جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

دلنوشته {رقص در سکوت} اثر •رستاخیز کاربر انجمن رمان بوک•

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دل نوشته های کاربران توسط رستاخیز با نام {رقص در سکوت} اثر •رستاخیز کاربر انجمن رمان بوک• ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 851 بازدید, 10 پاسخ و 12 بار واکنش داشته است
نام دسته دل نوشته های کاربران
نام موضوع {رقص در سکوت} اثر •رستاخیز کاربر انجمن رمان بوک•
نویسنده موضوع رستاخیز
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط DLNZ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

رستاخیز

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
136
1,622
مدال‌ها
2
نام دلونشته : رقص در سکوت
ژانرهای دلنوشته : اجتماعی ، عاشقانه
نام نویسنده : رستاخیز
ناظر: @ALVIN
مقدمه: اگر من در مقابل تو سکوت کنم، فرصت بیشتری برای شنیدن سخنان زیبای تو خواهم داشت و اگر با تو برقصم، در شادمانی مطلق دزدکی به حرکات فریبنده‌ی تو خیره خواهم شد!
امّا اگر هنگام رقصیدن با تو سکوت کنم‌، آنگاه مِی ننوشیده سرمست و غرق در حرکات درخشان و واژگان زیبنده‌ی تو خواهم ماند.
 

DLNZ

سطح
7
 
🝢ارشد بازنشسته🝢
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
May
3,427
13,045
مدال‌ها
17
1687554044920.png
عرض ادب و احترام خدمت دلنویس عزیز و ضمن تشکر بابت انتخاب "رمان بوک" برای انتشار آثار ارزشمندتان.
حتما پیش از آغاز نوشتن، تاپیک زیر را مطالعه کنید تا دچار مشکل نشوید:
[قوانین - قوانین تایپ دلنوشته کاربران]

پس از بیست پست، در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید:
[همگانی - تاپیک جامع درخواست نقد دلنوشته]

بعد از ایجاد تاپیک نقدر شورا برای دلنوشته‌تان، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست نقد بدهید:
[درخواست تگ - درخواست تگ دلنوشته | انجمن رمان‌بوک]

پس از گذاشتن بیست پست از دلنوشته، می‌توانید در تاپیک زیر برای آن درخواست جلد دهید:
[درخواست جلد - تاپیک جامع درخواست جلد دلنوشته و اشعار]

و انشاءالله پس از به پایان رسیدن دلنوشته‌تان، در تاپیک زیر اعلام کنید:
[اعلام پایان - دلنوشته کاربران]

دلنویسان عزیز، هرگونه سوالی دارید؛ می‌توانید در اینجا مطرح کنید:
[سوالات و مشکلات دلنویسان]

با آرزوی موفقیت برای شما،
[تیم مدیریت تالار ادبیات]
 
موضوع نویسنده

رستاخیز

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
136
1,622
مدال‌ها
2
من را با تمام قدرتی که درونت داری به عقب هل می دهی ، زیرا قبلش یک بوسه ی اجباری از تو گرفته ام.برای دومین بوسه به تو حمله می کنم و محکم تر از قبل به دیوار می کوبمت.دستم را پشت گردنت میگذارم که آسیبی به تو نرسد چون تو یک انسان آسیب پذیر و میرا هستی.نور ماه انرژی من را تقویت می کند.از شانست امشب آسمان ابری نیست.به تو گفته بودم که عشق*بازی با یک خون آشام عواقب خود را به دنبال خواهد داشت اما تو گفتی که به من وابسته شدی.بوسه ی آخر را وحشیانه تر از همیشه از تو خواهم گرفت.بوسه ای که برایت آغشته به درد خواهد بود و من می بینم که چگونه از این درد لذت می بری چون من می توانم احساس درونت را ببینم.با خشونت به من لگد می زنی و من را به عقب پس می زنی.آخ که چقدر کتک خوردن از یک ماده انسان می تواند لذت بخش باشد.آهسته درگوش من نجوا می کنی که من را تبدیل کن زیرا میخواهی جاودانه با من بمانی اما من به جای این کار تو را به باد ضربات مهلک و کشنده ی خویش خواهم گرفت و گلویت را با پنجه های مهلکم فشار خواهم داد.به تو گفته بودم که نباید به یک خون آشام اعتماد کنی.نور ماه قدرتم را تقویت می کند.اگر شانس بیاوری و زنده بمانی تو را تبدیل خواهم کرد و یکدیگر را برای همیشه خواهیم داشت اما اگر زیر ضرباتم کشته شدی ، این آخرین زجه هایت را تا همیشه با خود به یادگار خواهم داشت.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

رستاخیز

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
136
1,622
مدال‌ها
2
من و تو دوستان خوبی هستیم.
من عاشق بهترین دوست تو هستم.
تو عاشق زنم هستی.
به من بگو نتیجه چه می‌شود رفیق.
به من بگو؛ این خ*یانت‌ها ماه عسل چیست؟
شاید علت این است که ما هوای زمین را تنفس می کنیم.
تو با دشنه، زخمی کاری به سی*نه ام وارد می‌کنی.
من از خود دفاع نمی‌کنم چون زنم و رفیقم با هم به من خ*یانت کرده اند.
دیگر این زندگی چه ارزشی دارد؟
آری بهترین دوست تو را من در آغوش کشیدم.
خودش به من گفت که از تو خسته شده است.
بدنم سرد می شود.
من به بیمارستان نمی‌رسم.
تو در آمبولانس بالای سر منی.
گریه نکن رفیق این خشم و خون تقصیر تو نیست.
ما هوای زمین را تنفس کرده‌ایم.
زخم‌ دشنه‌ی تو من را مستقیم راهی گورستان خواهد کرد.
گریه نکن رفیق،
مرگ با زخم دشنه‌ی تو برای من لذت آور است.
 
موضوع نویسنده

رستاخیز

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
136
1,622
مدال‌ها
2
خدا اراده کرد و از هیچ ایده ی خلق جهان را عملی کرد.
و چه زیبا آفرید و چه زیبا خلق کرد.
سپس خود را تکه تکه کرد تا جهان را از زاویه ی تو و من ببیند و تجربه کند.
حال خدا در تک تک سلول های ما جاریست.
از چشمان من تو را می‌ بیند و از چشمان تو من را.
پس خداوند هم شاد می شود و هم غمگین.
تلاش می کنم خود را شاد نگه دارم تا در اندازه ی خودم تجربه ای خوشایند در اختیار خالق هستی قرار دهم.
خداوند رنگ ها را آفرید.
چقدر زیبا می تواند باشد آفریدگار رنگ ها.
و سپس من و تو را صورت گری کرد.
چقدر زیبا می تواند باشد آفریدگار صورت ها.
چقدر قدرتمند می تواند باشد آفریدگاری که جهان را در چشمان کوچک من و تو جای داده است.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

رستاخیز

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
136
1,622
مدال‌ها
2
خداوند مرد و زن را آفرید.
زیبایی را به زن داد و جسارت را به مرد.
صبوری را به زن داد و قدرت را به مرد.
و سپس آرامش را آفرید.
زیبایی ، صبوری ، قدرت و جسارت را پیوند آرامش قرار داد.
چه قدر آرامش بخش است یاد آفریدگار آرامش.
خداوند زمین را آفرید و آسمان را بر آن برافراشت.
خداوند کوه ها را استوار ساخت و سپس خشکی را به رنگ آبی دریاها مزین کرد.
چه قدرتی می تواند داشته باشد آفریدگار استوار کننده ی کوه ها.
 
موضوع نویسنده

رستاخیز

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
136
1,622
مدال‌ها
2
ما یک تیم متخصص از پزشکان جراح هستیم.
جراح ، یعنی کسی که زخمی می کند تا بتواند درمان کند.
آری ما با زخم کردن درمان می کنیم.
ما می توانیم قلبت را جراحی کنیم تا تو بتوانی بیشتر عمر کنی.
یا اینکه صورتت را جراحی کنیم تا زیباتر به زندگی ادامه دهی.
اما ما یک مشکلی داریم.
و آن این است که بدبینی را نمی توانیم جراحی کنیم.
خشم ، کینه ، حسد ، ما این ها را نمی توانیم جراحی کنیم.
آری ما نقطه ضعف بزرگی داریم و آن این است که افکار تو را نمی توانیم جراحی کنیم.
 
موضوع نویسنده

رستاخیز

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
136
1,622
مدال‌ها
2
آن زمان که ما کودک بودیم ، دنیا با حالا فرق می کرد.
با عشق هم بازی یکدیگر بودیم.
ما مهربان بودیم.
از خود گذشتگی می کردیم.
می بخشیدیم.
و هر گناه نابخشودنی تنها با خرید یک بستنی جبران می شد.
اما اکنون ما وارد دنیای آدم بزرگ ها شده ایم.
گناهان را نمی بخشیم و کینه به دل می گیریم.
من تو را به دادگاه می کشانم و تو از من متنفر می شوی.
آری اکنون دنیا فرق کرده.
زیرا اکنون حافظه هایمان مرده و قلب هایمان از احساس تهی شده.
 
موضوع نویسنده

رستاخیز

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
136
1,622
مدال‌ها
2
انسان با همسرش در بهشت زندگی می کرد.
خداوند به انسان گفت هرکاری میخواهی بکن ولی به درخت سیب نزدیک نشو.
اما انسان و همسرش زیاده خواه بودند.
آن ها آزادی بی قید و شرط می خواستند.
دوست داشتند هرکاری دلشان میخواد انجام دهند.
آری انسان به کم قانع نمی شود.
در نتیجه انسان به درخت نزدیک شد که هیچ از میوه اش هم خورد.
خداوند هم انسان را تبعید کرد به جایی که هرکاری دلش می‌خواهد انجام دهد.
و این نقطه ی آغاز ما شد.....
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

رستاخیز

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
136
1,622
مدال‌ها
2
بیا تا با هم رو راست باشیم.
تو من را برای چه می خواهی؟
یکی که باهاش احساس امنیت داشته باشی. پس تو قدرت من را می خواهی.
تو من را برای چه می خواهی؟
تو از شجاعت من خوشت آمده.پس تو شجاعت من را می خواهی.
آری تو خود من را نمی خواهی.
حال من تو را برای چه می خواهم؟
زیبایی ات.آری من زیبایی تو را می‌ خواهم نه خودت را.
زیبایی یکی از ویژگی های توست نه خود تو.
قدرت و شجاعت از ویژگی های من هستند نه خود من.
قبول کن ما هر دو عاشق ویژگی های هم شده ایم نه خودمان.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین