جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

دلنوشته {در اوج خشونت ولی آرام} اثر •رستاخیز کاربر انجمن رمان بوک•

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دل نوشته های کاربران توسط رستاخیز با نام {در اوج خشونت ولی آرام} اثر •رستاخیز کاربر انجمن رمان بوک• ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 809 بازدید, 22 پاسخ و 5 بار واکنش داشته است
نام دسته دل نوشته های کاربران
نام موضوع {در اوج خشونت ولی آرام} اثر •رستاخیز کاربر انجمن رمان بوک•
نویسنده موضوع رستاخیز
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط DLNZ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

رستاخیز

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
136
1,622
مدال‌ها
2
نام دلنوشته : در اوج خشونت ولی آرام
ژانر دلنوشته : درام ، فانتزی ، وحشت ، جنایی
نام نویسنده : رستاخیز
ناظر: @هونی
مقدمه : راه فراری از این خانه وجود ندارد. پا به پای تو آمدم ولی حالا نوبت توست. من رفتارهای آغشته به خشونت بیمار گونه‌ات را دوست دارم؛ چون خودم بیمارم.
بزرگ‌تر از بزرگ‌ترین عشق وجود ندارد.
عجله کن، فرصت را از دست نده.
تا طلوع آفتاب چیزی نمانده... .
 

Ayumi

سطح
0
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Apr
1,623
1,171
مدال‌ها
2
1684623319219-png.148325

عرض ادب و احترام خدمت دلنویس عزیز و ضمن تشکر بابت انتخاب "رمان بوک" برای انتشار آثار ارزشمندتان.
حتما پیش از آغاز نوشتن، تاپیک زیر را مطالعه کنید تا دچار مشکل نشوید:
[قوانین - قوانین تایپ دلنوشته کاربران]

پس از بیست پست، در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید:
[همگانی - تاپیک جامع درخواست نقد دلنوشته]

بعد از ایجاد تاپیک نقدر شورا برای دلنوشته‌تان، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست نقد بدهید:
[درخواست تگ - درخواست تگ دلنوشته | انجمن رمان‌بوک]

پس از گذاشتن بیست پست از دلنوشته، می‌توانید در تاپیک زیر برای آن درخواست جلد دهید:
[درخواست جلد - تاپیک جامع درخواست جلد دلنوشته و اشعار]

و انشاءالله پس از به پایان رسیدن دلنوشته‌تان، در تاپیک زیر اعلام کنید:
[اعلام پایان - دلنوشته کاربران]

دلنویسان عزیز، هرگونه سوالی دارید؛ می‌توانید در اینجا مطرح کنید:
[سوالات و مشکلات دلنویسان]

با آرزوی موفقیت برای شما،
[تیم مدیریت تالار ادبیات]
 
موضوع نویسنده

رستاخیز

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
136
1,622
مدال‌ها
2
با خشونت و دردناک بازویم را فشار می‌دهی درحالی‌ که نگاه فریبنده‌ات را در چشمان من دوخته‌ی و من عاشق، عطش خونم را از رگ گردن تو سیراب می‌کنم.
غرورم را زیر پاهایت له می‌کنی چون عاشق هستی.
غرورم را می‌شکنی چون این‌گونه بلدی عشقت را ابراز کنی.
و این منم که به احساس برتری خواهی‌ات تن می‌سپارم.
 
موضوع نویسنده

رستاخیز

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
136
1,622
مدال‌ها
2
با خشونت ذاتی‌ ات به من حمله‌ور می‌شوی و به بد‌ترین شکل ممکن غرورم را له می‌کنی.
جای هر کبودی که خوب می‌شود درجا کبودی تازه‌ای روی بدنم ایجاد می‌کنی.
لب‌هایم روی بازویت خون تو را می‌‌مکد و این‌گونه من را غذا می‌دهی.
این‌گونه دلم را ربودی. من خشونت تو را می‌‌خواهم از آن بیشتر به من بده.
 
موضوع نویسنده

رستاخیز

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
136
1,622
مدال‌ها
2
می‌توانم عذابی که به من وارد می‌کنی را درونت احساس کنم.
هر دو با هم از این رفتار سادیسم‌ وارت عذاب می‌کشیم و لذت می‌بریم.
این‌گونه دلم را ربودی؛ از من می‌پرسی که چرا تو را نمی‌کشم؟
وقتی می‌توانم هر روز از عذاب کشیدنت لذت ببرم چرا باید تو را بکشم؟
من تو را نمی‌‌کشم‌ زیرا درد تو را می‌‌خواهم.
از آن بیشتر به من بده.
 
موضوع نویسنده

رستاخیز

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
136
1,622
مدال‌ها
2
به من می‌گویی همه‌ی عشق‌ها یک دروغ است و عشق من باور کردنی نیست؛ زیرا برای هر عشقی همیشه یک عشق بزرگ‌تر وجود دارد.
درحالی‌که کنار پرده‌ی سپید آغشته به خون، خونت را از رگ دستت می‌مکم جوابت را می‌‌دهم:
- هیچ‌وقت بزرگ‌تر از بزرگ‌ترین عشق وجود ندارد.
با دو چشم اغواگر تو و حرارت ذاتی من ، این بزرگ‌ترین عشق است.
 
موضوع نویسنده

رستاخیز

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
136
1,622
مدال‌ها
2
روی میز شیشه‌ای پر از شمع‌های قرمز در حال سوختن است و آینه‌ها نور این شمع‌ها را در سراسر این خانه‌ی تاریک انعکاس می‌دهند.
با چند عدد میخ و یک چکش تخته‌های چوبی را محکم به در خانه و پنجره‌ها کوبیده‌ای تا نتوانم فرار کنم... .
چرا باید تو را بکشم وقتی این‌گونه جذاب این فضا را ایجاد کرده ای‌! همین کارهایت دلم را از آن تو کرده؛ من خشونت تو را می‌‌خواهم.
 
موضوع نویسنده

رستاخیز

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
136
1,622
مدال‌ها
2
در گوشم زمزمه می‌کنی از دستم ناراحت نشو؛ این تنها ذات بیمار گونه‌ی من است.
چرا باید از دستت ناراحت بشوم وقتی ذات بیمار گونه‌ات تجلی لذت‌های من می‌شود.
روی تخت خواب دو دندان نیشم روی گردنت خون به اعماق وجودم می‌رساند و این‌گونه بیشتر از پیش عاشق رفتار‌های سادیسمی ات می‌شوم.
من خشونت تو را می‌‌خواهم.
تخت خواب آغشته به خون می‌شود و این‌گونه تو نیز یکی می‌شوی مثل من.
 
موضوع نویسنده

رستاخیز

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
136
1,622
مدال‌ها
2
نیازی به عذرخواهی نیست.
هر رفتاری دلت می‌خواهد بدون خجالت از تن اغواگرم انجام می‌دهی.
این گونه با جسارت ذاتی‌ات دلم را ربودی.
من جلوی همه مغرور اما جلوی تو برده‌ی رفتار سادیسمی برتری خواهانه‌ات می‌شوم.
آرام در گوشم زمزمه می ‌کنی که تا ابد با لذت بر من این‌گونه سروری خواهی کرد و من جوابت را می‌ دهم:
- تا ابد برده‌ی یک بیمار سادیسمیک خواهم بود.
این چیزی بود که خودم خواسته‌ام.
آری ما هر دو بیماریم.
اما خودت خوب می‌دانی که این بیماری برای هر دوی ما لذت‌آور خواهد بود.
 
موضوع نویسنده

رستاخیز

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
136
1,622
مدال‌ها
2
گوشت نیمه پخته‌ی عشق سابقم روی گاز است.
آن را برای تو آماده کرده‌ام.
امشب تا کنون خیلی خون از دست داده‌ای.
نگران نباش.
تو نفر بعدی نخواهی بود.
او به اندازه‌ی تو خشونت نداشت؛ او بیمار سادیسمیک نبود، او از جنس من نبود.
تو نفر بعدی نیستی.
اگر می‌خواستم با تو این کار را بکنم، تبدیلت نمی کردم.
بزرگ‌تر از بزرگ‌ترین عشق وجود ندارد.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین