- Mar
- 6,011
- 26,582
- مدالها
- 12
نامِ اثر: چَمِ کور « چشمِ خاموش »
نویسنده: آساهیر
موضوع: دلنوشته
ژانر: تراژدی، درام
ناظر: @Hana.j
سال نشر: یک هزار و چهارصد و دو - 1402
مقدمه:
رستنگاهِ موهای سپیدش را به غصههای ما گره زده بود و هر نالهی پر دردمان، قالیِ خوش رنگ و نگارِ چشمهایش را تیرهتر میکرد. اصلاً آمده بود تا پایِ شادیهایمان بنشیند و با چروکهای گوشهی چشمش، لبخند بزند. آمده بود تا برای اشکهایمان، اشک بریزد و سَرمان را پر از بو*سههای نوازش دستهایش کند. لالایی شبهایمان شود و در آغو*ش کشد دلهایِ پر از دردمان را. آمده بود بیمنت عطر لبخندش را در فضا بپاشد؛ بیمنت عشق بورزد و بیمنت مرهم شود... .
سِلام دالِکِه؛ سلطانِ غَمِم
و خِرّْ گلارَه تْ بو، هر دو چمم
« سلام سلطانِ غم؛ مادرم
فدایِ چشمهات بشه، هر دو چشمم »
نویسنده: آساهیر
موضوع: دلنوشته
ژانر: تراژدی، درام
ناظر: @Hana.j
سال نشر: یک هزار و چهارصد و دو - 1402
مقدمه:
رستنگاهِ موهای سپیدش را به غصههای ما گره زده بود و هر نالهی پر دردمان، قالیِ خوش رنگ و نگارِ چشمهایش را تیرهتر میکرد. اصلاً آمده بود تا پایِ شادیهایمان بنشیند و با چروکهای گوشهی چشمش، لبخند بزند. آمده بود تا برای اشکهایمان، اشک بریزد و سَرمان را پر از بو*سههای نوازش دستهایش کند. لالایی شبهایمان شود و در آغو*ش کشد دلهایِ پر از دردمان را. آمده بود بیمنت عطر لبخندش را در فضا بپاشد؛ بیمنت عشق بورزد و بیمنت مرهم شود... .
سِلام دالِکِه؛ سلطانِ غَمِم
و خِرّْ گلارَه تْ بو، هر دو چمم
« سلام سلطانِ غم؛ مادرم
فدایِ چشمهات بشه، هر دو چشمم »
محمودِ حواسی
آخرین ویرایش توسط مدیر: