جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

دلنوشته {قرارمان‌ باغ انگور} اثر •آوا کاربر انجمن رمان بوک•

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دل نوشته های کاربران توسط آوا... با نام {قرارمان‌ باغ انگور} اثر •آوا کاربر انجمن رمان بوک• ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,522 بازدید, 15 پاسخ و 12 بار واکنش داشته است
نام دسته دل نوشته های کاربران
نام موضوع {قرارمان‌ باغ انگور} اثر •آوا کاربر انجمن رمان بوک•
نویسنده موضوع آوا...
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط DLNZ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

آوا...

سطح
3
 
کاربر محروم شده
کاربر محروم شده
Nov
1,144
4,691
مدال‌ها
8
عزیز من... .
امروزه که عطر زنان آبرنگی باور سست هر رهگذری‌ست،
این روزها که در کوچه پیچ‌های ‌این شهر،
پولک چشم دختران آبنوسی،
خورشید را تنه می‌زند.
در این زمانه‌ی خروشان و جنگ طلب،
رویاهای دوردست وحشی‌ام بیدار ‌می‌شوند،
تا به تو بیاندیشم.
که دریا و آسمانی فاصله هم،
چاره‌ام نمی‌کند.
تویی که قرارهایمان را به فراموشی سپردی،
تویی که عاشق انگوری و میوهٔ بهشتی خطابش می‌کردی،
تویی که اولین بار عاشق آواز و نوای صدایت شدم،
چاره‌ی کارسازم تنها تویی!

***
 
موضوع نویسنده

آوا...

سطح
3
 
کاربر محروم شده
کاربر محروم شده
Nov
1,144
4,691
مدال‌ها
8
بگذار رازی را برایت بگویم... .
کسی همیشه به من می‌گوید،
گوش کن،
پیامکی در راه است از چکیده‌های دلی.
و نگاه کن،
به نگاهی که تمام خواهش تورا نشانه رفته است.
بارمان جانم من تو‌را ‌می‌بینم،
و صدای نفس‌های تورا،
موج به موج... .
از حنجره‌ی صدف‌های آن ساحل دور می‌شنوم.
نگو‌ توهم زده‌ام!
تو هستی... .
مثل تمام رویاهایم،
با دست نوازشت واقعی‌تر از هر حقیقتی‌ مرا لمس می‌کنی.
این روزگار دلم به همین رویاها خوش است،
بگذار دلم خوش بماند.

***
 
موضوع نویسنده

آوا...

سطح
3
 
کاربر محروم شده
کاربر محروم شده
Nov
1,144
4,691
مدال‌ها
8
من تورا سکوت می‌کنم... .
و دل را به ضربه‌ی گام‌هایت،
بر شور ماسه‌های ‌این دریای نزدیک می‌سپارم.
تویی که برای خواستنت،
حتی از‌ ایستادن روبه‌روی آینه هم نمی‌ترسم.
می‌بینی؟!
برای خواستن تو،
گویی با خودم جنگی پنهان به راه انداختم.
تویی که ‌این شب‌ها،
این سپیده دم‌ها،
همنشین تاریک‌خانه خواب و اشک‌هایم ‌می‌شوی.
باغ انگورمان در حال خشکیدن است و من هنوز هم خواستارت هستم،
ای تویی که معبود منی.

***
 
موضوع نویسنده

آوا...

سطح
3
 
کاربر محروم شده
کاربر محروم شده
Nov
1,144
4,691
مدال‌ها
8
می‌دانم... .
روزی آن‌قدر تشنه به تو می‌رسم،
که هر آن‌چه خون و گر‌می‌ست در لب‌هایت سر‌ می‌کشم.
چنان گرسنه به تو ‌می‌رسم،
که هر آن‌چه احساس،
در پوست پنهان کرده‌ای را به دندان ‌می‌کشم.
و می‌دانم که تو آن روز،
آن‌چنان بی‌طاقتم می‌کنی،
که از حریم ‌امن آغوشت دسته‌های گل صبوری خواهم چید.

***
 
موضوع نویسنده

آوا...

سطح
3
 
کاربر محروم شده
کاربر محروم شده
Nov
1,144
4,691
مدال‌ها
8
بارمان جانم... .
من از تو روشنی نمی‌خواهم،
من از تو بهار نمی‌خواهم،
بال‌هایم را هم می‌توانی از من بگیری اما،
این فصل انگور را تا آخر با من بمان.
نگاه مردانه‌ات،
کوتاه‌ترین مسیری‌ست به جاودانگی،
جایی که شکوفه‌ها روی شاخه بند نمی‌شوند.
و آغوش پر احساست،
آرام جانی‌ست که همه‌ی زندگی را کنایه می‌زند.
با تو بودن... .
همان است که با هر آن‌چه می‌خواهم باشم،
و هنوز همین وعده شیرین است.
و تو باز هم انتظار داری که برای بودنت دار و ندارم را به پایت نریزم؟!

***
 

DLNZ

سطح
7
 
🝢ارشد بازنشسته🝢
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
May
3,434
12,995
مدال‌ها
17
«نویسنده تایپ این اثر را موکول کرده»
تاپیک تا اطلاع ثانوی بسته خواهد بود.
[کادر مدیریت بخش ادبیات]
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین