مجموعه اشعار حمید سبزواریـ

DELARAM · 2023/12/30

آن صفای سره آن شعر مجسم که چنو
دردپرورده و دل‌سوخته پیدا نشود

نقش‌بندانِ هنر ، نادره کارند ولی
نقش هر کلک چنین نغز و فریبا نشود

او نمرده ست از آن رو که نمی‌میرد عشق
نقش او محو ، ز آیینه ی دل ها نشود

یاد او را چو گهر در صدف جان داریم
گر شد از دیده ولیکن ز دل ما نشود

DELARAM · 2023/12/30

طلوعت روشنی بخشیده هر آیینه ایمان را
نگاهت آیه آیه شرح داده بطن قرآن را

دم عیسایی‌ات کفر شیاطین را در آورده
که سلمان می‌کند لبخند تو هر نامسلمان را

قنوتت عطر حُسن یوسف آورده‌ست و آغوشت
اسیر مهر تو کرده‌ست زندانبان و زندان را

DELARAM · 2023/12/30

ببارد یا نبارد ، امر امر توست مولا جان!
سپرده دست تو پروردگارت نبض باران را

تویی «مَن عِندَهُ عِلمُ الکتاب» و گوشهٔ چشمت
فقاهت یاد داد امثال «فضل» و «اِبن ریّان» را

DELARAM · 2023/12/30

حریف تو نشد دشمن، خودش هم خوب می‌داند
به جام زهر می‌خواهد بگیرد از تو میدان را...

کبوترهای صحنت می‌شویم ابن الرضا هر شب
پراکندی به عالم دم به دم عطر خراسان را

DELARAM · 2023/12/30

خزان نبیند بهار عمری که چون تو سروی به خانه دارد
غمین نگردد دلی که آن دل طراوتی جاودانه دارد

تو آن امیدی به باغ جانم که در هوای تو گل‌فشانم
چو نوبهاری به بوستانی که شاخه شاخه جوانه دارد

DELARAM · 2023/12/30

اگرچه بشکسته استخوانم چو از تو دم می‌زنم جوانم
به بزمت آن شمع سرفشانم کز آتش دل زبانه دارد

چه جای اظهار نکته دانی؟ تو بر لبم نکته می‌نشانی
چو عندلیبی به تر زبانی که بر زبان صد ترانه دارد

DELARAM · 2023/12/30

چو دستگیرم تویی کماهی ، نمی‌زنم لاف بی‌گناهی
نمی‌هراسم ز روسیاهی ، کسی که ترسد تو را ندارد

تو را ندارد که مهتری تو ، به سروران جهان سری تو
ستوده فرزند حیدری تو ، که سروری زین نشانه دارد

DELARAM · 2023/12/30

شکوفۀ شاخسار طوبی ، فروغ چشم علی و زهرا
به غیر گنجور گنج طاها ، که این گُهر در خزانه دارد؟

حسن به صورت، حسن به سیرت، حسن به نیکوترین سریرت
که بار درماندگان به غیرت ، نهان و پیدا به شانه دارد

DELARAM · 2023/12/30

به علم و حلم و سخا پیمبر ، به عزم و حزم و قضا چو حیدر
حسین را در گُهر برادر ، که این نسب در زمانه دارد؟

تو رکن دین، معنی مقامی ، تو در حرم شرط احترامی
نخست سبطی، دوم امامی، کدام بحر این کرانه دارد؟

DELARAM · 2023/12/30

هر آن که رو در بقیع آرد ، تو را به محشر شفیع آرد
بنای همّت ، رفیع آرد که سر بر آن آستانه دارد

ولی به یوم‌الحساب محشر، چو برگشاید (حمید) دفتر
به داوری در مقام داور ، بها ندارد ، بهانه دارد

جستجو

خوش آمدید

مجموعه اشعار حمید سبزواریـ

اطلاعات موضوع

DELARAM

⦋نویسنده ادبی انجمن⦌

DELARAM

⦋نویسنده ادبی انجمن⦌

DELARAM

⦋نویسنده ادبی انجمن⦌

DELARAM

⦋نویسنده ادبی انجمن⦌

DELARAM

⦋نویسنده ادبی انجمن⦌

DELARAM

⦋نویسنده ادبی انجمن⦌

DELARAM

⦋نویسنده ادبی انجمن⦌

DELARAM

⦋نویسنده ادبی انجمن⦌

DELARAM

⦋نویسنده ادبی انجمن⦌

DELARAM

⦋نویسنده ادبی انجمن⦌

یکم راجب ما بدون:

دوست تو

جدیدترین کاربران

آمار بَرخط