جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

در حال تایپ [تبعات] اثر «a.st&lili کاربر رمان بوک»

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته تایپ رمان توسط a.s.t با نام [تبعات] اثر «a.st&lili کاربر رمان بوک» ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 198 بازدید, 3 پاسخ و 4 بار واکنش داشته است
نام دسته تایپ رمان
نام موضوع [تبعات] اثر «a.st&lili کاربر رمان بوک»
نویسنده موضوع a.s.t
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Mahi.otred
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

a.s.t

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Jul
3
8
مدال‌ها
2
عنوان: تبعات
نویسنده: a_s_t & lili
ژانر: عاشفانه، تراژدی
عضو گپ نظارت(۲) S. O. W
خلاصه: تو همچون باد صبا آمدی دنیای تیره و تار من را روشن کردی!اما همانطور که آمده بودی همانطور هم رفتی و زندگیم را بار دیگر تار کردی! تو می‌روی و من اسیر رویاهایت می‌شوم... به قرص ماه که صورت زیبایت را به یادم می‌آورد می‌گویم در این راه با من باشد! به باد صبا می‌گویم همچون تو نغمه عشق‌مان را بخواند...ای گلچهره‌ی من!

مقدمه:
گاهی خیلی زود دیر می‌شود،
گاهی به سرعت سقوط یگ نرگس‌ از چشم تو، دیر می‌شود.
دیر شد، شمس یار بی گاه شد،
دل من ذره ذره خاک شد.
محبوب من، ای دُرِّ وجود من،
زین خفته‌جان نگریز!
من هیچم و هیچ منم بدون تو.
الهی من جان بدهم، به جای تو، برای تو...
 

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,909
6,500
مدال‌ها
3
negar_۲۰۲۲۰۸۲۷_۲۲۰۴۳۴_ogx.png
"باسمه تعالی"


نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمدگویی و سپاس از انتخاب انجمن رمان بوک برای منتشر کردن رمان خود؛ خواهشمندیم قبل از تایپ رمان خود، قوانین زیر را با دقت مطالعه کنید.
قوانین تایپ رمان

و برای پرسش سوالات و رفع اشکالات خود در رابطه با رمان، به لینک زیر مراجعه کنید.
پرسش و پاسخ تایپ رمان

قبل از ارسال پارت تاپیک آموزشی درست نویسی را با دقت مطالعه کنید.
درست نویسی- مطالعه این آموزشات اجباری است.
مدیران در صورتی که متوجه اشکالات شما در درست نویسی شوند برای شما ناظر تعیین می‌کنند.

شما می‌توانید با ارسال دو پارت ابتدایی اثر تاپیک نقد کاربران را ایجاد کنید.
پس از ارسال پست اول، از کاربران بخواهید تا نظرات خود را در قالب نقد درباره هر جز از رمان بازگو کنند.
«درخواست نقد توسط کاربران»

دوستان عزیز برای سفارش جلد رمان خود بعد ۱۵ پست در تاپیک زیر درخواست دهید.

درخواست جلد

چنان‌چه قصد دارید اثرتان را با تیزر تبلیغ کنید، درخواست تهیه کلیپ توسط تیم تدوین دهید.
«درخواست تیزر»

پس از 30 پارت در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید.

درخواست نقد شورا

می‌توانید پس از ویرایش اثر خود با توجه به نقد، به تاپیک زیر مراجعه کنید و بعد از خواندن شرایط و با داشتن شرایط، درخواست تگ دهید.
درخواست تگ

و پس پایان یافتن رمان، در تاپیک زیر با توجه به قوانین اعلام نمایید. حتماً تمامی پارت‌ها باید تایید ناظر را دارا باشند.
اعلام پایان رمان



با تشکر از همراهی شما

|کادر مدیریت بخش کتاب|
 
موضوع نویسنده

a.s.t

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Jul
3
8
مدال‌ها
2
تبعات
پارت_1
تیر ۱۳۶۹- جولای ۱۹۹۹ - منهتن-نیویورک

-گلبهار بیا این یکیو ببین!
با ذوق و شوق و عجله به سمتی که گلناز اشاره کرده بود رفتم،چشم‌هام چیزی رو که می‌دید باور نمی‌کرد! یک اثر فوق‌العاده زیبا از رنگ روغن بود.
انگاری بهشت رو ترسیم کرده بود! اگر بهشتی وجود داشته باشه قطعاً به این شکله! يه جاده‌ سنگی در وسط کار بود و دو تا بید‌مجنون در اطراف اون جاده بودن و به سمت جاده خم شده بودن. یک رودخانه‌ی خروشان هم از کنارش می‌گذشت. گل‌های رنگارنگ همهٔ کار رو پوشونده بودند و آسمان‌هم صاف و تمیز و آبی رنگ بود و خورشید در وسط کارش خودنمایی می‌کرد.
-وای می‌بینی ‌چقدر به جزئیات پرداخته؟! این درجه از هنر سال‌ها تمرین نیاز داره. کاش می‌تونستم این یکیو بخرم!
-خب اگه انقدر دوستش داری به بابا بگو، شاید بخره برات!
-فکر‌نکنم، این واقعا گرون قیمته، حتی بابابزرگ هم نمی‌تونه همچین مبلغی بپردازه بابا که سهله!
با غصه از کنارش گذر کردم و محو تماشای باقی نقاشی‌ها شدم. اینجا فوق‌العاده بود. همون بهشت من! گالری نقاشی!
من عاشق هنرم، ابتدا و انتهای من تو هنر خلاصه میشه و بخاطر این علاقم از کالج هنر شیکاگو فارغ‌التحصیل شدم، و الان به مدت سه ساله که به عنوان استاد رنگ روغن تو یکی از بهترین آموزشگاه‌های خصوصی هنرهای تجسمی منهتن مشغول به کارم.
با گلناز خواهرم که دو سال از خودم کوچک‌تر بود از نمایشگاه بیرون اومدیم. می‌خواستیم با تاکسی برگردیم خونه که صدای زنگ گوشیم توجه جفتمون رو به خودش جلب کرد. شماره خانم پارک، مدیر آموزشگاه بود.
-بله؟
- سلام گُلِ عزیزم!
-سلام خانم پارک، همه چی‌روبه‌راهه؟
-اوه! عزیزم متأسفم مزاحمت میشم میدونم مرخصی هستی، اما امروز یه شاگرد داری، ظاهرا مسئول بخش یادشون رفته این یکی رو برای امروز کنسل کنن!
-اوه خدای من!ضروریه؟حتما باید بیام؟
-آره عزیزم شاگردت شخص مهمیه، متاسفم ولی نمی‌تونیم ردش کنیم.
با ناراحتی جوابشو دادم:
-باشه! خودم رو می‌رسونم.
گوشی رو قطع کردم با درماندگی به گلناز نگاه کردم. اونم بدون هیچ سؤالی ازم خداحافظی کرد و سریعاً سوار تاکسی شد و دور شد.
اگه می‌خواستم با تاکسی برم تدی این ترافیک‌های منهتن قطعاً دیرتر می‌رسیدم! پیاده تو این هوای گرم راه افتادم. بعد یک ربع رسیدم به آموزشگاه.
آموزشگاه تو یک آپارتمان تجاری بیست طبقه‌ای بود. طبقه هفدهم مختص این آموزشگاه بود.
وارد شدم و مستقیم به سمت آسانسور رفتم و دکمه هفده رو فشار دادم. وارد آموزشگاه که شدم اولین نفری که دیدم لی‌لی بود. با لی‌لی تو کالج آشنا شدم و از همون اوایل که اومدیم آمریکا بهترین دوستان هم شدیم. لی‌لی که منو دید موهای بلوندشو پشت گوشش انداخت و به سمتم اومد.
-گل اینجا چیکار می‌کنی؟
- خانم پارک زنگ زد گفت یه شاگرد مهم دارم.
-آها وایسا! نکنه دختره اسمیت‌ها رو میگه؟! اوه مسیح! گل اون دختر از خانواده خیلی پولداریه!
از حرف های لی‌لی کلافه شدم و گفتم:
-برام مهم نیست لی‌لی! من الان باید خونه می‌بودم و از تایم استراحتم استفاده می‌کردم نه اینکه اینجا باشم و کار کنم!
لی‌لی با نیشخندی گفت:
-خیلی احمقی گل عزیزم!
 

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,572
6,489
مدال‌ها
12
«نویسنده تایپ این اثر را موکول کرده»
تاپیک تا اطلاع ثانوی بسته خواهد بود.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین