و اگر می نویسم،
دوست دارم بدانی در خلا دنیای بی جاذبه از نبودنت عجیب معلقم…
می چرخم و می چرخم و می چرخم…
و در چشم های ناباور یک سرگردانِ دلتنگ،
کسی را می بینم شبیه خودم، که هنوز عاشق کسی است شبیه “تو”…
وجودی سایه ار و حضوری کمرنگ
که نوشتن برایش، منصرفم می کند از مرگ و نبودن..
دوست دارم بدانی در خلا دنیای بی جاذبه از نبودنت عجیب معلقم…
می چرخم و می چرخم و می چرخم…
و در چشم های ناباور یک سرگردانِ دلتنگ،
کسی را می بینم شبیه خودم، که هنوز عاشق کسی است شبیه “تو”…
وجودی سایه ار و حضوری کمرنگ
که نوشتن برایش، منصرفم می کند از مرگ و نبودن..