بسم ربی
نقد داستان کوتاه تمسک به تمنا
منتقد: کوثر ولیپور
عنوان:
عنوان شما از سه بخش تشکیل شده بود که تنها کلمه ی تمسک، ثقیل و گنگ بود. عنوان شما معنای «توسل کردن، چنگ زدن به تمنا» را میداد، اگر بخواهیم تمنا را خواهش معنی کنیم، اصلاً به داستان مربوط نمیشود اما اگر بخواهیم آن را نام شخصبت اصلی در نظر بگیریم، در این صورت میتوان گفت عنوان شما به خلاصه ، مقدمه، جلد، ژانرها و محتوا مرتبط است.
علاوه بر این ، به علت به کار بردن یک کلمه ی ثقیل در عنوان داستان، عنوان شما جذاب و کنجکاوکننده می باشد و به دور از کلیشه است که میتوان گفت عنوانی قوی داشته اید.
ژانر:
ژانر انتخابی شما تراژدی و عاشقانه بود که البته ژانر قالب عاشقانه بود که احساس عشق و فداکاری ستاره به تمنا و برعکس را روایت می کرد، که از آن جایی که ژانر عاشقانه به عشق بین دختر و پسرجوان که ختم به ازدواج شود محدود نمیشود، ژانر عاشقانه به خوبی در داستان شما محسوس بود. همچنین در کنار آن ژانر ترکیبی تراژدی را نیز به خوبی به کار برده و توانسته بودید به خوبی این دو را با هم ترکیب کنید. اما باید دقت کنید که ژانر تراژدی همیشه با غم یا مرگ شخصیتهای اصلی به پایان می رسد، و حتما این را در پایان داستان خود مد نظر داشته باشید.
خلاصه:
اندازه خلاصه متناسب بود.خلاصه شما جذاب بود اما کنجکاو کننده و نو نبود. در کل می توان گفت این نوع متن، در تمامی متون عاشقانه مشاهده میشود. خلاصه شما با عنوان و ژانر های انتخابی و بدنه مرتبط بود و میتوانست سرنخ داستان را به خواننده بدهد ، چندان جنگ و گیج کننده نبود اما چندان هم آشکار نبود که بخواهد کل داستان را به خواننده لو دهد.
جلد:
تصویر و تکست جلد انتخابی به خوبی به داستان مرتبط بود و با ژانرهای انتخابی و بدنه ارتباط داشت.
مقدمه:
اندازه ای متناسب داشت، می توان گفت مقدمه تان خیلی بهتر از خلاصه بود، چون متنی نو بود و مخاطب از خواندن آن لذت می برد. همچنین با ژانرهای انتخابی و بدنه مرتبط بود و مخاطب را به خواندن داستان تشویق و کنجکاو میکرد.
آغاز:
آغاز، صحنهی اتفاقات را به خوبی توصیف میکرد و میتوانست درک و تصور خواننده را از مکان و کلا آن زمان بهبود ببخشد. علاوه بر این آغاز که آمدن دختر از مدرسه را نشان می داد و همچنین بیماری و کسالت مادر را که بعدا مشخص شد مادرش نبوده است، که موجب میشد به دور از کلیشه باشد و مخاطب را جذب و تشویق کند.
میانه:
نویسنده توانسته بود به طور خلاقانه، میانه را خلق کند و از ورود هرگونه کلیشه به میانه جلوگیری کند؛ میانه نو و خلاقانه بود و نقطه ی اوج یا بزنگاه داستان همان جایی بود که پدربزرگ تمنا به ستاره گفت که بخاطر اشتباهی که مرتکب شده است اجازه نمی دهد او تمنا را نگه دارد، در این حا مخاطب حزن ستاره را درک می کرد و با هیجان و شور منتظر بود تا ببیند قرار است چه اتفاقی در ادامه بیفتد.
لحن و بافت:
دیالوگ محاوره ای و منولوگ ادبی بود که میتوان گفت در حالت دوم از سه حالت لحن و بافت قرار داشت. لحن و بافت در تمام طول داستان یکدست رعایت شده بود و عدم یکدستی در آن مشاهده نمیشد.
سیر داستان:
سیر داستان شما متعادل بود. یعنی اول عشق تمنا و ستاره به یکدیگر، بعد پیشنهاد ازدواج صابر به ستاره و بعد هم که اینکه تمنا بچه ی واقعی ستاره نیست و دلایل آن که به صورت متعادل، پیش رفته بود. نه آنقدر سریع و گیج کننده و نه آنقدر کند و خسته کننده.
دیالوگها و منولوگ ها:
نویسنده در برخی جاها پارت را دیالوگ محور و در برخی جاها پارت را مونولوگ محور کرده بود. این موجب عدم تعادل بین دیالوگ و مونولوگ میشد اما علائم نگارشی برای درک و فهم بهتر دیالوگ ها و مونولوگ ها به خوبی به کار گرفته شده بود.
شخصیت پردازی:
شخصیت پردازی درونی: در مورد شخصیت پردازی های درونی می توان گفت خوب عمل کرده بودید و می توانستید ویژگی های درونی افراد مثل حاجی یا پدر تمنا را به خوبی به مخاطب انتقال بدهید.
شخصیت پردازی بیرونی: شخصیت پردازی بیرونی نیز به دور از کلیشه و غیرمستقیم بود. یعنی در نگاه های ستاره به تمنا و مثلا ریختن موهایش جلوی چشمش، نویسنده توانسته بود در این صحنه، رنگ موی تمنا را توصیف کند.
توصیف مکان:
توصیف مکان در طول داستان و به دور از کلیشه بود و مخاطب می توانست مکان وقایع و حوادث داستان را تصور کند.
توصیف صداها و آواها:
توصیف صداها و آواها برخلاف باقی توصیفات، در متن داستان کم مشاهده میشد که بهتر است آن را ویرایش کرده و توصیفات صداها و آواها را در متن داستان بهبود ببخشید.
توصیف احساسات:
توصیف احساسات در متن به اندازه ی کافی و گاهاً هم بیش از آن بود که خواننده به خوبی احساس و موقعیت شخصیت ها را درک می کرد.
زاویه دید:
زاویه دید در کل داستان شما اول شخص بود که انتخاب عاقلانه ای برای ژانر عاشقانه بود. در طول متن تغییر زاویه دید دیده نشد و این نکته مثبتی بود و مخاطب را گیج نمی کرد.
کشمکش و تعلیق:
کشمکش بیرونی یا فرافردی: کشمکش بیرونی یا فرا فردی از نوع کشکمش انسان با انسان که کشمکشِ ستاره با اطرافیان را برای گرفتن تمنا را نشان می داد به خوبی در تمام طول داستان دیده می شد که موجب می شد خواننده با ذوق و اشتیاق، داستان را دنبال کند، تا ببیند نتایج این کشمکش ها چه می شود.
کشکمش درونی:
کشکمش درونی چندان در داستان دیده نمی شد که بگوییم مثلا فلان شخصیت با خودش در کشمکش بود. در این جهت راهنمایی بنده این است که می توانستید کشمکشی درونی در ستاره خلق کنید که در کشمکش با خودش است که مثلاً تمنا را نگه دارد یا نه. یا حتی اگر این هم با پیرنگ مغایرت پیدا می کند، می توانستید کشمکش ستاره با خودش را نشان دهید که می خواهد ببیند باید چه کار کند؟ باید با اطرافیانش چه کارکند؟ چگونه تمنا را برای خود نگه دارد؟
ایده و پیرنگ:
ایده شما خوب و جدید بود که البته کمی هم کلیشه در ان مشاهده میشد چرا که این موضوع در بسیاری از داستان ها و فیلم ها یا واقعیت اتفاق افتاده است. اما پردازش شما ایرادی نداشت و در سطح مطلوبی بود.
ایرادات نگارشی:
می توان گفت ای ایرادات نگارشی در متن داستان شما مشاهده نمی شد.
نقاط قوت: عنوان قوی، ژانرهای انتخابی، خلاصه خوب، مقدمه، جلد، آغاز، میانهی شورانگیز، لحن و بافت یکدست، سیر متعادل داستان، شخصیت پردازی قوی، توصیفات مکان، توصیفات کافی احساسات، زاویه دید مناسب، کشمکش بیرونی یا فرافردی، پردازش قوی نبود ایرادات نگارشی.
نقاط ضعف: نبودن تعادل در اندازه دیالوگ ها و منولوگ، توصیف ضعیف صداها و آواها، کمبود یا نبود کشمکش درونی، ایده کمی تکراری.
سخن پایانی منتقد:
قطعاً نقد به معنای کوبیدن نیست، بلکه رسالت اصلی آن ساختن است! کمکی به ساختن اثری بهتر از آنچه قبلاً بوده است.
نظر از دیدگاه یک خواننده:
بهعنوان یک خواننده از خواندن اثر بسیار زیبا و ارزشمند شما لذت بردم، و منتظر آثار زیباتر و جذاب تر شما هستیم.🌹