جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار اشعار بانو سیمین حیدریان

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط ممد صنوبر با نام اشعار بانو سیمین حیدریان ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 768 بازدید, 25 پاسخ و 3 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع اشعار بانو سیمین حیدریان
نویسنده موضوع ممد صنوبر
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ;FOROUGH
موضوع نویسنده

ممد صنوبر

سطح
0
 
کاربر ویژه انجمن
شاعر انجمن
کاربر ویژه انجمن
Sep
5,799
27,078
مدال‌ها
2
"بهار می رسد آری، تو هم بهاری باش
خیال سرخوش این روزهای زاری باش

بخنده بر لب و جانم نشاط تازه ببار
غبار دل بتکان ، از غرور عاری باش

ببر تمام غم و غصه را به چاله ی آه
به می وضو بنما، در برم نگاری باش

به بوسه های دمادم شکوفه بر لب زن
به سبزه زار دلم خاطری خماری باش

ببین غروب، چه آتش زده به جان و دلم
طلوع بکن به جهانم ، همیشه جاری باش

بخوان نشان مرا ، تا که زنده ام سازی
دلم گرفته از این شهر مرده ، ساری باش

مرا ببر به جهان خیال و خوشبختی
میان غربت عالم ، دمی بهاری باش"
 
موضوع نویسنده

ممد صنوبر

سطح
0
 
کاربر ویژه انجمن
شاعر انجمن
کاربر ویژه انجمن
Sep
5,799
27,078
مدال‌ها
2
"چگونه می شود ای جان، ترا صدا نکنم؟
بیاد نغمه و شعرت، غزل بپا نکنم؟

چگونه می شود ای دوست، بی تو ماندن من ،
به نغمه های دلت ،ساز خوشنوا نکنم؟

به فصل فصل خیالم، نگاره ای داری
میان باغ، ز گل ها ، ترا سوا نکنم؟

در این سرای سکوت و درون تاریکی
بیاد مهر و وفایت، دمی صفا نکنم ؟

برای جان پاک تو، سلامتی طلب کنم
به قلب مهربان تو، غمی روا نکنم

به جای جای خیالم، نشانه ای زده ایی
به هر کجا که می روم، ترا رها نکنم

نشسته ام به سجدگاه، کنار خاطرات تو
هزار نذر کرده ام ، چرا دعا نکنم؟....."
 
موضوع نویسنده

ممد صنوبر

سطح
0
 
کاربر ویژه انجمن
شاعر انجمن
کاربر ویژه انجمن
Sep
5,799
27,078
مدال‌ها
2
"خیره می مانم و بر ماه نگاهی دارم
با خیال خوش تو، صحبت ماهی دارم

وقت دیدار دلم در طلبت حیران است
بر دو چشمان سیاه تو ، پناهی دارم

ماه را می نگرم تا که نگاهت بینم
هر سحرگاه بر این قصه گواهی دارم

یاد ایام دی و گفت و شنودی زیبا
بر دلم مانده که من، حسرت آهی دارم

چه کنم تا که فراموش نگردد ایام ؟
از غم و غصه به جان، ترس تباهی دارم

آسمان تیره و احوال دلم بارانی ست
در گذرگاه زمان ، بخت سیاهی دارم

خنده های تو مرا فرصت شادی می داد
بی نگاه تو چه اندوه مباهی دارم...."
 
موضوع نویسنده

ممد صنوبر

سطح
0
 
کاربر ویژه انجمن
شاعر انجمن
کاربر ویژه انجمن
Sep
5,799
27,078
مدال‌ها
2
"تو نبودی که ببینی دل من ویران شد
آسمان بر سرم آوار شده ،گریان شد

تو نبودی که به لبخند، لبم بگشایی
خنده های تو دگر حسرت بی پایان شد

تو نبودی به سحر، یار شوی، همراهم
در دل شب دل من ،همسفر باران شد

تو نبودی که گل از، غنچه ی جانم گیری
غربتی گشتم و این خانه پر از هجران شد

تو ندیدی به دلم، غصه تلنبار شده
نغمه های سحرم ، نای نی سوزان شد

آسمان تیره شد از، غیبت روی ماهت
ابر بر چهره کشید، در غم تو نالان شد

تو نبودی و دلم غرق تمنایت شد
آرزو مرده، لبم بسته ، دلم طوفان شد

تو نبودی و خیالت همه جا، اما بود
با خیال خوش تو درد کمی آسان شد..."
 
موضوع نویسنده

ممد صنوبر

سطح
0
 
کاربر ویژه انجمن
شاعر انجمن
کاربر ویژه انجمن
Sep
5,799
27,078
مدال‌ها
2
"خواب از چشم، گریزان گشته
ماه من خفته و پنهان گشته

زندگی پشت غباری ، پر درد
اشک همراه دل و جان گشته

پشت این حنجره های غمگین
بغض و اندوه خروشان گشته

آرزوها همه در بند و اسیر
پای لرزان و پریشان گشته

این همه درد درون انسان
مثل آتشکده جوشان گشته

راه ساقی چو سرابی مبهم
راه میخانه، بیابان گشته

همزبانی شده مهجور ولی
همدلی قسمت دیوان گشته

باغ ها ، غرق عذابی از سیل
باغبان در دل طوفان گشته

نسل انسان شده منفور از غم
آسمان وادی باران گشته

تا کجا خانه خرابی ، تا کی
آدمی خسته ی زندان گشته

بال بگشای و به پرواز درا
دل من طالب جولان گشته...."
 
موضوع نویسنده

ممد صنوبر

سطح
0
 
کاربر ویژه انجمن
شاعر انجمن
کاربر ویژه انجمن
Sep
5,799
27,078
مدال‌ها
2
"کاش می دانستی، که چه اندازه دلم ، تنگ شده
جای خالی تو بر سی*ن*ه ی من، سنگ شده

کاش می دانستی ، به چه اندازه ترا کم دارم
آرزوهای دلم ، بعد تو ، بی رنگ شده

کاش می دانستی، که بریدم ز جهان بی تو
صورتک ها همگی، حیله و نیرنگ شده

دلت آمد که چنین، راحت از اینجا رفتی؟
تو ندیدی که خوشی ها همگی لنگ شده

سایز تنهایی من، خارج از اندازه ماه
تو ندیدی که دلم ، ناله ی یک چنگ شده

رفتی و دست به دامان خدا گشت دلم
بخت بد بین که خدا، با تو به یک رنگ شده"
 
موضوع نویسنده

ممد صنوبر

سطح
0
 
کاربر ویژه انجمن
شاعر انجمن
کاربر ویژه انجمن
Sep
5,799
27,078
مدال‌ها
2
"عاقبت دیدن تو، قسمت چشمانم شد
نور چشمان تو ام، روشنی جانم شد

عاقبت باز رسیدم به در کوی خیال
پر پرواز شدی، بال تو درمانم شد

عاقبت دل به کنار تو دمی ساکن شد
خنده های تو شکوفایی بستانم شد

باز هم آمدی و گل به گلستان جا کرد
عطر دستان تو پیچیده به دستانم شد

شادمانی دلت، بر دل من جا خوش کرد
غصه ها رفت همه، نوبت خندانم شد

خانه لبریز شد از عطر گل و ریحان ها
دل تپیدن بگرفت ، جان تو جانانم شد

عاقبت طالع نحسم به شکوفایی رفت
نور چشمان تو باریده و درخشانم شد

تو خدای دل و جانی و به هر حکم روا
عاقبت عشق تو هم قصه ی ایمانم شد...."
 
موضوع نویسنده

ممد صنوبر

سطح
0
 
کاربر ویژه انجمن
شاعر انجمن
کاربر ویژه انجمن
Sep
5,799
27,078
مدال‌ها
2
"سرک بکش به خیالم، به خاطرم گل کن
امیده تازه بیار ، بردلم توکل کن

خیال خسته بیافکن، کمی نشاط آور
شرر رسان به جهانم ، به جانبم پل کن

خزان خاطره ها می رود به غمبازی
چو برف شاد، ببارو ، به دی، تفأل کن

چو بهمن آید و یادم خیال رویش کرد
به وعده ی خوش دیدار، غمم تنزل کن

به عید ها برسانم، امیدها رفته
نگاه خسته بیارا ، کمی تغزل کن

غمین شده، دل و جانم ، ز بغض تنهایی
بیا گره بگشا از دلم ، دمی تحول کن....
 
موضوع نویسنده

ممد صنوبر

سطح
0
 
کاربر ویژه انجمن
شاعر انجمن
کاربر ویژه انجمن
Sep
5,799
27,078
مدال‌ها
2
"دری به روی دلم باز می کنی گاهی
به ناز و غمزه چه آواز می کنی گاهی
.
به پشت پنجره ام گاه خیره می مانی
هوای خاطره پر ساز می کنی گاهی
.
دلم بگیری و با خود به آسمان ببری
در عمق فاصله اعجاز می کنی گاهی
.
به مهر خود به خیالم ترنمی بخشی
دو بال بسته به پرواز می کنی گاهی
.
چو یاد سرکش او باز می دمد در من
چو سایه بر دلم احراز می کنی گاهی
.
به جای خالی او ، با دلم سخن گویی
میان غصه سرافراز می کنی گاهی
.
خلوص پرتو نورت ، گواه مستی ما
سحر چو با دل من راز می کنی گاهی
.
بتاب ،بر دل و جانم ، که باز دلگیرم
خوشا دمی که دلم ساز می کنی گاهی"
 
بالا پایین