر کیفی کتاب
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
12,224
40,063
مدال‌ها
25
اثر: تقوا.
ژانر: اجتماعی، عاشقانه.
نویسنده:AVIN. @^Avin^
عضو گپ‌نظارت: S.O.W(۵)

خلاصه: شاید کارش اشتباه باشه اما در عین اشتباه بودن به سمتش کشیده میشه، به سمت کسی که این اشتباه و ازش دور می‌کنه؛ اما به قیمت خیلی گران... .
 
  • گل
واکنش‌ها[ی پسندها]: ARNICA
موضوع نویسنده

شاهدخت

سطح
10
 
ناظر کیفی کتاب
ناظر کیفی کتاب
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
12,224
40,063
مدال‌ها
25
Negar_۲۰۲۳۰۱۰۴_۱۲۲۱۵۸-۱.png
بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحیم

نویسنده عزیز ضمن درود و عرض وقت‌بخیری خدمت شما
سپاس‌گذاریم بابت اعتماد شما از نقد آثار خود در انجمن رمان بوک
منتقد رمان شما: @AYSU
*لطفا تا قبل از قرار‌گیری نقد توسط منتقد در این تایپک چیزی ارسال نکنید!
*همچنین پس از ارسال نقد این تاپیک به مدت دو روز باز خواهد بود تا شما نظر خود را نسبت به نقد اعلام نمایید!
*در صورتی که از نقد خود ناراضی بودید یا شکایتی از تالار نقد داشتید، می‌توانید شکایت خود را در تاپیک زیر ثبت کنید تا مورد بررسی قرار گیرد!
🔷️تایپک جامع انتقادات، پیشنهادات و شکایات

به امید موفقیت روز افزون شما
|کادر مدیریت تالار نقد|
 
  • گل
واکنش‌ها[ی پسندها]: ARNICA

itszari.

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Oct
6,756
32,355
مدال‌ها
7
*به نام خدا*
عنوان رمان:
تقوا
عنوان رمان: عنوان رمان از یک بخش تشکیل شده است و از نوع واژه استاندارد است اما نامی است که توسط نویسنده‌ی دیگری انتخاب شده و به مراحل چاپ رسیده و عنوان رمان توسط علیرضا پناهیان انتخاب شده است. پس پیشنهاد می‌شود تا نویسنده‌ی عزیز عنوان رمان خود را تغییر دهد و عنوانی انتخاب کند که دارای کلیشه یا توسط کسی دیگر انتخاب یا به مراحل چاپ نرسیده باشد. عنوان با ژانرها مرتبط نبود اما با جلد مرتبط بود. چون عنوان رمان توسط فرد دیگری انتخاب و به چاپ رسیده است مخاطب جذب نمی‌کند. پس در این صورت باید عنوان رمان تغییر کند و نامی انتخاب شود که با جلد رمان و ژانرها و نوشته‌ی رمان مرتبط باشد.

ژانرها: ژانرهای انتخابی اجتماعی و عاشقانه است. ژانر اجتماعی در رمان دیده می‌شود و ژانر انتخابی درست است.
همچنین ژانر انتخابی عاشقانه در رمان دیده می‌شود و نیاز نیست که ژانر را تغییر دهید.


خلاصه: خلاصه‌ اندازه‌ی مناسبی ندارد و می‌توان گفت که سه خط است، و خلاصه تمام سیر اتفاقات رمان را تا حدی آشکار می‌کند و به خوبی به خواننده لو و انتقال می‌دهد، پس پیشنهاد می‌شود که خلاصه‌ی رمان را ویرایش کنید و از کلمات دیگری استفاده و با سایر کلمات بازی کنید. همچنین خلاصه با ژانرها مرتبط است و مخاطب را به خواندن و ادامه‌ی رمان جذب می‌کند.



جلد: رمان دارای جلد می‌باشد و جلد با ژانرها و آغاز و میانه رمان مرتبط است.


مقدمه: رمان دارای مقدمه‌ی مناسب و زیبایی بود و با ژانرها مرتبط و اندازه‌ی مقدمه مناسب بود و دارای کلیشه نبود.


آغاز رمان: آغاز رمان دارای کلیشه‌ی زیادی است آغاز رمان این‌طور بود که ساحل از خواب بیدار می‌شود و متوجه نمی‌‌شود که حال در چه مکانی است. وقتی به خانه‌اش باز می‌گردد شاهد دعواهای خانوادگی پدر و مادرش می‌شود. و باری دیگر خاطرات شومی که برایش رخ داده است را مرور می‌کند و برای این اتفاق می‌ترسد و به بیمارستان می‌رود و دکترش به او می‌گوید که جای نگرانی نیست و ...
آغاز رمان با ژانرها مرتبط بوده است اما به علت کلیشه‌ای بودن‌اش مخاطب جذب رمان نمی‌شود پس آغاز رمان را دور از کلیشه بنویسید.



میانه: میانه دارای کلیشه است و اطلاعات را به صورت آرام‌آرام به خواننده منتقل نمی‌کند. میانه به علت کلیشه‌ی بسیاری که دیده می‌شود مخاطب جذب نمی‌کند بلکه مخاطب را خسته می‌کند. میانه خواننده را به ادامه‌ی داستان وادار نمی‌کند، میانه با ژانرها مرتبط بود و علت این‌که خواننده به ادامه‌ی خواندن رمان ترغیب نمی‌شود این است که رمان دارای کلیشه است.


لحن و بافت: لحن دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها هر دو به صورت محاوره‌ای است. بافت از ابتدا تا انتها یک‌دست و یک‌نواخت بوده است و لحن و بافت تغییر نکرده است.


نقطه اوج: نقطه‌ی اوج رمان را می‌توان به آن‌جا که ساحل با ایلهان قرار می‌گذارد و وارد مهمانی‌ای می‌شود و وقتی می‌خواهد به اتاق برود تا استراحت کند همان لحظه ایلهان وارد اتاق می‌شود و اتفاق‌هایی تقریباً عاشقانه میان آن دو رخ می‌دهد و وقتی ساحل بی‌هوش می‌شود و توسط پرستار به‌هوش می‌آید پلیس آن دو را دست‌گیر می‌کند و بلافاصله تصویری از عشق میان این دو به بند و تصویر کشیده می‌شود.
نقطه‌ی اوج دارای کلیشه‌ بود. اما درصد کلیشه زیاد نبود و تنها کمی از کلیشه را در برگرفته بود.



سیر رمان: سیر رمان و اتفاقات پشت سر هم و پی در پی رخ داده است و همین امر باعث می‌شود تا خواننده جذب رمان نشود پس پیشنهاد می‌شود رمان در اسرع وقت ویرایش شود و اتفاقات به آرامی و سرعت کم رخ دهد. اتفاقات پی در پی و پشت سر هم باعث می‌شود خواننده خسته شود.


دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها: تناسب میان دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها به خوبی رعایت شده است و به صورت یک‌دست و یک‌نواخت است، پست‌های دیالوگ تماماً محاوره‌ای و مونولوگ‌ها هم همانند دیالوگ‌ها به صورت محاوره‌ای نوشته شده است.


شخصیت پردازی: شخصیت پردازی کلیشه‌ای است و به صورت مستقیم ذکر شده است و صفات اخلاقی و شخصیت‌ها با هم تناسب ندارند و توصیفات باید آن‌طور که ذکر شود نشده است. پس پیشنهاد می‌شود شخصیت پردازی را به صورت غیر مستقیم بیان کنید.


توصیف مکان: توصیف مکان به صورت غیرمستقیم و دارای اندازه‌ی مناسب نیست. پس پیشنهاد می‌شود باری دیگر ویرایش شود.



توصیف احساسات: احساسات تا حدی به خوبی ذکر و توصیف شده است ولی از کلمات به اندازه‌ی کافی استفاده نشده است پیشنهاد می‌شود توصیفات را به خوبی بیان کنید.



