جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار امیر معزی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط MHP با نام امیر معزی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 4,025 بازدید, 217 پاسخ و 4 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع امیر معزی
نویسنده موضوع MHP
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط DELARAM

DELARAM

سطح
7
 
⦋نویسنده ادبی انجمن⦌
نویسنده ادبی انجمن
Dec
2,542
19,714
مدال‌ها
17
کردی تو به جای او بسی احسان

او گفت ثنای خوب احسان را

احسان تو را شمار نشناسد

چون برگ درخت قطره باران را

گر سعی کنی به مال دیوانی

شکر تو کند طراز دیوان را

در خانهٔ خویش سازد از سعی‌ات

هم برگ و ذخیرهٔ زمستان را
 

DELARAM

سطح
7
 
⦋نویسنده ادبی انجمن⦌
نویسنده ادبی انجمن
Dec
2,542
19,714
مدال‌ها
17
تا قبلهٔ اهل دل بود کعبه

درگاه تو باد قبله اعیان را

فرمان تو جزم باد و جباران

مُنقاد و مطیع گشته فرمان را

تا نور فزاید از مه و زُهره

بُرج سَرَطان و بُرج میزان را

از جاه تو رشک باد هر ساعت

بر چرخ بلند ماه تابان را

در بزم تو با ‌فرشتگان آرند

بوبکر و عُمر، علّی و عثمان را
 

DELARAM

سطح
7
 
⦋نویسنده ادبی انجمن⦌
نویسنده ادبی انجمن
Dec
2,542
19,714
مدال‌ها
17
ای زمین را رای تو چون آسمان را آفتاب

عزم تو عزم درست و رای تو رای صواب

شهریار شهرگیری پادشاه ملک بخش

خسرو معجز فتوحی داور مالک رقاب

تا پدید آمد در ایام تو تاریخ فتوح

در کتب مَدروس گشت افسانهٔ افراسیاب

دین و دنیا را تو کردستی پناه از اضطرار

ملک و ملت را تو دادستی امان از اضطراب

در تن هر شاه اوردست فرمان تو خم

در دل هر شیر شمشیر تو افکندست تاب

چون هوا بندد نقاب ازگرد عالی موکبت

روزگار از چهرهٔ اقبال بگشاید نقاب

هرکجا کوس تو آوازی دهد در شرق و غرب

از ظفر، لبیک یابد هم در آن ساعت جواب

مرکب تو همچو آب و آتش است و خاک و باد

در نشیب و در فراز و در درنگ و در شتاب

زو دل حاسد سبک‌ گردد سر ‌دشمن گران

چون سبک کردی عنان و چون گران کردی رکاب

عدل تو آب است ازین معنی که مخلوقات را

هرگز از عدل تو نگریزد چو نگزیرد ز آب

چون شود بیدار پیروزی کند تعبیر خویش

هرکه او یک شب خیال عدل تو بیند بخواب

فیلسوفان آفتاب و شیر خوانندت‌ که هست

طالع تو شیر و صاحب طالع تو آفتاب
 

DELARAM

سطح
7
 
⦋نویسنده ادبی انجمن⦌
نویسنده ادبی انجمن
Dec
2,542
19,714
مدال‌ها
17
کی تواند حاسدی با تو چَخَیدن خیر خیر

سایه بر ‌دریای چین چون افکند پر ذباب

غول و دیوست از قیاس‌ آنکس که باتو سرکشد

تیغ تو چون صاعقه‌ است و تیر تو همچون‌ شهاب

ای پسندیده چو نعمت ای ستو‌ده چون خرد

ای گرانمایه چو دولت ای گرامی چون شباب

ابر نعمت برکسی باردکه توگویی ببار

بدر دولت برکسی تابد که تو گویی بتاب
 

DELARAM

سطح
7
 
⦋نویسنده ادبی انجمن⦌
نویسنده ادبی انجمن
Dec
2,542
19,714
مدال‌ها
17
روز بهروزی‌ کسی بیند که توگویی ببین

گنج پیروزی‌ کسی یابد که تو گویی بیاب

ذوالفقار بوتراب اندر عرب گر مدتی

کافران را کشت و پنهان کرد کفر اندر تراب

هم بدان معنی کنون شمشیر گوهردار توست

در عرب و اندر عجم چون ذوالفقار بوتراب

بر تن و جان تو هر مومن دعا گوید همی

وان دعا در دولت تو هست وقتی مستجاب
 

DELARAM

سطح
7
 
⦋نویسنده ادبی انجمن⦌
نویسنده ادبی انجمن
Dec
2,542
19,714
مدال‌ها
17
طبع من بنده به اقبال تو چون دریا شدست

واندرو مدح و ثنای توست چون در خوشاب

هر چه آبادست بر روی زمین ملک تو باد

تا عدو را کالبد زیر زمین گردد خراب

باد دائم در دو دست تو دو چیز دلگشای

در یکی زلف بتان و در یکی جام ....
 

DELARAM

سطح
7
 
⦋نویسنده ادبی انجمن⦌
نویسنده ادبی انجمن
Dec
2,542
19,714
مدال‌ها
17
ایا ستارهٔ خوبان خَلُّخ و یغما

به دلبری دل ما را همی زنی یغما

چو تو نگار دل افروز نیست ‌در خَلُّخ

چو تو سوار سرافراز نیست در یغما

غنوده همچو دل تنگ ماست دیدهٔ تو

خمیده همچو سر زلف توست قامت ما

شکنجِ زلف تو شب را همی دهد سیهی

فروغ روی تو مه را همی دهد سیما
 

DELARAM

سطح
7
 
⦋نویسنده ادبی انجمن⦌
نویسنده ادبی انجمن
Dec
2,542
19,714
مدال‌ها
17
همی حسد برد از صورت تو حور بهشت

همی خِجِل شود از طلعت تو ماه سَما

ز مُشک سلسله داری نهاده بر خورشید

ز شیر دایره داری کشیده بر دیبا

به ارغوان تو بَر هست سنبل خوشبوی

به پرنیان تو بر هست عنبر سارا
 
بالا پایین