جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار مجموعه اشعار مقدم

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط mobina01 با نام مجموعه اشعار مقدم ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 526 بازدید, 15 پاسخ و 3 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع مجموعه اشعار مقدم
نویسنده موضوع mobina01
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط mobina01
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
مشهدالرضا شهر بهشت

بیا و سفر کن به شهر بهشت
بهشت خراسان عنبر سرشت

رضایی که تاج سر عالم است
نگینی در انگشتر عالم است

رضا آفتاب درخشان توس
رضا مهر تابان و شمس الشموس

الا باب لطفت طریق النجات
بود جلوه ات پرتو کائنات

سلام ای عزیز دل مصطفی
سلام ای به اهل ولا مقتدا

سلام ای گل باغ خیرالانام
سلام ای حریم تو دارالکرام

جوارت که خوش تر بود از جنان
به مژگان بر و بند کروبیان

در این آستان فوج فوج ملک
به شوق زیارت رسند از فلک

نسیم دل انگیز این سرزمین
رود از زمین تا به عرش برین

ایا گوهر عزت و افتخار
ز یاسین و طاها تویی یادگار

همان پرچمی را که گنبد نماست
به سوی بهشت برین ره گشاست

شد از همّت خادمین بهشت
خراسان چنان سرزمین بهشت

چـو اینجا بود مهبط جبرئیل
«مقدم» ببندد در اینجا دخیل
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
سیلی سپاه

در کشور ما توطئه سازی نکنید
با فتنه ی کهنه یکه تازی نکنید

آویزه ی گوشتان شود این موشک
تا بار دگر ترقه بازی نکنید
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
صفای محبت

گرکنی شاد از محبت خاطری غمناک را
می کنی خرسند بی شک خالق افلاک را

می¬زند ابلیس دون بهرفریبت دست وپا
طرد کن این دشمن دیرینه¬ی سفّاک را

کینه توزی را بدور انداز از کانون دل
تیره سازد زشتی کردار قلب پاک را

باد نخوت می زند از روی بامت بر زمین
هم چنانکه می برد سوی هوا خاشاک را

اهل معنا خاک را گربانظر زر می¬کنند
با هنرمندی بیا و کیمیا کن خاک را

شیشۀ دل با شکستن قرب پیدا می کند
قیمتی دان در دل شب دیدۀ نمناک را

غنچۀ گل با گل لبخند در هر بامداد
می کند شیدای خود مرغ گریبان چاک را

نفس انسان با طناب عقل می¬گردد مهار
کم مگیر این فتنه جوی سرکش بی باک را

سال های سال ظالم را دهد فرصت خدا
تا کشد دربند خود آهنگری ضحاک را

آنچه می¬گوئی «مقدم» در عمل پابند باش
تــا نگیــرد از تو داور قــوّه ادراک را
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
بازار عمر

شاهین مرگ خیمه زده در کنار عمر
سرعت گرفته رو بخزان نو بهار عمر

بازار عمر رو به کسادی است ای رفیق
تاراج گشته حاصل ما در مدار عمر

پژمرده می¬شود گل شادابی و نشاط
دل خوش مکن به سکّه بی اعتبار عمر

بی شک افول می¬کند از چرخ روزگار
سوی فنا ستارۀ دنباله دار عمر

تا کی فریب وسوسه¬ی نفس می خوریم
دست من و تو نیست عنان و مهار عمر

کم سو شود چراغ شبستان زندگی
زنهار دل مبند به لیل و نهار عمر

بر مرکب زمانه هر آنکس که شد سوار
او را کند پیاده اجل از قطار عمر

ایام عمر وااسفا با شتاب رفت
جز غم نبود حاصلم از برگ و بار عمر

بیدار شو ز خواب گران و بدار گوش
با جان و دل به ساعت شماته دار عمر

زنجیره حیات «مقدم» چو گشت باز
باطل شود ز چرخه هستی عیار عمر
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
شتاب عمر

چند روز زندگانی پرشتاب از دست رفت
عمر ما همچون حبابی روی آب از دست رفت

دزد غفلت گوهر مقصود را از من ربود
بر سر بازار گردون دُرّ ناب از دست رفت

بر لب دیوار آمد آفتابم وی دریغ
تا گشودم چشم خود را آفتاب از دست رفت

بر جوانی و بهارش گر که دل بستم ولی
تا که خود را یافتم دیدم شباب از دست رفت

کام دل حاصل نشد پیری گریبان را گرفت
حاصلم ناچیده ماند و صبر و تاب از دست رفت

تا گلیم خویش را رفتم کشم بیرون ز آب
هم گلیم از کف شد و هم موج آب از دست رفت

کاروان عمر افتادست در شیب از فراز
ظلمت شب شد پدید و ماهتاب از دست رفت

اینکه می گویند بالای سیاهی رنگ نیست
رنگ موی ما مگر در آسیاب از دست رفت!

دولت بیداری وقت سحر را پاسدار
ورنه این گنج گرانت بی حساب از دست رفت

در سراب این جهان نوشی جدا از نیـش نیست
شادکامی ها «مقدم» چون سراب از دست رفت
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
انصاف

آنکه در بازار دنیا شیوه اش انصاف نیست
از کرامات الهی مورد الطاف نیست

می خورد بر سنگ فرش زندگی با سر به سنگ
آنکه با خلق خدا خوش خوی و خوش انصاف نیست

نیست تردیدی که باشد چاه کن در قعر چاه
این مرام چرخ گردونست حرف لاف نیست

لحظه ای عمر گران را با طلا نتوان خرید
سکّه عمر است این در مشت هر صراف نیست

آنچنان بازار زرق و برق را کردند داغ
گوئیا رنگ مسلمانی در آن اطراف نیست

کفر نعمت می نماید نعمتت را زیر و رو
هیچ کفر نعمتی بالاتر از اسراف نیست

سنجش نیک و بد خود را در این عالم به سنج
ورنه محشر صحبت از اجداد یا اسلاف نیست

یاد حق آئینه دل را مصفا می کند
دل که شد از حق تهی آئینه¬اش شفاف نیست

کوکب اقبال را تا کی ملامت می کنی
وقت خود را صرف این افکار جز اتلاف نیست

نیک بختی را «مقـدم» از ره طاعت بجوی
زانکه راه رستگاری پشت کوه قاف نیست
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
دربهشت ارزوها. گلعذارمن تویی
مایه ارامش وصبروقرارمن تویی

ای بهاربی خزان ای یوسف بازارعشق
روح وریحان من وباغ وبهارمن تویی

شعله عشق تواتش بردل وجانم فکند
مر هم وداروی قلب داغدارمن تویی

صبح وشامم رابه یادونام توسرمیکنم
می کنداحساس قلبم درکنارمن تویی

قطره نا چیزم ودرساحل دریای عشق
مرهم وتسکین جان وحال زارمن تویی

چشمه چشمم شده ازهجر تودر یای اشک
نو ربخش دیده درانتظارمن تویی

شوق دیدارتو خواب راحت ازچشمم ربود
دیده برراهت منم داروندارمن تویی

طبع شعرم در هوای وصل توگل کرد. چون
محرم سر ضمیرورازدارمن تویی

بی وفایی ازمن ومهرووفاداری زتو
نورامیدوفروغ شام تارمن تویی

گرمقدم ر ابها عمرطی شدباک نیست
چون انیس ومونس لیل ونهارمن تویی
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
مایه ی قرار دل های بی قرار

ای مایه¬ی قرار دل بی¬قرارها
صبح امید و روشن چشم انتظارها

ای مهر دل فروز که از دیده غایبی
باز آ که مانده دیده به در دل فکارها

داغ فراق سخت و نفس گیر شد بیا
مرهم بنه به زخم دل داغدارها

از عشق توست ای گل نرجس به شوق و ذوق
باشد ترانه خوان به گلستان هزارها

تو عندلیب حُسن و بهار کرامتی
هر غنچه وا شود بهوایت بهارها

سرسبز و زنده از دم عیسائی ات چمن
بر می دهد به حرمت تو شاخسارها

با یک اشاره ات بخدا باز می¬شود
از جمع عاشقان همه¬ی گیر و دارها

ای باغبان گلشن هابیلیان بیا
برچین ز بوستان رسالت تو خارها

روزی که آفتاب جمالت کند طلوع
هر ابر تیره محو شود در مدارها

ای قطب آسمان و زمین حق نهاده است
در کف باکفایت تو اختیارها

هستی بهشت عدن شود با وصال تو
پیچد شمیم عطر تو در لاله زارها

یا ایها العزیز به لطف و کرامتت
پــایان ببخش برهمـه انتظارها
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
عمر خود را می¬نمائی صرف هر باطل چرا؟
می تراشی با گناهان بهر خود مشکل چرا؟

وقت ارزشمند خود را می دهی تا کی به باد
می نمائی با ریا طاعات را باطل چرا؟

خانه¬ی دل جای شیطان نیست مأوای خداست
اهرمن را می¬دهی مأوا در این منزل چرا؟

کج مرامان را به اندرز و نصیحت کار نیست
بذرپاشی در زمین خشک و بی حاصل چرا؟

کینه و حرص و حسد وسواس خناس است و بس
این سه را بیرون نریزی از سرای دل چرا؟

غرق دریای هوس بازی شدی ای بوالهوس
غافلی از موج این دریای بی ساحل چرا؟

از سراب پوچ دنیا می خوری تا کی فریب
می شوی از بازتاب کار خود غافل چرا؟

این مسافرخانه¬¬ی دنیا نباشد جای امن
بسته ای دل را براین غم خانه ای عاقل چرا؟

هرگناهی نقطه¬ای تاریک بگذارد بدل
می کنی ابری ز غفلت آسمان دل چرا؟

داد انگشتر به سائل شاه مردان در رکوع
می¬زنی تو دست رد بر سی*ن*ه سائل چرا؟

از سر کبر و غرور و از ره عُجب و ریا
می¬کشی بر روی نیکی¬ها خط باطل چرا؟

گرچه آگاهی «مقدم» از مکافات عمل
در طریق بندگی گردیده¬ای کاهل چرا؟
 
بالا پایین