زاویه دید: زاویه دید حالت اول شخص دارد و تا پایان رمان زاویه دید تغییر نکرده است.



کشمکش و تعلیق: اتفاقات و تعلیق داستان از همان ابتدا و آغاز شروع شده است این‌که آیا به ساحل دست درازی شده است یا خیر؟ آیا امکانش وجود دارد که ساحل عاشق کسی بشود که قصد دست درازی به او را داشته است یا خیر؟ آیا ایلهان به ساحل علاقه پیدا می‌کند یا خیر؟


ایده و پیرنگ: ایده دارای کلیشه است اما نمی‌توان گفت که همه‌ی نوشته‌ها دارای کلیشه می‌باشد پس می‌توان گفت ایده و پیرنگ از نوع نسبتاً کلیشه و بد است ولی پردازشش تا حدودی خوب است، طبق گفته‌های قبل که ذکر کردم ایده کلیشه و تا حدی بد است چون نویسنده ایده‌ی بد و کلیشه را انتخاب کرده است. ایده‌ی کلیشه‌ای باعث می‌شود تا خواننده جذب رمان نشود. پس پیشنهاد می‌شود نویسنده ایده‌ی خود را کمی تغییر دهد تا درصد کلیشه هم کمتر شود و در نتیجه رمان بهتر می‌شود.


ایرادات نگارشی: ایرادات نگارشی در رمان کم دیده می‌شد که باید رفع شود، در ادامه املای درست نویسی به درستی نوشته شده است.
نیم فاصله‌ها و کلمات تنوین‌دار به خوبی رعایت شده، اما علائم‌ نگارشی را در دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها رعایت کنید.


نقاط قوت: نقاط قوت رمان می‌توان به جلد و چینش زیبا و مقدمه‌ای زیبا، ایده‌ی نسبتاً خوب، ژانر انتخابی درست.
رعایت کردن علائم نگارشی و دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها، توصیفات احساسات خوب. زاویه دید یک‌سان.

نقاط ضعف: خلاصه‌ی کلیشه‌ای و ضعیف و لو دهنده، آغاز کلیشه‌ای، شخصیت پردازی مستقیم، ایده‌ی کلیشه‌ای و پردازش بد، استفاده بیش از حد از کلمات فیلترینگ.

سخن آخر منتقد با نویسنده گرامی و خوش قلم:
نویسنده‌ی گرامی و خوش قلم، از این‌که رمانتون رو خوندم خیلی خو‌ش‌حالم. ویرایشات رو انجام بدید انشالله که موفق و سربلند باشید، منتظر اثرهای بعدیتون هستم عزیز، قلمتان ماندگار🌹
@^Avin^
 

☆Witch Prancec☆

سطح
1
 
مدیر گردشگری
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Oct
991
4,585
مدال‌ها
3
من هر چی کلمات فیلترینگ بود رو ویرایش زدم و به خاطرش به خیلی از جاهای رمانم لطمه وارد کردم و اینکه همه که نمیتوننن در مورد پادشاه و هخامنشیان مثل شما رمان بنویسند رمان کلیشه داره حتی رمان های خانم نیلوفر قائمی‌فر که نویسنده مشهوریه هم کلیشه داره پس با این حرف‌ها آدم رو از نوشتن منصرف نکنید
شماها به جای اینکه بقیه رو تشویق کنید و امید بدید نا‌امید می‌کنید.
من خیلی از بچه‌های انجمن رمان رو خوندن و نظر دادن راضی بودن.
 

itszari.

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Oct
6,756
32,355
مدال‌ها
7
من هر چی کلمات فیلترینگ بود رو ویرایش زدم و به خاطرش به خیلی از جاهای رمانم لطمه وارد کردم و اینکه همه که نمیتوننن در مورد پادشاه و هخامنشیان مثل شما رمان بنویسند رمان کلیشه داره حتی رمان های خانم نیلوفر قائمی‌فر که نویسنده مشهوریه هم کلیشه داره پس با این حرف‌ها آدم رو از نوشتن منصرف نکنید
شماها به جای اینکه بقیه رو تشویق کنید و امید بدید نا‌امید می‌کنید.
من خیلی از بچه‌های انجمن رمان رو خوندن و نظر دادن راضی بودن.
بله، شما کاملاً درست می‌گید.
نظر لطفتونه..
 

DELVIN

سطح
6
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
13,755
32,247
مدال‌ها
10
من هر چی کلمات فیلترینگ بود رو ویرایش زدم و به خاطرش به خیلی از جاهای رمانم لطمه وارد کردم و اینکه همه که نمیتوننن در مورد پادشاه و هخامنشیان مثل شما رمان بنویسند رمان کلیشه داره حتی رمان های خانم نیلوفر قائمی‌فر که نویسنده مشهوریه هم کلیشه داره پس با این حرف‌ها آدم رو از نوشتن منصرف نکنید
شماها به جای اینکه بقیه رو تشویق کنید و امید بدید نا‌امید می‌کنید.
من خیلی از بچه‌های انجمن رمان رو خوندن و نظر دادن راضی بودن.
بانو نقد شورای شماست! دلیل نمیشه بخاطر نقدی که دوست نداشتید بیاید یقه منتقد بگیرید که همه نمی‌تونن مثل شما بنویسن و... .
خودتون هم به‌خاطر دارید بهتون پیام دادم رمان فیلترینگ داره و ویرایش کنید! شاید این بین فیلترینگی جا مونده از چشم‌تون.
@AYSU با توجه به تاپیکی که برای موارد فیلترینگ هست چندتا از فیلترینگ‌های اثرشون رو میگی جانم؟
 

itszari.

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Oct
6,756
32,355
مدال‌ها
7
بانو نقد شورای شماست! دلیل نمیشه بخاطر نقدی که دوست نداشتید بیاید یقه منتقد بگیرید که همه نمی‌تونن مثل شما بنویسن و... .
خودتون هم به‌خاطر دارید بهتون پیام دادم رمان فیلترینگ داره و ویرایش کنید! شاید این بین فیلترینگی جا مونده از چشم‌تون.
@AYSU با توجه به تاپیکی که برای موارد فیلترینگ هست چندتا از فیلترینگ‌های اثرشون رو میگی جانم؟
بله عزیزم🌹
 
  • گل
واکنش‌ها[ی پسندها]: DELVIN

itszari.

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Oct
6,756
32,355
مدال‌ها
7
به سقف اتاق زل زدم. این‌جا کجاست؟ نیم‌ خیز شدم که درد عمیقی پیچید تو کمرم زیر لب آخی گفتم، نگاهم به بدنم افتاد! با ترس ملافه سفید رنگ رو تا بالاتنه‌ام بالا کشیدم. با چشم‌های گشاد شده به‌ اطرافم خیره شدم انگار زبونم به سقف دهنم چسبیده بود.
_______________________________________
، با دست دیگه‌ام لباس‌هام و که کف اتاق ول بودن برداشتم. با دست‌های لرزون لباس‌هام و پوشیدم.
__________________________________________
انگار همه من رو به چشم یه بی‌آبرو نگاه می‌کردن
__________________________________________
یهو دستی حصارم کرد رو از زمین بلندم کرد.
__________________________________________
قهوه‌ها که تموم شدن پسره پیرهنش و کامل بیرون آورد و دستم رو کشید
__________________________________________
تو آغوشش افتادم. هرم نفس‌‌های داغش تو صورتم می‌خورد‌ بدنم مور‌مور می‌شد.
___________________________________________
یعنی سرمایه‌ام رو ازم گرفت ای خدا بدبخت شدم.
___________________________________________
رفتم تو حمام تا هر جور شده جای دست‌های اون عوضی رو پاک کنم.
________________________________________
آثار اون شب شوم کبودی‌هایی بودن که داشتن بهم دهن کجی می‌کردن
_________________________________________
درساجان، این فقط یک صفحه‌ از رمانشه.
کلاً چهار تا صفحه‌ست. توی اون‌ها هم از این نوع متن‌ها و کلمات هست؛ قبل نقد شاهدخت‌جان گفتن جز خودشون حتی بقیه بچه‌های انجمن هم گفتن که رمانش دارای فیلترینگه. من هم توی نقاط ضعفش نوشتم ؛)
بقیه‌اش رو هم می‌فرستم.
 

itszari.

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Oct
6,756
32,355
مدال‌ها
7
به سقف اتاق زل زدم. این‌جا کجاست؟ نیم‌ خیز شدم که درد عمیقی پیچید تو کمرم زیر لب آخی گفتم، نگاهم به بدنم افتاد! با ترس ملافه سفید رنگ رو تا بالاتنه‌ام بالا کشیدم. با چشم‌های گشاد شده به‌ اطرافم خیره شدم انگار زبونم به سقف دهنم چسبیده بود.
_______________________________________
، با دست دیگه‌ام لباس‌هام و که کف اتاق ول بودن برداشتم. با دست‌های لرزون لباس‌هام و پوشیدم.
__________________________________________
انگار همه من رو به چشم یه بی‌آبرو نگاه می‌کردن
__________________________________________
یهو دستی حصارم کرد رو از زمین بلندم کرد.
__________________________________________
قهوه‌ها که تموم شدن پسره پیرهنش و کامل بیرون آورد و دستم رو کشید
__________________________________________
تو آغوشش افتادم. هرم نفس‌‌های داغش تو صورتم می‌خورد‌ بدنم مور‌مور می‌شد.
___________________________________________
یعنی سرمایه‌ام رو ازم گرفت ای خدا بدبخت شدم.
___________________________________________
رفتم تو حمام تا هر جور شده جای دست‌های اون عوضی رو پاک کنم.
________________________________________
آثار اون شب شوم کبودی‌هایی بودن که داشتن بهم دهن کجی می‌کردن
_________________________________________
درساجان، این فقط یک صفحه‌ از رمانشه.
کلاً چهار تا صفحه‌ست. توی اون‌ها هم از این نوع متن‌ها و کلمات هست؛ قبل نقد شاهدخت‌جان گفتن جز خودشون حتی بقیه بچه‌های انجمن هم گفتن که رمانش دارای فیلترینگه. من هم توی نقاط ضعفش نوشتم ؛)
بقیه‌اش رو هم می‌فرستم.
خودم رو تو حموم انداختم تا چرک و کثافت خونه مردم از رو تنم پاک کنم،
_______________________________________
بی‌هوا مچ دستم‌ رو گرفت و با صدای آرومی لب زد:
- ولی حساب ما هنوز تصفیه نشده خانم کوچولو.
__________________________________________
تازگی‌ها مفتش هم شدی معیاد؟
_______________________________________
اون شب که خوب برام دلبری می‌کردی چیه الان داری می‌لرزی.
_______________________________________
با خشونت دست دور کمرم انداخت، پهلوم رو تو دستش فشرد
_______________________________________
حرکاتش خشونت آمیز و حرف زدنش اصلا عادی نبود
_______________________________________
فشار دستش هر لحظه بیشتر می‌شد، از ترس و بهت قدرت هر کاری ازم صلب شده بود.
______________________________________
داشت کفرم بالا می‌اومد
______________________________________
اگه یادت نرفته یاد آوری کنم برات که جناب‌عالی چند روز پیش تو تخ*ت کی از خواب بیدار شدی، خدا می‌دونه بار چندمت بود.
_______________________________________
قدیسه نیستم چون مجبورم خرج خودم و مادرم رو در بیارم
______________________________________
چون بهت کار نمیدن باید ***فروشی کنی آره؟
_______________________________________
- خانم کوچولو حیف این فیس جذابت نیست ساقی شدی.
_______________________________________
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین