جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

آموزشی معیارهای نقد ادبی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته آموزش نقد توسط شاهدخت با نام معیارهای نقد ادبی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 359 بازدید, 14 پاسخ و 1 بار واکنش داشته است
نام دسته آموزش نقد
نام موضوع معیارهای نقد ادبی
نویسنده موضوع شاهدخت
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط شاهدخت
موضوع نویسنده

شاهدخت

سطح
10
 
دستیار معاونت
پرسنل مدیریت
دستیار معاونت
مدیر ارشد
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,841
39,208
مدال‌ها
25
معیارهای نقد ادبی
 
موضوع نویسنده

شاهدخت

سطح
10
 
دستیار معاونت
پرسنل مدیریت
دستیار معاونت
مدیر ارشد
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,841
39,208
مدال‌ها
25
مغز انسان اطلاعاتی را به‌واسطه حواس خود از متن دریافت می‌کند و با مرتبط کردن آن اطلاعات ادراکی به آن متن به‌واسطه دانش پیشین و شکل‌گیری استنتاج، معنا می‌دهد. خوانش و تفسیر متون ادبی به درک بهتر متن منجر می‌شوند و انسان از خلال تفسیر امکان مواجهه با پیچیدگی‌های زندگی را درون متن پیدا می‌کند. این تفسیر به خودآگاهی و وسعت دید مخاطب می‌انجامد، درنتیجه پیوند لاینفک ادبیات و انسان را نمایان می‌کند. درواقع تفسیر ادبیات یک کنش اجتماعی قلمداد می‌شود که باعث می‌شود دانش، تمرکز، تجربه و شناخت‌ مخاطب گسترش پیدا کند.
 
موضوع نویسنده

شاهدخت

سطح
10
 
دستیار معاونت
پرسنل مدیریت
دستیار معاونت
مدیر ارشد
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,841
39,208
مدال‌ها
25
درنتیجه نقد ادبی را می‌توان قلمرویی از دانش معرفی کرد که به‌واسطه‌ آن معیارهایی در اثر ادبی مورد سنجش قرار می‌گیرند که با سرشت انسان در ارتباط هستند. پس نقد ادبی در پی یافتن ارتباط میان ادبیات و انسان است و نه خوانش متنی درباره انسان که این خود محلی برای رفع سوتفاهم‌های دیدگاهی بی‌شماری است، چراکه بسیاری از نقدها به عنوان مثال در ادبیات داستانی صرفا به چگونگی شخصیت‌پردازی و واکنش‌های شخصیت‌های داستانی یا رخدادها می‌پردازند، زیرا در این نگاه، نقد ادبی را چیزی درباره انسان می‌دانند.
 
موضوع نویسنده

شاهدخت

سطح
10
 
دستیار معاونت
پرسنل مدیریت
دستیار معاونت
مدیر ارشد
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,841
39,208
مدال‌ها
25
همچنین برخی از دیدگاه‌های نقادانه صرفا به بررسی روان‌کاوانه متن یا بررسی متن به لحاظ خوانش فرهنگی و اجتماعی و یا حتی به زیبایی‌شناسی ساختاری متن توجه می‌کنند که در همه این موارد، موجودیت همه‌جانبه انسان در نقد نادیده گرفته شده است، درصورتی که تأکید می‌کنم: نقد ادبی به ارتباط انسان و ادبیات می‌پردازد و نه ادبیاتی که در خدمت انسان است.
 
موضوع نویسنده

شاهدخت

سطح
10
 
دستیار معاونت
پرسنل مدیریت
دستیار معاونت
مدیر ارشد
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,841
39,208
مدال‌ها
25
به نظر می‌رسد که رویکردی که به‌واسطه‌ی پل زدن با علوم مختلفی از جمله روان‌شناسی، عصب‌شناسی و زبان‌شناسی می‌تواند چنین نگاهی به نقد ادبی داشته باشد و دروازه‌ای را برای نگاه کردن به متون ادبی بگشاید، نقد شناختی ادبیات و هنر باشد، چراکه براساس رویکرد شناختی، نقد ساختار خود را از ساختار وجودی انسان می‌گیرد. درواقع در میان رویکردهای مختلف نقد ادبی، رویکردی که می‌تواند به بررسی هر سه محور مخاطب، متن و مولف بپردازد، بی‌شک شعرشناسی شناختی است که البته منحصر به بررسی شعر نیست و دراینجا شعرشناسی به معنای بوطیقای ادبی است در مجاز جزء به کل، چراکه شعر قدیمی ترین ژانری است که در ادبیات بیشتر ملل شکل گرفته است و به صورت مجازی، بوطیقا با اصطلاح شعرشناسی در این رشته مورد استفاده قرار می‌گیرد.
 
موضوع نویسنده

شاهدخت

سطح
10
 
دستیار معاونت
پرسنل مدیریت
دستیار معاونت
مدیر ارشد
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,841
39,208
مدال‌ها
25
البته این رشته را با عنوان سبک‌شناسی شناختی یا بلاغت شناختی نیز می‌شناسند و دغدغه اصلی نقد ادبی در این رویکرد، ارزیابی اثر ادبی براساس تطابق زیستی اثر با وجود انسان است. به عبارت دقیق‌تر، معیارهای سنجش اثر ادبی در این رویکرد از ساختارهای زیستی انسان گرفته می‌شود و ادبیات همانند انسان دارای اندام، ذهن و حضوری اجتماعی در نظر گرفته می‌شود، چراکه انسان موجودی اجتماعی است و ادبیات حاصل ذهن مولف، بافت زبانی-فرهنگی-اجتماعی و ذهن مخاطب است. نقد ادبی شناختی با استفاده از نظریات روان‌شناسی و عصب‌شناسی به خوانش متن، شناخت جهان، تصویرپردازی ذهنی، کنشگری اجتماعی، میزان همدلی مخاطب با اثر و دریافت‌های مخاطب برای شکل‌گیری بینش جدید و تفکر خلاقانه می‌پردازد و این مسیری است که جهان کنونی به سمت آن حرکت می‌کند: نقد شناختی ادبیات و هنر.
 
موضوع نویسنده

شاهدخت

سطح
10
 
دستیار معاونت
پرسنل مدیریت
دستیار معاونت
مدیر ارشد
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,841
39,208
مدال‌ها
25
از این منظر، انسان به عنوان موجودی تجربه‌گر دارای ویژگی‌هایی است که در صورت تطابق با متن ادبی، می‌توانیم به نقدی دست یابیم که زنده و پویا است و توانایی انعکاس جهان انسان را در بیشتر ابعاد یک متن دارد. چنین متنی دارای اندام و ساختاری است که بر معنای درونی آن تاثیر می‌گذارد، همان‌گونه که دست‌ها و پاهای انسان در معنا دادن به زندگی او نقش دارند، همان‌گونه که اگر سر انسان در بالاترین بخش بدنش قرار نداشت، جهان را به‌گونه‌ای دیگر درک می‌‌کرد و همان‌گونه که قرارداشتن چشم‌ها نه در کف پا، بلکه در چهره بر چگونگی شناخت انسان از جهان تاثیر دارد. چنین نقدی که همان زندگی انسان در جهان است، معیارهایی از وجود انسان را به عاریت می‌گیرد که عبارتند از اندامی‌شدگی (تجسم‌یافتگی) یا بدن‌مندی، طرح‌واره‌های ذهنی و مفهومی‌سازی‌های طرح‌واره‌ای، توجه و حافظه به صورت کانونی‌شدگی و پیش‌انگاشت، اصول شناختی مختلف مانند نقش و زمینه، شباهت، انسداد و دیگر اصولی که انسان را قادر به شناخت جهان می‌کنند و برای نقد ادبی به عنوان روش و اصولی در نظر گرفته می‌شوند که بتواند اثری را تحلیل و ارزیابی کند.
 
موضوع نویسنده

شاهدخت

سطح
10
 
دستیار معاونت
پرسنل مدیریت
دستیار معاونت
مدیر ارشد
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,841
39,208
مدال‌ها
25
همچنین براساس این رویکرد می‌‌توان نشان داد که چگونه ادبیات بر سرنوشت انسان تأثیر می‌گذارد و چه کیفیت‌هایی را به توانایی‌های انسان می‌افزاید که از آن جمله‌اند تقویت حافظه، افزایش تمرکز و ایجاد آرامش ذهنی که به دلیل شل شدن ماهیچه‌ها ایجاد می‌شود، افزایش مهارت‌های زبانی به دلیل فعال‌تر شدن قشر خاکستری مغز در لوپ پیشانی، ایجاد همدلی به دلیل وجود سلول‌های آینه‌ای در نظام عصبی انسان و بسیاری موارد دیگر. درنتیجه، رویکرد شناختی قادر به تبیین جایگاه ادبیات در زندگی انسان و همچنین ارزیابی انواع ادبی براساس اصول شناختی انسان از دستور زبان گرفته تا مفهوم‌سازی‌های طرح‌واره‌ای است.
 
موضوع نویسنده

شاهدخت

سطح
10
 
دستیار معاونت
پرسنل مدیریت
دستیار معاونت
مدیر ارشد
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,841
39,208
مدال‌ها
25
ریشه‌ی این رویکرد، در تجربه‌گرایی و واقعیت‌گرائی اندامی‌شده است که ریشه در آثار مرلوپونتی دارد و «این رویکرد نه تنها به یافته‌های تجربی مانند اندامی‌شدگی ذهنی، ماهیت ناخودآگاه تفکر و سرشت استعاری مفاهیم انتزاعی می‌پردازد، بلکه مدعی ایجاد تغییراتی در روند تفکر غرب است» (زلاتیف[1]، 2010: 415). درواقع به نقل از لیکاف و جانسون با شکل‌گیری رویکرد شناختی بسیاری از مفاهیم در سنت تفکر غرب تغییر کرد (لیکاف و جانسون، 1999: 3-6) و روح تازه‌ای در بسیاری از رشته‌ها از جمله نقد ادبی، مطالعات نشانه‌شناسی و جامعه‌شناسی و همچنین عصب‌شناسی دمیده شد:
 
موضوع نویسنده

شاهدخت

سطح
10
 
دستیار معاونت
پرسنل مدیریت
دستیار معاونت
مدیر ارشد
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,841
39,208
مدال‌ها
25
آنچه امروزه درباره‌ی ذهن می‌دانیم، با دیدگاه فلسفی سنتی درباب فرد متفاوت است. به عنوان مثال، هیچ دوگانگی دکارتی در فرد وجود ندارد... انسان کانتی خودمختار با آزادی تقریبی و دلایل متعالی که اخلاقیات را به او دیکته می‌کنند، وجود ندارد. انسان ابزاری که عقلانیت او یک عقلانیت اقتصادی است، یعنی حداکثر ابزاری‌گرایی، وجود ندارد... انسان پدیدارشناختی که از خلال مکاشفه‌ی پدیدارشناختی می‌تواند همه چیز را درباره‌ی ذهن و ماهیت تجربه دریابد، یک خیال بیش نیست... هیچ انسان کاملاً پساساخت‌گرایی که همه‌ی معناها برای او قراردادی، نسبی، و یا از لحاظ تاریخی مشروط یا از لحاظ اندامی-مغزی غیرساخت‌مند باشد، وجود ندارد. هیچ انسان فرگه‌ای وجود ندارد که برای او تفکر از اندام جدا باشد... هیچ چیزی به نام انسان محاسبه‌گر که ذهنش مانند رایانه قادر به محاسبه باشد، وجود ندارد... و در آخر، هیچ انسان چامسکیایی وجود ندارد که زبان برای او یک نحو یا یک فرم خالص و فارغ از معانی، بافت، ادراک، احساس، حافظه، توجه، کنش و ماهیت پویای ارتباط باشد.
 
بالا پایین