جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

دلنوشته {من عاشق یک شیطان شدم} اثر •ستاره حقیقت جو کاربر انجمن رمان بوک•

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دل نوشته های کاربران توسط ستاره حقیقت جو با نام {من عاشق یک شیطان شدم} اثر •ستاره حقیقت جو کاربر انجمن رمان بوک• ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,670 بازدید, 39 پاسخ و 12 بار واکنش داشته است
نام دسته دل نوشته های کاربران
نام موضوع {من عاشق یک شیطان شدم} اثر •ستاره حقیقت جو کاربر انجمن رمان بوک•
نویسنده موضوع ستاره حقیقت جو
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط DLNZ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده
کاربر رمان بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
78
420
مدال‌ها
2
***

اشتباه بود دوست داشتنش! فکر می‌کردم گذشت می‌کند؛
اما در میان راه به یاد آوردم که شیطان قرن‌هاست که دیگر فرشته نیست.
و انتظار بخشش از او، توهمی بیش نیست...!
 
موضوع نویسنده
کاربر رمان بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
78
420
مدال‌ها
2
***

می‌گفت دوستم دارد.
اه، اصلاً داشته باشد، فدای سرم!
اگر دوست‌داشتن به دردمند‌بودن است،
صد سال سیاه نمی‌خواهمش..!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده
کاربر رمان بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
78
420
مدال‌ها
2
***

لطفا کمکم‌ کنید!
درست میان برزخ هستم و فرشتگان و شیاطین برای داشتنم‌ به جنگ‌ مشغول‌اند!
من احتیاج به کمک‌تان دارم...
انسان کاملاً خوب یا بد کاره‌ای نبودم. نه!
هر یک‌ از آن‌ها قصد شکنجه‌کردنم را دارند و برای تکه‌‌تکه‌کردن یک انسان گناهکار، تن‌دادن به هر جنگی الزامی‌ست.
من از صمیم‌ قلب محتاج کمک‌تان هستم.
لطفاً کمکم‌ کنید!
 
موضوع نویسنده
کاربر رمان بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
78
420
مدال‌ها
2
***

من عاشق یک شیطان شدم و حالا یک انسان ترد شده به حساب‌ می‌آیم.
عجیب است، نه؟
همان‌طور که قبلاً گفته بودم، همه چیز از یک دیدار شروع شد و حالا من درگیر عشقی هستم که قصد دارد ذره‌ذره جانم را از تنم بیرون بکشد.
مرگ‌ دردناکی در انتظارم است...!
 
موضوع نویسنده
کاربر رمان بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
78
420
مدال‌ها
2
***

از یک جایی به بعد، در تمام لحظات زندگی‌ام فقط او بود و او...
مانند رویایی شیرین که هیچ‌وقت تکراری نمی‌شد.
دیدنش درست همانند تماشای گل‌های بهاری هر سال و هر سال و هر سال!
و حال، بهار من به زمستانی سرد تبدیل شده است.
دیگر‌ زیبا و شیرین نیست و در عوض، مزه بد هر بار دیدنش، زندگی را برایم تلخ می‌کند.
می‌خواهم رهایش کنم!
اما قلبم...قلبم نمی‌فهمد!
آخر یکی نیست بگوید دیوانه، او در حال کشیدن شیره جانت است!
حال می‌فهمم که خواستن، توانستن نیست...
 
موضوع نویسنده
کاربر رمان بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
78
420
مدال‌ها
2
***

بعد از گذشت آن‌همه درد و دوری و حتی شکنجه، به بازیگری حرفه‌ای تبدیل شده‌ام.
من می‌توانم تقش یک عاشق واقعی را بازی کنم و اصلا هر چیز که تو بخواهی!
اما تو...این زمان طولانی چه تأثیری بر روی رفتارت گذاشته؟!
تو نیز می‌توانی دوباره پادشاه عذاب قلب من باشی؟
گمان نمی‌کنم!
 
موضوع نویسنده
کاربر رمان بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
78
420
مدال‌ها
2
***

برای زندگی‌کردن که حتماً نباید عاشق بود‌.
اشتباه می‌کردم. می‌دانید؟ تقصیر من هم نیست، مادرم همیشه می‌گفت عشق زندگی را تکمیل می‌کند؛ اما نمی‌دانست دخترکش با عشق، خودش را به خاک سیاه می‌نشاند!
من، به توضیح بیشتری احتیاج داشتم.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین