جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

نقد شورا نقد شورا من باتو مجنون شدم

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته نقد شورا توسط Kosarvalipour با نام نقد شورا من باتو مجنون شدم ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 270 بازدید, 4 پاسخ و 1 بار واکنش داشته است
نام دسته نقد شورا
نام موضوع نقد شورا من باتو مجنون شدم
نویسنده موضوع Kosarvalipour
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط itszari.
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

Kosarvalipour

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Feb
4,148
9,207
مدال‌ها
4
عنوان اثر: من با تو مجنون شدم
نام نویسنده: زری
ژانر:‌ تراژدی، عاشقانه
ناظرها: گپ (۸)
خلاصه: از همان ابتدا سایه‌ی سنگین روی سرش نشسته بود کاسه‌ای گربود و سرشار از غم بر روی سرش شکست گویی دیگر چشم‌ دیدن این دنیای فلاکت‌وار را نداشت فکر‌ می‌کرد دوره‌ی‌ تنهایی و بی‌کَسی‌اش شروع شده است
آنکه از پشت به او خنجر می‌زد آشنا بود زیرا غریبه که از او چیزی نمی‌دانست.
کشته دل به کوچه‌‌‌ی قتل‌گاه باز می‌گردد
صحبت از جنگ و جنایت است در این دنیا مهر و محبت دگر نیست دل بسوزانی حقت را می‌خورند مرهم درد دل پر خونش، جز جنگ و جنایت نیست. عاقل‌ترین‌ها هم یک روز در مُشت‌های عشق مجنون می‌شوند. آن هم یک لیلای بی‌مجنون است اما عاشقی که برای معشوقه‌اش زمین را به آسمان می‌دوزد.
 
  • گل
واکنش‌ها[ی پسندها]: ida
موضوع نویسنده

Kosarvalipour

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Feb
4,148
9,207
مدال‌ها
4
Screenshot_۲۰۲۳۰۷۱۶-۱۳۵۲۰۰.png
بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحیم

نویسنده عزیز ضمن درود و عرض وقت‌بخیری خدمت شما
سپاس‌گذاریم بابت اعتماد شما از نقد آثار خود در انجمن رمان بوک
منتقد داستان شما: @آیدای بی شآملو
*لطفا تا قبل از قرار‌گیری نقد توسط منتقد در این تایپک چیزی ارسال نکنید!
*همچنین پس از ارسال نقد این تاپیک به مدت دو روز باز خواهد بود تا شما نظر خود را نسبت به نقد اعلام نمایید!
*در صورتی که از نقد خود ناراضی بودید یا شکایتی از تالار نقد داشتید، می‌توانید شکایت خود را در تاپیک زیر ثبت کنید تا مورد بررسی قرار گیرد!
🔷️تایپک جامع انتقادات، پیشنهادات و شکایات

به امید موفقیت روز افزون شما
|کادر مدیریت تالار نقد|
 
  • گل
واکنش‌ها[ی پسندها]: ida

ida

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Dec
119
947
مدال‌ها
2

به نام خالق قلم●


عنوان:
عنوان شما از پنج کلمه ساخته شده است: من+با+تو+مجنون+شدم
استاندارد است ولی در خود کلیشه دارد. به طوری که من در خیلی از عنوان‌ها واژه مجنون رو دیدم . اولین چیزی که بعد از خواندن عنوان به ذهنم خورد این بود که در داستان مردی خواهد بود که هیچ دختری را نمی‌پسندد اما با دیدن شخصیت اصلی زن، یعنی رادمینا عاشق و مجنون می‌شود. و این گونه مبهم نیست حتی اگر داستان واقعی را لو ندهد اما داستان دیگری را برای ما نشان می دهد و برخی ساده از کنار این اثر رد می شوند.
عنوان شما با ژانر‌ها‌ مرتبط بود با بدنه اما کمی هماهنگ بود.

ژانر:
ژانر عاشقانه در میانه‌های داستان به چشم می‌خورد اما ژانر تراژدی بهتر است حذف شود. چون آن‌قدری که باید به داستان اثر شما مربوط نیست. شاید بهتر بود از درام استفاده کنید.

خلاصه:
خلاصه باید بین سه تا نه سطر باشد. اندازه خلاصه شما بیشتر از حد استاندارد است. خلاصه شما شاید کمی کلیشه ای بود اما زیبا و با قلم خوبی نوشته شده بود و در خود تا حدودی ابهام داشت. کل داستان را لو نمی‌داد اما به دلیل کلیشه‌ای بودن و سرنخ‌های کلیشه‌ای‌اش باعث جذب بسیار مخاطب نمی‌شود. همچنین جذاب و کنجکاو کننده نبود.
خلاصه با ژانر‌‌ها مرتبط بود. همچین ارتباط کمی نیز با عنوان داشت اما با بدنه ارتباط خوب و زیادی نداشت.

جلد رمان:
جلد شما با ژانر‌ها مرتبط بود. تصویر جلد با خلاصه نیز ارتباط داشت اما به همراه تکست رویش کلیشه‌ای بود و باید ارتباط عمیقی با بدنه داشته باشد. البته رنگ و شکل و نوع فونت‌ها به جلد زیبایی بخشیده بود.

مقدمه:
اندازه مقدمه استاندارد بود.
با بدنه ارتباط ضعیف و کمی داشت. با ژانر‌ ها هم با ژانر عاشقانه اصلا مرتبط نبود. مقدمه به دور از کلیشه و زیبا بود. اما کنجکاو کننده نبود.

آغاز:
آغاز شما اگر چه به دور از کلیشه بود اما کنجکاوی لازم رو در من ایجاد نکرد و همچنین هیجانی و مبهم نبود و کسل کننده بود. آغاز باید آن قدری هیجانی باشد که خواننده ذوقی و شوق برای خواندن ادامه‌اش داشته باشد. شما در ابتدا اطلاعات زیادی را در ابتدا دادید آن قدری که خود من گیج شدم. اطلاعات شما هیجانی نبود و کلیشه ای بود. در آغاز برای درک بهتر خواننده باید از موقعیت و مکان و صدا ها و ... اطلاعاتی داده شود اما شما در آغاز در وصف صدا ها و مکان و ‌... هم سلیقه زیادی به خرج ندادید .

میانه:
میانه باید به دور از کلیشه باشد. متاسفانه اثر شما اطلاعاتی و ایده‌هایی که در میانه شکل گرفتن بیشتر کلیشه ای و خسته کننده بودند. اطلاعات باید نه سریع و نه کند وارد صحنه شوند. بین ابتدا و بخش میانی قضیه‌ی چسبیدن پوریا به رادمینا و دعوایش با پارمیدا، تهدید و عاشقی پارمیدا، دعوای بی دلیل سمانه با رادمینا، قضیه کار کردن در عمارت و شخصیتی مثل خاتونِ خیلی از رمان ها به نام نورتن، اربابِ غیر مستقیمی مثل نیک نژاد و کل‌کل‌های الکی و بی دلیل... همه کلیشه‌ای و تکراری هستند. نقطه اوج شما معلوم نبود. چون کل داستان برمحور ایده‌ای کلیشه‌ای پر و بال داده شده بود.
در طول خواندن رمان شما خیلی از موضوع‌ها برای من گیج کننده بودند. مثلا:
"اشکان این وسط چی بود دیگه؟" "چرا رادمینا با اومدنش به خونه انقدر ساده و طنز رفتار کرد" "کی رادمینا سمانه رو دید که اونجوری خونه رو گذاشت رو سرش" "مگه رادمینا با آیلین با تلفن حرف نمی‌زد پس کی رفتن کافه و قهوه سفارش دادن و الان میخوان برن خونه" و...
قضیه اشکان جزء قسمت های اصلی نیست و باید حذف بشود چون تنها باعث کلیشه بیشتر و خستگی خواننده میشود. نه تنها این قسمت بلکه خیلی از قسمت‌ها جزء لشکر سیاه حساب میشن.

لحن و بافت:
بافت رمان شما از نوع دیالوگ‌ها و مونولوگ‌های محاوره ای ست.
از آنجایی که قلم زیبای شما رو دیدم ای کاش مونولوگ‌ها ادبی بودند.
با این حال بافت در طول داستان یک دست بود.


سیر رمان:
سیر رمان باید متعادل باشد. همانطور که قبل گفتم نه سریع باشد که خواننده گیج شود و نه کند که خواننده خسته شود.
سیر رمان شما متعادل بود. رفتن رادمینا به عمارت نیک نژاد و حوالی آن و...، آن قدر تند و بدون توصیف بود که من گیج شدم. همچنین رفتن به مهمانی رادمینا، آن قدر کند بود و تمرکزتان را از اهداف اصلی دور کرده بودید که برای من کسل شد.

دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها:
تناسب بین دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها باید رعایت شود.
شما تا حدودی این مورد رو رعایت کرده بودید.
در دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها از علائم نگارشی به خوبی استفاده کردید که البته در بعضی جاها از نقطه، ویرگول، نقطه ویرگول و دیگر علائم در جای مناسب خود استفاده نکردید.
دیالوگ‌ها نیز خیلی خوب انتخاب نشدند و دیالوگ‌های شخصیتی را خیلی خوب ننوشتید و غیر منطقی هستند که در بخش شخصیت پردازی بیشتر توضیح میدم.



شخصیت پردازی:

شخصیت پردازی باید به دور از کلیشه و غیر مستقیم باشد. برای مثال چشمان آبی رادمینا کلیشه‌ای است. اما بیشتر توصیفات شما غیر مستقیم و در طول داستان بود که امری مهم است. البته در بعضی جاها توصیفات مستقیم بود برای مثال:
دختر شیرین و خون‌گرمی بود که خیلی‌خوب می‌تونست خودش رو توی دل آدم جا کنه.
این یک توصیف مستقیم بود. شما باید آنقدر در توصیفات متمرکز شوید و قوی کار کنید که خواننده خود بتواند خونگرم بودن آن دختر را حس کند.
و اینکه لازم نیست شخصیت‌های که به قولی سیاه لشکر هستند توصیفی از شخصیت داشته باشند.
صفات اخلاقی نیز باید با یکدیگر تناسب داشته باشند.
آن جور که من حس کردم رادمینا و اقای نیک نژاد چند شخصیت متفاوت دارند. رادمینا گاهی در فاز دپ بود گاهی کلکلی بود گاهی خنده دار بود و...
نیک نژاد یا همان رهام نیز گاهی انقدر ترسناک و عصبانی میشد که من هنگ میکردم، گاهی نیز شوخ بود و...
البته هر شخصیت در مواقع مختلف و مهم یک روی خود را نشان میدهد اما شخصیت های شما شخصیت شاخصی نداشتند که ما با آنها بشناسیم.
همچنین توصیفات باید به اندازه کافی باشند که شما آن‌قدری که باید رعایت نکردید.

توصیفات مکان:
توصیفات مکان باید غیر مستقیم باشد.
شما آن‌قدری که خواننده خوب موقعیت را درک کند، مکان‌ها را توصیف نکردید که من مستقیم یا غیر مستقیم بودن آن را تشخیص دهم.‌توصیه میکنم به توصیفات مکان اضافه کنید.



توصیفات صداها و آواها:

اگر توصیفات آوا ها و صدا بیشتر بود عالی میشد. به اندازه کافی نبود.

توصیفات احساسات:
شما در این رمان در توصیفات احساسات ضعف نشان دادید. توصیف احساسات باید ان قدری قوی باشد که خواننده بتواند به راحتی خود را جای شخصیت‌ها بگذارد.
برای مثال در قضیه‌ی آمدن ناگهانی اشکان به اتاق رادمینا، احساسات رادمینا را باید بهتر و بیشتر توصیف می‌کردید. موقعیت‌های دیگر نیز همچنین!

زاویه دید:
زاویه دید در رمان شما از نوع اول شخص بود. این زاویه دید در طول داستان یکسان بود اما شما در توصیفات از زبان رادمینا ضعف داشتید که بالاتر گفتم.

کشمکش و تعلیق:
در نظر من کشمکش از مهم ترین بخش های یک داستانه چون خواننده همیشه دنبال کشمکش بین افراد داستانه. در واقع قسمتی از اوج داستان را تشکیل می‌دهند. در کشمکش های رمان شما یک طرف رادمینا بود و یک طرف دیگر اشکان، روزبه، رهام‌، پوریا، سمانه و...
که شما کشمکش ها را قوی ننوشته بودید. من هنوز در هنگ این هستم که چگونه رادمینا با آمدن اشکان به اتاقش کنار آمد و چرا در ابتدا در حال پرتاب کردن گلدان به سمت او بود اما سپس او را کنار گذاشت و با وجود اشکان در اتاقش خونسرد به اتاقش رفت. این‌ها همه غیر منطقی هستند.



ایده و پیرنگ:

اگر ایده بد باشد باید تمرکز زیادی را روی پردازش آن گذاشت.
ایده شما تا جایی که من خواندم کلیشه‌ای بود و پردازش ضعیفی هم داشت. شما در خیلی از توصیفات خیلی ساده گذشتید.

ایرادات نگارشی:
ایرادات نگارشی به چشم نمی‌خورد به جز همان اشتباه در استفاده از ویرگول و نقطه و نقطه ویرگول و....

نقاط قوت:
جلد زیبا
بافت یکدست
مقدمه به دور از کلیشه
و...

نقاط ضعف:
ایده کلیشه‌ای
عنوان کلیشه‌ای
توصیفات ضعیف(مکان، صدا، شخصیت پردازی و احساسات و...)
متمرکز شدن روی اهداف خارجی و غیراصلی
و...

سخن آخر:



بدون کلمات و بدون کتاب و نوشته‌ها، هیچ تاریخچه و هیچ مفهومی از بشریت وجود نخواهد داشت. شما نیز قلم را تا آخر عمر در دست نگه دارید و بازی کلمات را به ما نمایان کنید.
در ادامه موفق باشید! قلمتون مانا!✨🌻
 
  • گل
واکنش‌ها[ی پسندها]: ARNICA

itszari.

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Oct
6,756
32,355
مدال‌ها
7

به نام خالق قلم●


عنوان:
عنوان شما از پنج کلمه ساخته شده است: من+با+تو+مجنون+شدم
استاندارد است ولی در خود کلیشه دارد. به طوری که من در خیلی از عنوان‌ها واژه مجنون رو دیدم . اولین چیزی که بعد از خواندن عنوان به ذهنم خورد این بود که در داستان مردی خواهد بود که هیچ دختری را نمی‌پسندد اما با دیدن شخصیت اصلی زن، یعنی رادمینا عاشق و مجنون می‌شود. و این گونه مبهم نیست حتی اگر داستان واقعی را لو ندهد اما داستان دیگری را برای ما نشان می دهد و برخی ساده از کنار این اثر رد می شوند.
عنوان شما با ژانر‌ها‌ مرتبط بود با بدنه اما کمی هماهنگ بود.

ژانر:
ژانر عاشقانه در میانه‌های داستان به چشم می‌خورد اما ژانر تراژدی بهتر است حذف شود. چون آن‌قدری که باید به داستان اثر شما مربوط نیست. شاید بهتر بود از درام استفاده کنید.

خلاصه:
خلاصه باید بین سه تا نه سطر باشد. اندازه خلاصه شما بیشتر از حد استاندارد است. خلاصه شما شاید کمی کلیشه ای بود اما زیبا و با قلم خوبی نوشته شده بود و در خود تا حدودی ابهام داشت. کل داستان را لو نمی‌داد اما به دلیل کلیشه‌ای بودن و سرنخ‌های کلیشه‌ای‌اش باعث جذب بسیار مخاطب نمی‌شود. همچنین جذاب و کنجکاو کننده نبود.
خلاصه با ژانر‌‌ها مرتبط بود. همچین ارتباط کمی نیز با عنوان داشت اما با بدنه ارتباط خوب و زیادی نداشت.

جلد رمان:
جلد شما با ژانر‌ها مرتبط بود. تصویر جلد با خلاصه نیز ارتباط داشت اما به همراه تکست رویش کلیشه‌ای بود و باید ارتباط عمیقی با بدنه داشته باشد. البته رنگ و شکل و نوع فونت‌ها به جلد زیبایی بخشیده بود.

مقدمه:
اندازه مقدمه استاندارد بود.
با بدنه ارتباط ضعیف و کمی داشت. با ژانر‌ ها هم با ژانر عاشقانه اصلا مرتبط نبود. مقدمه به دور از کلیشه و زیبا بود. اما کنجکاو کننده نبود.

آغاز:
آغاز شما اگر چه به دور از کلیشه بود اما کنجکاوی لازم رو در من ایجاد نکرد و همچنین هیجانی و مبهم نبود و کسل کننده بود. آغاز باید آن قدری هیجانی باشد که خواننده ذوقی و شوق برای خواندن ادامه‌اش داشته باشد. شما در ابتدا اطلاعات زیادی را در ابتدا دادید آن قدری که خود من گیج شدم. اطلاعات شما هیجانی نبود و کلیشه ای بود. در آغاز برای درک بهتر خواننده باید از موقعیت و مکان و صدا ها و ... اطلاعاتی داده شود اما شما در آغاز در وصف صدا ها و مکان و ‌... هم سلیقه زیادی به خرج ندادید .

میانه:
میانه باید به دور از کلیشه باشد. متاسفانه اثر شما اطلاعاتی و ایده‌هایی که در میانه شکل گرفتن بیشتر کلیشه ای و خسته کننده بودند. اطلاعات باید نه سریع و نه کند وارد صحنه شوند. بین ابتدا و بخش میانی قضیه‌ی چسبیدن پوریا به رادمینا و دعوایش با پارمیدا، تهدید و عاشقی پارمیدا، دعوای بی دلیل سمانه با رادمینا، قضیه کار کردن در عمارت و شخصیتی مثل خاتونِ خیلی از رمان ها به نام نورتن، اربابِ غیر مستقیمی مثل نیک نژاد و کل‌کل‌های الکی و بی دلیل... همه کلیشه‌ای و تکراری هستند. نقطه اوج شما معلوم نبود. چون کل داستان برمحور ایده‌ای کلیشه‌ای پر و بال داده شده بود.
در طول خواندن رمان شما خیلی از موضوع‌ها برای من گیج کننده بودند. مثلا:
"اشکان این وسط چی بود دیگه؟" "چرا رادمینا با اومدنش به خونه انقدر ساده و طنز رفتار کرد" "کی رادمینا سمانه رو دید که اونجوری خونه رو گذاشت رو سرش" "مگه رادمینا با آیلین با تلفن حرف نمی‌زد پس کی رفتن کافه و قهوه سفارش دادن و الان میخوان برن خونه" و...
قضیه اشکان جزء قسمت های اصلی نیست و باید حذف بشود چون تنها باعث کلیشه بیشتر و خستگی خواننده میشود. نه تنها این قسمت بلکه خیلی از قسمت‌ها جزء لشکر سیاه حساب میشن.

لحن و بافت:
بافت رمان شما از نوع دیالوگ‌ها و مونولوگ‌های محاوره ای ست.
از آنجایی که قلم زیبای شما رو دیدم ای کاش مونولوگ‌ها ادبی بودند.
با این حال بافت در طول داستان یک دست بود.


سیر رمان:
سیر رمان باید متعادل باشد. همانطور که قبل گفتم نه سریع باشد که خواننده گیج شود و نه کند که خواننده خسته شود.
سیر رمان شما متعادل بود. رفتن رادمینا به عمارت نیک نژاد و حوالی آن و...، آن قدر تند و بدون توصیف بود که من گیج شدم. همچنین رفتن به مهمانی رادمینا، آن قدر کند بود و تمرکزتان را از اهداف اصلی دور کرده بودید که برای من کسل شد.

دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها:
تناسب بین دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها باید رعایت شود.
شما تا حدودی این مورد رو رعایت کرده بودید.
در دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها از علائم نگارشی به خوبی استفاده کردید که البته در بعضی جاها از نقطه، ویرگول، نقطه ویرگول و دیگر علائم در جای مناسب خود استفاده نکردید.
دیالوگ‌ها نیز خیلی خوب انتخاب نشدند و دیالوگ‌های شخصیتی را خیلی خوب ننوشتید و غیر منطقی هستند که در بخش شخصیت پردازی بیشتر توضیح میدم.



شخصیت پردازی:

شخصیت پردازی باید به دور از کلیشه و غیر مستقیم باشد. برای مثال چشمان آبی رادمینا کلیشه‌ای است. اما بیشتر توصیفات شما غیر مستقیم و در طول داستان بود که امری مهم است. البته در بعضی جاها توصیفات مستقیم بود برای مثال:
دختر شیرین و خون‌گرمی بود که خیلی‌خوب می‌تونست خودش رو توی دل آدم جا کنه.
این یک توصیف مستقیم بود. شما باید آنقدر در توصیفات متمرکز شوید و قوی کار کنید که خواننده خود بتواند خونگرم بودن آن دختر را حس کند.
و اینکه لازم نیست شخصیت‌های که به قولی سیاه لشکر هستند توصیفی از شخصیت داشته باشند.
صفات اخلاقی نیز باید با یکدیگر تناسب داشته باشند.
آن جور که من حس کردم رادمینا و اقای نیک نژاد چند شخصیت متفاوت دارند. رادمینا گاهی در فاز دپ بود گاهی کلکلی بود گاهی خنده دار بود و...
نیک نژاد یا همان رهام نیز گاهی انقدر ترسناک و عصبانی میشد که من هنگ میکردم، گاهی نیز شوخ بود و...
البته هر شخصیت در مواقع مختلف و مهم یک روی خود را نشان میدهد اما شخصیت های شما شخصیت شاخصی نداشتند که ما با آنها بشناسیم.
همچنین توصیفات باید به اندازه کافی باشند که شما آن‌قدری که باید رعایت نکردید.

توصیفات مکان:
توصیفات مکان باید غیر مستقیم باشد.
شما آن‌قدری که خواننده خوب موقعیت را درک کند، مکان‌ها را توصیف نکردید که من مستقیم یا غیر مستقیم بودن آن را تشخیص دهم.‌توصیه میکنم به توصیفات مکان اضافه کنید.



توصیفات صداها و آواها:

اگر توصیفات آوا ها و صدا بیشتر بود عالی میشد. به اندازه کافی نبود.

توصیفات احساسات:
شما در این رمان در توصیفات احساسات ضعف نشان دادید. توصیف احساسات باید ان قدری قوی باشد که خواننده بتواند به راحتی خود را جای شخصیت‌ها بگذارد.
برای مثال در قضیه‌ی آمدن ناگهانی اشکان به اتاق رادمینا، احساسات رادمینا را باید بهتر و بیشتر توصیف می‌کردید. موقعیت‌های دیگر نیز همچنین!

زاویه دید:
زاویه دید در رمان شما از نوع اول شخص بود. این زاویه دید در طول داستان یکسان بود اما شما در توصیفات از زبان رادمینا ضعف داشتید که بالاتر گفتم.

کشمکش و تعلیق:
در نظر من کشمکش از مهم ترین بخش های یک داستانه چون خواننده همیشه دنبال کشمکش بین افراد داستانه. در واقع قسمتی از اوج داستان را تشکیل می‌دهند. در کشمکش های رمان شما یک طرف رادمینا بود و یک طرف دیگر اشکان، روزبه، رهام‌، پوریا، سمانه و...
که شما کشمکش ها را قوی ننوشته بودید. من هنوز در هنگ این هستم که چگونه رادمینا با آمدن اشکان به اتاقش کنار آمد و چرا در ابتدا در حال پرتاب کردن گلدان به سمت او بود اما سپس او را کنار گذاشت و با وجود اشکان در اتاقش خونسرد به اتاقش رفت. این‌ها همه غیر منطقی هستند.



ایده و پیرنگ:

اگر ایده بد باشد باید تمرکز زیادی را روی پردازش آن گذاشت.
ایده شما تا جایی که من خواندم کلیشه‌ای بود و پردازش ضعیفی هم داشت. شما در خیلی از توصیفات خیلی ساده گذشتید.

ایرادات نگارشی:
ایرادات نگارشی به چشم نمی‌خورد به جز همان اشتباه در استفاده از ویرگول و نقطه و نقطه ویرگول و....

نقاط قوت:
جلد زیبا
بافت یکدست
مقدمه به دور از کلیشه
و...

نقاط ضعف:
ایده کلیشه‌ای
عنوان کلیشه‌ای
توصیفات ضعیف(مکان، صدا، شخصیت پردازی و احساسات و...)
متمرکز شدن روی اهداف خارجی و غیراصلی
و...

سخن آخر:



بدون کلمات و بدون کتاب و نوشته‌ها، هیچ تاریخچه و هیچ مفهومی از بشریت وجود نخواهد داشت. شما نیز قلم را تا آخر عمر در دست نگه دارید و بازی کلمات را به ما نمایان کنید.
در ادامه موفق باشید! قلمتون مانا!✨🌻
ممنون خسته نباشین
چون قلم اولمه طبیعیه که ایده کلیشه‌ای باشه
ترجیحا‌ً این رمانم رو در سن کم نوشتم..
روز به‌خیر🙏🏻🌹
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین